امروز از ۸ بیدارم پسرم و بردم دکتر بعد اومدم غذا گذاشتم کیک پختم و برا پسری غذا گذاشتم بعدش اشپزخونه رو سابیدم با وایتکس،خونه رو برق انداختم و با پسری دوش گرفتیم باباش رفت سرکار و لاهاف تشک هامونو روشون و شستم و دوختم برای اولین بار و بد نشد و تا الان پسرم خوابید نشستم منتظر شوشو دارم چایی میزنم 😀بفرمایید
بعد میگن زنا چیکار میکنن مگه یه بچه ست دیگ نگه داری کاری نداره
دلم واسه دوران قبل بچه ک ی ساعته کارای خونه رو میکردم بعدش کلا بیکار بودم تنگ شده 🥲

ای خدا واقعا کارای خونه خسته کنندس من که برا خودم وقت ندارم
من صبح بیدار شدم خونه رو مرتب کردم
حیاط شستم توالت و حمام رو جوهرنمک زدم شستم
ناهار درست کردم
جارو زدم
لباس شستم
برا پسر بزرگم کیک درست کردم
به پسرکوچیکم غذا دادم
عصری جاریم و دخترش اومدن خونمون
شام درست کردم
دخترش و پسرم خونه رو بهم ریختن و تازه رفتن و من موندم و ظرف و خونه ی بهم ریخته 🥴🙄
انگار نه انگار صبح کل خونه رو دست گل کرده بودم

منم🥺