میخوام تجربه ی خودمو از تزریق سرم آهن اینجا بنویسم چون خودم خیلی در موردش گشتم و چیز خاصی پیدا نکردم
من هفته ۳۷ بارداری هستم و به دلیل کم خونی و فقر آهن دکتر برام سرم آهن تجویز کرد
میدونستم که تزریقش رو درمانگاه قبول نمیکنه و باید برم بیمارستان چون ممکنه بدن واکنش آلرژیک مث شوک و یا تنگی نفس و یا فشار بالا از خودش نشون بده .
اولین بیمارستانی که رفتم هم قبول نکردند گفتند باید دکتر همین بیمارستان نسخه رو نوشته باشه در غیر این صورت تزریق نمیکنیم برای همین رفتم بیمارستانی که دکتر خودم اونجا هست .
برای اینکه راحت باشم منو بردند اتاق ایزوله که فقط خودم بودم خوابیدم و دکتر کشیک اومد و ازم سئوال کرد که به چیز خاصی آلرژی دارم یا نه؟ و اینکه امروز کلا حالم خوب بوده و مشکل خاصی داشتم یا نه؟
بعدش خانم پرستار دستگاه مانیتورینگ علائم حیاتی مثل فشار خون و ضربان قلب رو بهم وصل کرد و یه دونه آمپول ونوفر رو داخل سرمی که به دستم زده بود تزریق کرد و به صورت خیلی آهسته شروع به تزریق شد .
این نوع سرم باید خیلی آهسته تزریق وریدی بشه که به بدن شوک نده و دور سرم رو هم با دستمال یا کاغذ میپوشونن که نور بهش نخوره
خدا رو شکر بدن من واکنش خاصی بهش نشون نداد تزریق شد و به راحتی برگشتم خونه
یکی دو روز بی حال بودم ولی امروز خیلی بهترم
تجربمو نوشتم چون قبلش خودم خیلی استرس داشتم خواستم بقیه بخونن و با خیال راحت این تزریق رو انجام بدن❤️

۶ پاسخ

خداروشکر عزیزم انشالله با همین یه سرم کم خونیت کمتر میشه

منم کم خونی داشتم ولی دکتر فقط قرص آهن بهم داد

بسلامتی

واسه من سه تا نوشت هر هفته یکی

عزیزم توی ازمایش کم خونیت چند بود؟؟
اخه منم کم خونی دارم میخوام ببینم اگه لازمه به دکترم بگم
هزینش چقور شد؟؟

