چااالش مامانا ❌🥲

وقتی فهمیدید باردارید چجوری به شوهروخونوادتون گفتید ؟
منکه اول بیبی چکم مثبت شد شوهرم سرکار بود زنگ زد تست زدی چیشد مثبته یامنفی منم گفتم منفیه وکلی ناراحت شد گفت عزیزم ناراحت نباش حتما به صلاحمون نیست قبل اینکه عصری بیاد کیک پختم ومیوه وتنقلات آماده کردم وبیبی چکمو گذاشتم داخل یه جعبه باجوراب نوزاد تااومد خونه چشماشو بستم بادستم وبردمش تواتاق باعرشیا تامیزودید گفت عع تولدمه چون ده دی تولدش بود فکر کرد من ده روز زودتر سوپرایزش کردم جعبه رودادیم بهش باز کرد تاتست مثبت رودید کلی خوشحال شد وبغلم کرد وبوس وداد میزد خدارو شکر خدا رو شکر جوری که همسایه مون گفت چخبر شده گفت هیچی دوباره باباشدم وفرطی به مامانو وخواهر وبرادرش زنگ زد که یه فندوق توراهه

شوهرم زود تر از من فهمید من باردارم🤣 یادش بخیر

😂من دیگه چون پریودم عقب افتاده بود فک کنم حدس زده بود باردارم رفتیم بهداشت بی بی چک بخرم دکتر گف بیخیال برو ازمایش بده با خواهر شوهرم رفتیم میدونستم حامله ام ولی ب کسی نگفتم رفتیم خواهر شوهرم گف خبری هس گفتم نمیدونم هنو جواب آزمایش رو بردیم بهداشت نگاه رف گف بله انگار باردارین منو شوهرم خیلی خوشحال و ذوق زده شدیم بعد رفتیم ک سونو شوهرم خیلی دوست داشت بچمون دختر باشه رفتیم برا سونوی قلب کلی ذوق کردیم صدای قلبشو شنیدیم بعدش نمیدونم کدوم سونو بود رفتیم شوهرم یهو پرسید اقای دکتر پسره یا دختر گف احتمالا دختره شوهرم کلی ذوق کرد چشاش اشکی شد منو برد برام از فروشگاه نزدیکه سونوگرافی کلی خوراکی خرید😂🥹

پریود نمیشدم به بو ها حساس شده بودم همسرم گفتم بیبی چک خرید
شب بود قبل شام زدم با کمال ناباوری مثبت بود خیلی خورد تو ذوقم چون بچه نمیخواستم همسرم خیلی دوست داشت رفتم گفت چیشد گفتم هیچی هنوز نزدم
نتونستم نگم گفتم بهش گلی خوشحال شد می‌خندید بوس و بغلم کرد هی میگفت خدایاشکرت
و منی که خیلی ناراحت بودم
ولی بعدن باهاش کنار اومدم

من بی بی زدم دیدم مثبته نیم ساعت تو شوک بودم رو مبل نشستم بعدا پیام دادم ب شوهرم ک نی نی داریم دیدم ج نداد زنگ زدم بهش گفتم پیام بخون چون با دوستش سرکار میره نمیخاستم فعلا کسی بفهمه پیام خوند باورنکرد از خوشحالی گفت پاشو سریع برو ازمایش بده منم میام از اونور رفتم ازمایش دادم گفت ۳ بعدظهر آماده میشه ساعت ۳ شوهرم سریع رفت گرفت اول اومد کلی اذیتم کرد بعدا گفت اره مثبته اول ب خواهرم گفتم بعدا خواهرم ب مامانم گفت شوهرم ک هرکس زنگ میزد میگفت بهش🤣🤣🤣

