از هیچی ب اندازه دعوا نمی‌ترسم
حتی از دعوای کوچیک هم بشدت میترسم
الان از بیرون صدای دعوا اومد وای کل وجودم درد گرف سر درد شدم
همیشه میگم خدایی نکرده یکی میزنه اونیکی چیزیش میشه یک عمر نمیشه درس کرد دیگ هر دو بدبخت میشن

لایک کنید بالا بمونه
مامان بابام وقتی بحث میکردن زود میرفتم پیششون
منو ببینن تموم کنن 😥😥
مامانم میگف چرا زود میلی نمی‌ذاری مثاا من حرفمو بزنم
وای حتی همیشه خواهر برادرمو هم اونطوری ترس ب دلشون مینداختم اونا هم مثل من بار اومدن

و این ترس برمیگرده به همون دوران بچگی😏به لطف مامان باباها
منم مثله شمام

یکی از اشناهامون دوتا پسر عمو سر یه دختر دعواشون شددبعد یکیشون زد یکی مرد اونی کع قاتل بود هم اعدامش کردم دختره رفت با یکی دیگه ازدواج کرد بعد برادر اون پسری کع کشته شده بود رفت زد شوهر دختره رو کشت الان اونم زندان احتمالا اونم اعدام بشه😑

منم مثه توام

کجای تبریزی محل ما هم صدای دعوا میومد

به این جور چیزها فکر نکن که خدایی نکرده برات اتفاق نیوفته

وقتی فرزندان شاهد دعوای پدرومادرمیشن آسیب روحی میبینن ودچاراسترس واضطراب میشن واین تا بزرگسالی هم ادامه داره تجربه بشه برای خودمون خیلی وقتها باکمی صبروگذشت میتونیم محیط خونه ذو بربچه هامون امن کنیم

من پشت سرم دعوا بشه سرمو برنمیگردونم ببینم چی شده اینقد بی تفاوتم😂

نه من پوست کلفت شدم