از اونجایی کە موقع زایمان فقط این دغدغه و مشغولیت ذهنی رو داشتم که بچم سالم باشه وقتی تو بغلم گذاشتن اولین چیزی که به چشمم اومد این قسمت بود و ضد حال بود برام به خاطر دل نگرانیم احساس کردم یه نقصه ولی الان خیلی دوسش دارم و روزی صدبار قربون خال گردنش میرم💕🫠

تصویر
۵ پاسخ

من همش نگران ماه گرفتگی بودم ،پسرم ی ماه گرفتگی قرمز اندازه عدس کنار کشاله رانش داره و من هر بار پوشکش عوض کردنی اونجا میبوسم و بنظرم خیلی نازه🥰

از کی گوشش سواخ کردی من خیلی دوس دارم انجام بدم براش.چ مراقبتایی قبل بعدش میخواد

دختر منم کنار گوشش داره دقیقا مثل این

اي مادر چه زيبايي خاصي داره😍

عزیززززم
نگران نباش بزرگ تر بشه قابل برداشتنه

مقالات مرتبط

علت کج گذاشتن پابه سمت داخل
علت کج گذاشتن پا به سمت داخل در کودکان
مراقبت های بعد از برداشتن خال با لیزر
مراقبت‌های بعد از برداشتن خال با لیزر
درمان افتادگی پوست شکم بعد از زایمان
درمان افتادگی پوست شکم بعد از زایمان
مراقبت از کودک مبتلا به سرخک
مراقبت از کودک مبتلا به سرخک

سوال های مرتبط

مامان هانه مامان هانه ۵ ماهگی
سلام مامانا دخترم وقتی به دنیا اومد این خال رو گردنش بود
نمیدونم چقد تو عکس مشخصه رنگش مثل کبودیه و توش خط های قرمزه اما تو خالیه یعنی فقط پوستیه ولی یه کم توپوله انگار به نظرتون به مرور میره خیلی نگرانم 😢
از دکتر پوست نوبت گرفتم ببرمش
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محدثه مامان محدثه ۸ ماهگی
امروز روز سومه که به دخترم حریره بادام دادم. بعد یه بار دیشب یه بارم الان خیلی بالا آورد. یعنی حساسیت داره به بادام؟بقیه موقع ها ها به خاطر رفلاکس خفیفی که داره بالا میاره مثل همیشه ولی این دوبار بیشتر بود و پنیری بود؟یعنی از بادومه که اینجور شده؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان امید زندگیمون مامان امید زندگیمون ۸ ماهگی
خیلی از دست خودم دلخورم و ناراحت...نتونستم شیر خودم رو به بچم بدم خیلی از این قضیه احساس بدی دارم...بخاطر یه سری مسائل که مربوط به خودم بود نتونستم شیر خودم رو بدم بهش از طرفی پسرمم از ۳ ماهگی واقعا درست شیر خودم رو نخورد و خیلی اذیت کرد . در مجموع چهار ماه خورد. خیلی عذاب وجدان دارم😔 واقعا مادر بودن فقط به اینه که شیر خودمون رو بدیم بهش؟ چرا این احساس منفی آنقدر باهامه و اصلا کمرنگ و کم اهمیت نمیشه برام...💔
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آیان🧿💙 مامان آیان🧿💙 ۶ ماهگی
پسرم از وقتی دنیا اومده تقریبا موقع ناهار و شام یا صبحانه بیداره و بغلمه و گاها نمیشد راحت یا سیر غذا بخورم امشب برا اولین بار موقع خوردن شام پسرم خواب بود ولی دلم میخواست بچم بغلم باشه انگار کوفت میخوردم.....قربون بودنت آیان من
قربون گریه هات غرغر هات .قربون خنده هات قربون همه اذیت کردنات .آیان گلم پسر نازنینم عاشقانه دوست دارم تو تنها دلیل نفس کشیدنمی
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 🤍Rosa مامان 🤍Rosa ۵ ماهگی
دلتنگ روزای باردای میشم هرچند خیلی سختی کشیدم تو سه ماه اول🥲
پارسال این روزا بود ساعت ۳ صبح یه دفعه لخته اومد ازم بدون دل درد و اینا فقط حالت تهوع داشتم و داشتم از ترس میمردم صبحش رفتم دکتر گفت یه قل رشدش متوقف شده تو ۸ هفته که نسبت به اون یکی کوچیکتر هم بود ولی خدا روشکر یه قل دیگه قلبش میزد 😭
خداروشکر که هر چی صلاح دونسته برام رقم زده
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 𝔓𝔯𝔢𝔫𝔰𝔢𝔰 مامان 𝔓𝔯𝔢𝔫𝔰𝔢𝔰 ۶ ماهگی
بلاخره دیروز دختر قشنگمو بردم حمام 💖✨ این چهارمین باری بود که تو چهارماهگیش می‌بردمش 😅
حالا از این به بعد سعی می‌کنم بیشتر ببرمش . البته باید بگم که به خاطر مشکلاتی نه وقتشو داشتم نه حوصله...
و اما اخیراً وقتی دخترم رو روی شکمش می‌ذارم چیزی جلوش می‌ذارم و تشویقش می‌کنم که خودش رو بهش برسونه خیلی جالبه که یکمی سینه‌خیز می‌کنه و با انگیزه میاد به سمتش😍😍🩷
شما هم این کارو انجام دادید تا ب حال؟
از چند ماهگی سینه خیز کردن