والا ما ماه اول اقداممون بود، شوهرم همش منتظر بود ببینه نتیجه چی میشه،توی اولین تلاش توپو گل کرده یا نه، هی میپرسید پریود نشدی؟ نشدی؟ اخر یه روز سر کار بود تست زدم، مثبت بود، تا اومد دوییدم نشونش دادم، کلی بوس و بغل و اینا، نشستیم نقشه سورپرایز مامان باباها رو چیدیم، خداروشکر روز پدر بود فرداش یا پسفرداش، رفتم پاپوش و لباس گرفتم گذاشتیم توی کادوهاشون، تا باز کردن از خوشحالی جیغ میزدن😂 داداشمم بنده خدا لباس رو گذاشته بود رو شیکمش هی نگاه میکرد گریه میکرد، برادر شوهرم ایران نیست، تصویری زنگ زدیم مهمونی بود، پاپوشا رو نشونش دادیم، اول خندید گفت این اندازه من نیست که، بعد یهو دو زاریش افتاد😂میدویید به دوستاش نشون میداد میگفت عمو شدم عمو شدم. خلاصه برای شنیدن ضربان قلب دکتر گفت ۸ هفته بیا، رفتم و گفت میزنه و همین، هفته بعدش رفتم پیش یه فوق تخصص، گفت دراز بکش سونو کنم، یهو دیدم چشاش برق زد و خندید! گفت یه چیز جالب بگم! دوقلوعه! من از خوشحالی مثل ابر بهااااااار گریه میکردم، هی میگفتم امکان نداره، نشون داد کفت ببین این دوتا، همسانم هستن و هم جنس میشن. خلاصه ماسک به صورتم بود از اتاق رفتم بیرون، همسرم دید دارم گریه میکنم، خندم زیر ماسک بود نمیدید، بدو بدو اومد گفت چی شده قلبش نمیزنه؟ ماسکو دادم پایین قیافش گیج شد😂 گفتم دوقلوعه، زبونش بند اومده بود، کلی باز اونجا بوسی بوسیم کرد و بغلم کرد. مامانم اینا رو هم پای تلفن گفتیم کلی سورپرایز شدن.

من واسه بچه ی اولم خاطره ی خوبی ندارم اصلا...چون هشت ماه بود ازدواج کرده بودم به شوهرم که گفتم خیلی خوشحال شد ولی امان از مادرم...تا بهش گفتم تا نه ماه با منو شوهرم قهر بود عین نه ماه رو من غصه خوردم... دلیلشم این بود هنوز سنم کمه...اصلا یادم میوفته حالم بد میشه...
ولی سر بارداری دومم نه همه چی برعکس شد خواستن جبران کنن ولی هنوزم ته قلبم حسرت میخورم

😂 بخ خودش گفتم بی بی چک بگیر. حتا بعد بیست دقیقه مثبت شدنش هم خودش دید بعد دو ب شک رفتیم آزمایشگاه جوابشم باهم گرفتیم🥴 سورپریزی نبود.

عزیزم🥹
من بارداری اولم پوچ بود. اونو این کارو کردم. براش از طرف نی نی نامه نوشتم و گذاشتم با بی بی تو باکس. از ذوقش گریه افتاد. سر آرتین خودش رفت جواب آزمایشمو گرفت و اومد با خوشحالی اول سر به سرم گذاشت و گفت ماهم مامان بابا شدیم🥹😍

من خونه ای جاریم بودم پریودیم عقب افتاد بود ده روز من تست نداده بودم بعد روز جمعه بود شوهرم رفت بیرون جاریم اسرار کرد باید تست بدی دیگه دادم دیدم مثبت شد جاریم زنگ زد به شوهرم گفت بابا میشی باور نکرد دوبار گفت بازم باور نکرد بعدش بهم زنگ زد گفت راست میگن گفتم آره کلی خوشحال شد و گفت خداروشکر شب هم واسه همه بستنی آورد گفت چون بابا میشم

منم قرار بود سوپرایزش کنم ولی وقتی تست زدم و مثبت شد حتی صبر نکردم بیاد خونه زنگ زدم بهش گفتم😂چقدر خوشحال بودیم یادش بخیر🥹🩷

واقعانم فندقه😍😆

من کلا ب شوهرم نگفتم بیبی چک زدم مثبت شد ی باکس آماده کردم شب اومد خونه باکسو آوردم دادم بش باز کرد دید بغلم کرد کلی گریه کردیم
خونوادمم دخترخالم خیلی ذوق داشت خبر داد بهشون😍😂