من الان یک هفتست که زایمان کردم
هروووز گریه میکنم
نمیدونم چرا . از لحاظ روحی خیلی کم اوردم
دلم برا زندگی دو نفره ای که داشتم تنگ شده
همش میگم کاش دو نفره میموندیم
همش گریه میکنم
نمیدونم باید چیکار کنم کم اوردم تو این یک هفته 😭

وقتی بچتون بشه سن دخمل من ب الانتون فش میدید ک چرا اینکارو میکردم عزیزم خودتو کنترل کن بزار بزرگتر بشه دلت قنج میره براش وقتی لوس لوسی صدات کنه وقتی خودشو لوس کنه ک بهش توجه کنی ب الانت میخندی😉

من حس خوبی ندارم نمیدونم چطور بگم متوجه شی من دلم واسه دوتا بودنمون تنگه دلم میخاد تو بغلش لم بدم نه اینکه اینجوری اشو لاش بشم . دوس ندارم حتی شیر بدم بچه آقا ممه ها مال خودمه نمیخام به کسی بدم . چرا باید من اینجوری شم انقد حس های بد

من بچم پنج روزگیش بردم بهداشت ازم سوال میپرسیدن اشک میریختم مثله سرینتی پیتی
گریهههه آ/خیلی روزای بدی بود هیچکس درکم نکرد /اما یادت نره اون بچه یه مادر قوی میخاد که مراقبش باشه و انتخاب خودش نبوده و تو بعنوان یک مادر مسئولشی/من بعد ۳ ماه تازه دارم برمیگردم به روزای عادی /درست میشه 😘

خوشبحالت دلت تنگ شده من انقدر تو این دوران از شوهرم متنفر شدم ک حد نداره پناه اوردم به بچم
بعد زایمان خیلی عوض شد خیلی داغونم کردن

منم همینم بس ک تو این ۱۰ روز گریه کردم کور شدم

عزیزم طبیعیه. سعی کن تنها نمونی

شایدافسردگی گرفتی حتماکارای روانجام بده که خوشحالت کنه اگه دیدی نشدیه یردکتربروشدیدنشه

وای من جمعه آنقدر گریه کردم که نگو
داشتم روانی میشدم همسرم نبود
دلم براش تنگ شده بود
دو روزم دخترم زردی داشت بیمارستان فقط گریه میکردم

منم مشکل تورو دارم

ببین منم اینجوری بودم هنوزم یکم هستم
ولی دکتر همون شب بمن توضیح داد
گفت زنی که زایمان میکنه با جدا شدن جفت انگار عزیزی از دست میده و تا یک هفته اصلا حال روحی خوبی نداره اما به مرور تا یک ماه باید بهتر شه اگر نشد حتما یه مشاور برو
من حتی حس میکردم دوسش ندارم
میگفتم کاش زندگیم برگرده به روال سابق
خیلی حسای بدی که باهاش عذاب وجدان میگرقتم ولیدرنهایت الان خیلی بهترم هرچند هنوز خوب نشدم و دنبال مشاورم