#تجربه زایمان
پارت ششم
تجربه زایمان
پارت ششم
فردا دکتر میاد برا معاینه،دکتر من گفته بود اصلا شکمم و فشار ندن و داخل بخش اصلا فشار ندادن
ولی آخ ک نگم وقتی میخواستن از ریکاوری منتقل کنن به بخش،سرپرستار میخواست چک کنه خونریزی نداشتا باشه بخیه هام،شکمم و فشار داد،اینقد درد داشت ک فقط جیغای بلند میزدم
دردش اینفو زیاد بود ک حتی نفس نداشتن حرف بزنم با سر اشاره میکردم
بعدش ک شیاف گذاشتم هی و یکم چیز خوردم البته فقط مایعات،دردام قائل تحمل شد و با درد کنار اومدم
ولی هنوز نمیتونم برم بخش نوزادان,چون اونقد راه نمیتونم برم
در حد دسشویی و اینا رو الان ک ساعت ۴صبح هست میتونم خودم آروم آروم برم
فردا دکتر میاد برا معاینه،دکتر من گفته بود اصلا شکمم و فشار ندن و داخل بخش اصلا فشار ندادن
ولی آخ ک نگم وقتی میخواستن از ریکاوری منتقل کنن به بخش،سرپرستار میخواست چک کنه خونریزی نداشتا باشه بخیه هام،شکمم و فشار داد،اینقد درد داشت ک فقط جیغای بلند میزدم و دستاشو نیشگون گرفتم،یجور بدی نگام کرد و منم فقط آخ و ناله میکردم
شاید دردام از همونجا اینقد زیاد و شروع شد....
الهی قسمت همه بشه دردش ک میرزه به این همه سختی
فقط دلنگران بچه هامم،انشالله ۳،۴روز دیگه میاریمشون خونه
فقط مشگل کمبود اکسیژن داشتن،اونم فقط بخاطر کمبود جا

۳ پاسخ

بسلامتی مرخص بشین سه تایی تون عزیزم

چن هفته‌ زایمان کردی اخه من دوقلومم😍

به سلامتی عزیزم با دل خوش بغلشون کنی
راستی عزیزم وزنشون چقدر بود و امپول ریه زده بودی؟

سوال های مرتبط

مامان سه دسته گل مامان سه دسته گل ۱ ماهگی
#تجربه زایمان
پارت پنجم
خانومایی گ قبل از من عمل کرده بودن و بیهوشی کامل بودن یا درد خیلی زیاد بیدار میشدن و فقط ناله های بلند بلند میکردن
من حیلی استرس گرفتم ولی تا تیم ساعت فقط نگاه میکردم به اونا
هیچی درد نداشتم و همچنان بدنم از زیر سینه به پایین بی حس بود
ببخشید(یکبار هم شیره ی معدمو بالا اوردم حین عمل راستی)
سه ساعت تو ریکاوری بودم ک بتونم پاهامو تکون بدم حداقل یه ذره
دوساعت اول درد نداشتن ولی ساعت سوم دردام شروع شد،هی می‌گرفت ول میکرد،خونریزی خیلی داشتم،سوند بهم وصل بود ک خیلی مضخرف و روعصاب بود
خلاصه مسکن میزدن و به این نتیجه رسیدم هرچی داد. بیداد کنی دردش بدتر میشه،پس فقط ترجیح دادم آروم ناله کنم یا چیزی نگم و بزارم داروها کارشونو بکنن
بعدش آوردند بخش،چون فشار و ضربان قلب و اینام خوب بود خداروشکر
بعدش داخل بخش بی حسی پاهام و اینا کم کم رفت و دردام شروع شد،شیاف میزاشتم و سرم و اینو داشتم
تا ۱۲ ساعت بعد عمل آب هم حتی نمیشه بخوری
تا ساعت ۹شب حتی یه تکون کوچولو خم نمیتونستم بخورم،اینقد درد میکرد دل و کمر و رحمم ک اشکم میخواست درد بیاد
ولی ۹شب ک گذاشتن یکم آبمیوه بخورم و سوند و درآوردن یکم بهتر شوم
با کمک مامانم رفتم دسشویی و پد گذاشتم و خون پاهام‌ و شست مامانم
ولی از تخت تا دسشویی و ۸تا قدم بود و من نیم ساعت رفت و برگشتم شد
دردش اینفو زیاد بود ک حتی نفس نداشتن حرف بزنم با سر اشاره میکردم
بعدش ک شیاف گذاشتم هی و یکم چیز خوردم البته فقط مایعات،دردام قائل تحمل شد و با درد کنار اومدم
ولی هنوز نمیتونم برم بخش نوزادان,چون اونقد راه نمیتونم برم
در حد دسشویی و اینا رو الان ک ساعت ۴صبح هست میتونم خودم آروم آروم برم
۲۰دقیقه طول میکشه ولی میرم و میام،چون راه بری میگن خیلی خوبه
مامان جوجه صورتی🩷 مامان جوجه صورتی🩷 ۳ ماهگی
:پارت 3زایمان طبیعی
رفتم داخل بخش اومدن معاینه کردن دیدن اصلا دهانه رحمم باز نشده سر بچه ام تو لگن نیومده دیگه من رفتم دسشویی اومدم بیرون یهو یه عالمه آب داغ ازم اومد که کیسه آبم خودش پاره شد بهم قرص فشار داد خوردم توپ آوردن رفتم روش ورزش کردم دردام تازه شروع شد اما باز قابل تحمل بود
روتین دومو دادن دوباره معاینه کردن بسته بودم بعد یهو دردام زیاد شد حالم اصلا دیگه خوب نبود اومدن بهم سوند فشار ب واژنم وصل کردن بعد چند دیقه ترکید خونریزی کردم دراومد بعد دوباره معاینه کردن دیدن دهانه رحمم شده یک سانت بعد از ورزش کردن رو توپ شد ۳سانت دیگه به ۳سانت ک رسید دردای اصلی زایمانم تازه شروع شد و رفتم تو فاز زایمان هیچ موقع فکر نمیکردم درد انقباضات اینقد میتونه زیاد باشه و درد اور دردام اینقد زیاد بود که چسبیده بودم ب میله های تخت داد میزدم گریه میکردم حالم اصلا خوب نبود میگرفت دستامو گاز میزدم از درد بعد یهو ول میکرد خوابم میبرد یک دیقه دوباره ادامه داشت …..
مامان دلارام👧🏻 مامان دلارام👧🏻 هفته سی‌وهفتم بارداری