۱۸ماهگی مبارک دخترکم

ولی واقعا فکر نمیکردم هرچقدر بزرگ‌تر بشن سخت تر میشه

نمیخوام غر بزنم
خداروشکر بچم سالمه
خداروشکر بخاطر شیطون بودنش
با انرژی بودنش
من همشوووو با جون و دل دوست دارم

تا الان با اینکه واقعا خیلی روزاااا خیلی سخت گذشت
ولی هرگز حتی ثانیه ای پشیمون نشدم

انقدری دوس دارم مادری کردنو دلم می‌خواد واقعا چنتا بچه داشته باشم

تمام تنم گاهی از خستگی درد میکنه
مدت خاست حس میکنم شونه هام سنگینه

ولی بازم هزار بار شکر به درگاهت

چند وقته ائل آی خیلی زیاد لجبازی میکنه
میدونم اقتضای سنشه

ولی میخام بلد باشم چجوری واکنش نشون بدم که درست باشه

الان چند روزه سرفه داره دکتر بردم گفت گلوش ملتهبه
با اینکه ائل آی هیچوقت سر دارو خوردن اذیتم نکرد

ولی نمیدونم چرا ایندفعه اینجوری میکنه

تا قطره چکون دستم میبینه وحشت زده میشه

خودم فکر میکنم ازیترومایسین خیلی بد مزه باشه
یبارم دوماهش بود ازیترو دادن بهش خیلی واسه خوردنش گریه می‌کرد
میگم شاید مزه اون بد بوده از بقیه شربت ها هم میترسه

یه مسئله دیگه اینکه تو ماشین اصلا بغلم نمیشینه

چند بازی رفته پشت نشسته
ولی من میترسم موقع دست انداز و ترمز

راهکاری چیزی دارید بگید
واکسنشم موند تا کامل خوب بشه

تصویر
۸ پاسخ

صندلی ماشین براش بخر عزیزم
پسر من تو ماشین روانیمون میکنه
برف پاک کنو میزنه
با پاش ضبط و میکوبه
داشبوردو باز میکنه با پاش محححکم میبنده
شیشه رو میده بالا
دریچه کولرو میشکونه
اصن راضی نیستم با ماشین تو بغلم ببرمش بیرون
میذارمش تو صندلی ماشین راحت

دختر منم دقیقا این مدلیه خیلی اذیتم کرد انقد غصه خوردم بخاطرش..تو ماشین دهن منو سرویس کرده با هیچی سرگرم نمیشه .. حرف میزنه ولی کاملا نامفهوم فقط ۲ کلمه میگه ماما بابا ...هرچیزی جلوش باشه پرت میکنه

دختر من از ۸ ماهگی و انتی بیوتیک خورد
بیچارم میکنه توو دارو خوردن دیگ بهش نمیدم
فقط دعا میکنم مریض نشه
چون حتی ب زورم‌میکنم دهنش تف میکنه تا قطره اخرشو

ازیترومایسین خارجی بخر اسمش زیترومکس هست پس من بالا میاوردانواع انتی بیوتیک ولی اینو میخورد.

مبارکش باشه عزیزم چقداسمش سخته تلفظش معنیش چیه؟

ازیترو خیلی تلخه من به پسرم دادم تف کرد بالا آورد یه قطره خودم خوردم دهنم مثل زهرمار شد حق دادم بهش
یه مارک دیگه گرفتم اون موزی بود بهتر میخورد
پسر منم بعد عید خیلی مریض شده قبلا عاشق مولتی و آهن بود می‌گفت بده بخورم الان قطره چکان میبینه فرار می‌کنه

خخسته نباشی خواهر منک هرروزم مرگه پشیمون نیستم اما ب گو خوردن افتادم خ زیاد اذیتم میکنه حرف هم نمیزنه دیرهم را افتاد

اینجا کدوم شهر بازیه؟ادرس میدین

سوال های مرتبط

مامان ائل آی🩷Elay🩷 مامان ائل آی🩷Elay🩷 ۱ سالگی
دیشب از بدن درد نخوابیدم از صبح که واکسن ائل آی و زدیم لحظه ای زمین نشستم

خواهرشوهرم دخترشو گذاشت خونه ما با جاریم رفتن دکتر و‌خرید
شام پختم دعوتشون کردم
سالاد و کلی تنگ و فنگ
بدبختی یمدته ائل آی از دارو وحشت کرده
استا دادم بزور نمیدونم چیشد انقد سرفه کرد میوه ای که خورده بود با استا بالا اورد
با بدبختی شیاف زدم
مهمونا تا ساعت یک بودن
جمع و جور کردم باز ساعت دو پروفن دادم چقد تف کرد بیرون