منم. امروز باید بزنم🥲

سوال های مرتبط

مامان گل خوشبو ریحانه مامان گل خوشبو ریحانه ۱ ماهگی
سزارین سوم
پارت دوم
تقریبا ساعت ۵ وارد بیمارستان شدیم پذیرش به مامانم گفت شما داخل اورژانس منتظر بمونید و به من و همسرم اجازه دادند که با مدارک وارد بلوک زایمان بشیم . توی بلوک زایمان همسرم رو پشت در اتاق انتظار نگه داشتند و من به همراه مدارکم وارد اونجا شدم . پرستار شیفت برام لباس اتاق عمل رو آورد و لباس و کفش خودم رو تحویل همسر داد . آخرین سونو و آخرین آزمایش و سونو و آزمایش ان تی رو ازم گرفت و بررسی کرد نوار قلب جنین رو گرفت و یکسری سئوال در مورد وضعیت سلامت و دوران بارداری و حساسیت و ....ازم پرسید و بعد آنژیوکت رو به دستم وصل کرد و سرم رو به دستم وصل کرد و داروهای لازم برای قبل عمل رو داخل سرم تزریق کرد .حدود ساعت ۷ آماده بودم برای انتقال به اتاق عمل . که توی مسیر همسرم رو صدا کردند تا با همدیگه رو قبل از اتاق عمل ببینیم و همسر جان با اون خنده ی مهربون و دستای همیشه گرمش با چشمایی که نگرانی داخلش موج میزد ولی سعی می‌کرد به من حس خوب منتقل کنه با بوسه ی گرمش منو راهی اتاق عمل کرد
مامان کنجد💙🩵 مامان کنجد💙🩵 ۱ ماهگی
بمونه به یادگار
من سه شنبه که از دکتر اومدم برام فمولایف و امپول بتامتازون نوشت فمولایف رو همون سه شنبه ۱۰/۴/۱۴۰۴ تزریق کردم دیروز سه دوز بتامتازون که برای ریه هستش زدم امروزم سه دوز دیگه اش رو همسرم برام زد.فمولایف تزریق درد نداره ولی بعدش چون موادش روغنیه خیلی میسوزه و باید کیف آبگرم روش بذاریم تا آروم بشه ولی بتامتازون اوکیه من خ از امپول میترسم ولی اینا اوکی بودن.اینجا خونده بودم که باعث تپش قلب و گرگرفتگی میشه و حرکات بچه کم میشه که خداروشکر برای من اینطور نبود فقط یکم حرکتاش کم شد من خودم از قلب تپش قلب و تنگی نفس داشتم ولی امپول بتا تشدید نکرد.
حالا سه شنبه دیگه هم باید یه فمولایف دیگه بزنم که جلوگیری بشه از زایمان زودرس.
مامان پسرقشنگ چشم رنگی من با اینکه بی صبرانه منتطر بغل کردنتم ولی میخام به موقع به دنیا بیایی که اذیت نشی و همه چی برای اومدنت آماده بشه فعلا آمادگیش رو ندارم هنوز اتاقت رو نچیدم عشق زندگیم. خیلی نگرانم که بی تجربه بودن کار دستم نده امیدوارم خدا کمکم کنه و شرمنده ات نشم معجزه ی خدا💙💙💙
مامان کیاشا مامان کیاشا ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان آتیه
این تجربه مربوط به بیمارستان خصوصیه
و ممکنه با دولتی فرق کنه
اول اینکه دکتر بهم تاریخ داد که ۱۷ مرداد برم واسه بستری صبحش رفتم بلوک زایمان مستقیم و اونجا فیش و رسید سیستمی رفت پذیرش و به همسرم گفتن برو پذیرش و به من گفتن برم لباس اتاق عمل بپوشم ازم نمونه ادرار گرفتن بهم لباس اتاق عمل دادن برام سرم و انژیوکت و چنتا امپول زدن داخل سرمم و مرحله آخر بلوک زایمان نصب سوند بود که درد داشت ولی فقط ۵ ثانیه بود دردش بعدش بردنم اتاق عمل اونجا از روی تخت جابجا کردن و متخصص بیعوشی اومد باهام صحبت کرد سنمو پرسید و سوالات دیگه و منو نشوندن واسه تزریق اسپاینال بعدش تزریق حالم بد شد تنگی نفس شدم و فشارم یهو خیلی تغییر کرد دوتا دکتر دیگه اومدن بالاسرم که تو اون یکی دستم هم گفت سرم بزنن و امپول که نفهمیدم چیه اینم بگم که خود اسپاینال اصلا درد نداشت بعدش دیگه پاهام بی حس شد دکتر خودم اومد و یرب بعد صدای زیبای گریه بچم شنیدم تماس پوستی توسط پرستار باهام بر قرار شد و فیلم بردار تمام این لحظات ثبت کرد و کارشناس رویان هم بند ناف ذخیره کرد یسری ازمایش هم بعد عمل گرفتن ازم و طول مدت عمل هم یه پرستار دائم باهام حرف می‌زد و پایا ن عمل موقع بخیه زدن هم پرستار ها واسه بچم امشب شب مهتابه خوندن و آروم شد این تا لحظه سزارین بود مراحل ورودم به بخش رو پارت بعد میگم