۲۵ خرداد ۱۴۰۴
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نینی رزا 💚 مامان نینی رزا 💚 ۶ ماهگی
راستی بچه ها یه چیزی یادم افتاد پارسال ۴۰۳/۳/۱۳
چون اولین اقدامم بود و وقتی دو روز مونده بود به موعد پریودیم
بیبی چک زدم تو دستشویی و سرهم دم در منتظر بود و وقتی اومدم بیرون منو بغل کرد رفت سرکار 🥺😍 یادش بخیر
بیبی چک هم از اونجایی که اولین بار بود بیبی چک استفاده میکردم بلد نبودم اینجا اولین تاپیک زدم همه گفتن مثبتع 😍
الان عکسش رو میزارم تو کامنتا
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان وروجکم🤱(آرتام) مامان وروجکم🤱(آرتام) ۶ ماهگی
۲۳/۰۲/۱۴۰۳
پارسال این روز فهمیدم تو رو خدا بهم داده پسرم ،، وای خدا چه روز خوبی بود تو آسمونا بودم با تصور تو ... درست ۱۲ روز از اقدامم گذشته بود و من دل تو دلم نبود ک بدونم باردارم یانه هر علایمی ک داشتم سریع سرچ میکردم علایم بارداری هست یا ن،، بخاطر سقطی ک ۳ ماهه بود و دقیقا دو‌ ماه و نیم ازش گذشته بود بشدت حال روحی روانیم بد بود کارم گریه و زاری بود و ی امید میخواستم برا ادامه زندگی که خدا تو رو بهم داد درسته بچه قبلی رو ازم گرفت اما جاش تو رو بهم داد یکی ی دونم ، قبلش همش دنبال چرا بودم ک چرا من ؟! چرا ؟! چرا؟! باید خدا ازم بگیرتت؟! اما بعد متوجه شدم خدا بهترینا رو برام رقم میزنه، از روزی ک اقدام کردم حس خوبی داشتم امیدوار بودم ک خدا دیگه اینبار ناامیدم نمیکنه و یه بچه سالم میزاره تو بغلم و همینم شد ، الهی شکرت شکر که پسرمو صحیح و سالم بغلم گذاشتی شکرت که ناامیدم نکردی شکرت 😍😍 حفظش کن برام داغشو نبینم که بدون بچم میمیرم 🙏😍🫀
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان یاسین مامان یاسین ۹ ماهگی
از اولین روزی که یاسین بدنیا اومد تا الان چه واکسن زدناش چه ختنه کردنش این همه اذیتم نکرد تا امروز که علائم دندون در اوردن داره از صبح یک دقیقه شاید زمین ننشستم فقط میگ بغلم کن هعیییی خداقوت به همه مادرا
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ♡❀نــفــس♡❀ مامان ♡❀نــفــس♡❀ ۷ ماهگی
😍اولین باری که صدای قلب کوچولوتو شنیدم نفسم😍