الانم چهارصبحه شوهرم خوابه من از شدت درد کمر پا بدن دارم میمیرم
و هر ده دیقه تب ائل آی و چک میکنم

حس میکنم خیلی دارم به خودم فشار میارم
بیشتر از توانم میدوام تلاش میکنم
بار مسیولیت بچه رو به دوش میکشم
وسط گریه های ائل آی مه دارو نمیخورد شوهرم هی میگه بردیم فلان دکتر ازیترو داد بچه ترسید
انقد تکرار کرد این حرفو واقعا بهم فشار اورد
همیشه دنبال مقصر
اخرش زدم زیر گریه
خیلی روز سختی بود

دلم واقعا برای بچم‌کباب شد
لعنت به هرچی واکسنه
۲۲مرداد‌۴۰۴۸
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱ سالگی
هرجا یه مامان خسته زشت و شلخته دیدین در عوض یه بچه خوشمل و خوشتیپ بدونین مامانه یاسینه،یه روز درمیون میبرمش پارک تقریبا هر روز اب بازیو تو کوچه رفتن و بازی کردن و داریم ،از صب ساعت ده بیداره تا ساعت ۱۲ گاهی یک شب اون ۴۵دقیقه یا بیشتر از روم میره و میاد تا یه جا از خستگی خوابش ببره،تمام تلاشمو میکنم پا ب پاش برم ولی واقعا دیشب شبا یه ساعتی کم میارم و انرژی تو وجودم نی،تو دستشویی میاد تو حمام باهامه وقت غذا خوردن یا رو پام میشینه یا تو کولمه،ب شدت بهم چسبیدس ،اصلا با کسی ارتباط نمیگیره با اینکه خیلی بیرون میبرمش،چیکار کنم وابستیگش کمتر بشه حتی کنار باباشم نمیخوابه یا باهاش حمام نمیره ،مثلل میبرتش بیرون فوقالعاده گریه میکنه دست منم بگیره باهاش برم،خیلی نیاز دارم یه دقیقه برای خودم باشم،امروز تو مطب دکترم حتی کنارم بوده و برای اینکه براش جبران کنم بردمش پارک کلی بازی کرده الان من جون تو تنم نی ۴تا سوزن زدم بچم کاملا پر انرژیه و سرحال ،یه مسئله دیگه اینکه من ۳هفته پیش لاک زدم ولی دریغ از اینکه ناخن هام یه میل رشد کنن ،مدام سرگیجه دارم ،شبا تا صب هزاربار بیدارم میکنه،حس میکنم دارم تموم میشه،توروخدا راه حل بگین چطور این اوضاع رو درست کنم
مامان نیهان مامان نیهان ۱ سالگی
سلام مامانا اومدم یا ی تجربه از واکسن ۱۸ ماهگی من دخترمو دیروز بردم برا واکسن تا دیشب ساعت دو اصلا تب نکرد فقط پاش درد میکرد گاهی گریه میکرد دیشب تب کرد تا الان تب داشت ولی تبش قابل کنترل بود پاشویه کردم و تن شویه وصلا تب سنج نزاشتم ک استرس بهم وارد نشه سر ساعت قطره دادم صبح ک دیدم داغتر شده ی شیاف گذاشتم و الان بعد شیش ساعت قطره دادم و بلاخره تبش شکست و قطع شد خواستم بگم خیلی هم وحشتناک نیس ب نظرم توی دو ماهگی و چهار ماهگی و مخصوصا شیش ماهگی خیلی برام سخت تر بود چون دارو بالا میورد کارم سخت میشد تب بالا میکرد و مدام تب سنج دستم و هی حالم بد میشد ولی این خداروشکر از نظر من سبک بود و اینم بگم قبل اینکه ببرمش از زیر قرآن ردش کردم و ی حمد و قول هو الله خوندم ک دلم و آروم کرد خیلی خوب بود حتما کوچولوهاتونو از زیر قرآن رد کنین زیر سایه ی قرآن سبک بگذرونن و بلاخره اینم از واکسن‌های دخمل حالا دیگه باید بشینم و قد کشیدنش ببینم درسته خیلی سخت گذشت از کوچولویی تا الان ولی واقعا دلم برا اون روزا هم تنگ شده 🥲