پـارسـال در چنین تاریخی اولین سونو رو رفتم و برای اولین بار صدای قلب نفسم رو شنیدم😍🥰
حس‌های مختلفی داشتم
شوق و ذوق، ترس و نگرانی و اضطراب
اما خوشحال بودم که باز هم مادر شدم از روزی که تست زدم تا رفتم ازمایش بارداری و بعد هم اولین سونو همه‌ی همه‌ی آرزوم این بود که بسلامت تا آخر بگذرونم و بچه ام رو این بار بغل کنم
شاید اون موقع غول سختم تو این سفر 9 ماهه گذشتن از هفته 23 بود و راه درازی که داشتم تا به هفته 34 برسم
اون روزا هنوز فکر میکردم بارداریم مثل زایمان اولم آسون خواهد گذشت
امــــا....
بمونه به یادگار یـــک ســــال از اولین باری که صدای قلبت رو شنیدم میگذره مامان ❤
تو از همون اول اومده بودی ک به روح خسته من یک جون دوباره بدی❤
نفس مامان نفسم به نفس تو و داداشی بند
خدا این حس های خوب رو قسمت همه اونایی که آرزو دارن کنه🙏

دوشنبه 1403/۳/۲۱
چهارشنبه ۱۴٠۴/۳/۲۱
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان حلما مامان حلما ۵ ماهگی
واقعا تو این شرایط برای ما مادرا مسئولیت ها بیشترن..
من واقعا دخترمو دوست دارم توی این چند روز اصلا هواسم به اتفاقات اخیر نبود
سعی میکردم خودمو با دخترم مشغول کنم هواس خودمو پرت میکردم ولی امروز چنان اتفاق بدی افتاد که اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود دخترمو بلند کنم فرار کنم و این واقعا بعد از اروم شدنم توجهمو جلب کرد که یه مادر چقدر میتونه قوی باشه.. از ظهر تا الان دخترمو گذاشتم جلوی چشمم نمیتونم ازش چشم بردارم همش ترس توی دلمه😢فقط خدا حافظ این بچه های معصوم باشه
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان حلما مامان حلما ۵ ماهگی
واقعا تو این شرایط برای ما مادرا مسئولیت ها بیشترن..
من واقعا دخترمو دوست دارم توی این چند روز اصلا هواسم به اتفاقات اخیر نبود
سعی میکردم خودمو با دخترم مشغول کنم هواس خودمو پرت میکردم ولی امروز چنان اتفاق بدی افتاد که اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود دخترمو بلند کنم فرار کنم و این واقعا بعد از اروم شدنم توجهمو جلب کرد که یه مادر چقدر میتونه قوی باشه.. از ظهر تا الان دخترمو گذاشتم جلوی چشمم نمیتونم ازش چشم بردارم همش ترس توی دلمه😢فقط خدا حافظ این بچه های معصوم باشه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آرون مامان آرون ۶ ماهگی
خانوما میشه کمکم کنید خیلی استرس دارم من امروز یه ساندویچ سرد گرفتم نصفشو الان خوردم تازه چشمم به تاریخ تولید و انقضا افتاد تولید زده بود ۲۸ و انقضا زده بود ۶ روز پس از تولید پس با این حساب تاریخش گذشته بود دیگه من شیر خودمو به بچم میرم یه وقت بچم مسموم نشه خیلی استرس گرفتم نمیدونم چیکار کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آریا 👶🏻🩵 مامان آریا 👶🏻🩵 ۴ ماهگی
قربون اون پس کَلَت مادر 😍
بچم موهاش داره میریزه به شدت 😕مخصوصا قسمت هایی که روی بالشت قرار میگیره !
آریا اول که به دنیا اومد خیلی موهاش پر پشت بود ولی الان جلوی سرش همش ریخته پشت سرشم داره میریزه
رسما کچل شده😂
بچه های شما هم همینن؟؟؟
دوباره از کی موهاشون در میاد ؟؟؟
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نیکی🌈 مامان نیکی🌈 ۷ ماهگی
پارسال همین موقع هشت روز شده بود که از خونه بیرون نرفته بودم شروع آمپولای تخمی پروژسترون و روزی سه تا شیاف و داروهای قوی هورمونی کنارش ویار وحشتناک جوری که توی یه ماه چهار کیلو وزن کم کردم ولی هیچکدوم ازینا برام مهم نبود فقط به این فک میکردم که ایندفعه بچم سقط نشه که بتونم یه روزی بغلش کنم:)
شکر که هستی و دارمت معجزه کوچولوی من روزت مبارک زیباترین نعمت خدا😍🫀
مشاهده ۵ پاسخ دیگر