۱۴ پاسخ

یکی براش بیار

پسرمنم همینه سختیش اینجاست که آپارتمانیه خونمون و ارزو به دل موندم ی حیاط داشتیم بچم سرگرم‌میشد اخه عاشق شن بازیه خواهرزاده هام و بچه های خواهرشوهرمم ازش خیلی بزرگترن هم بازی نداره طفلی. توخونه تاجایی ک بتونم و حوصلم بکشه باش بازی میکنم اما بیشتر اوقات مای تی ویه... منم ناراحتم اونم خیلی

منم اسیر شدم
باباش با داداش بزرگ رفتند کربلا
منم باید جور اونا رو بکشم هرروز
این دوتا کوچولو ها رو ببرم پارک 🥴

آره گرمه چاره ای نیست
منم الان داره بازی می‌کنه باهام یکساعت گریه کرد الان باز اومد بازی داره الکی الکی غذا می‌کنه تو دهنم هی قاشق میچپونه تو حلقم میگه بگو به به

من که تصمیم گرفتم مهد بذارمش خیلی تنهاست انقدر کلافه میشه بعضی وقتا الکی جیغ میکشه و واقعا عصبی میشم از دستش ، بچه باید همبازی داشته باشه ، تا زایمان کنم ۴ سال اختلاف سنی دارن و زیاده و فکر نکنم بتونن خیلی با هم ارتباط بگیرن 😑

دختر منم همینه تازه بچه دیگ که نیست همش سرگرمی بچها میشه اذیت کردن پدرومادر الان دخترم سر غذا خواب خوراک حموم همه چی بدقلقی می‌کنه فقط میخواد بیشتر باهامون درگیر بشه

منم دقیقا شرایط شما رو دارم بچمم کلا خیلی نق میزنه تازه تو خونه کار هم میکنم منظورم برای مشتری سوسیس و کالباس و ناگت درست میکنم و خیلی مواقع نمیتونم زیاد براش وقت بذارم ولی به محض اینکه بتونم یا باهاش نقاشی میکنم توپ بازی خونه سازی یا میبرمش حموم با یه ذره آب و اسباب بازی مخصوص حمومش سرگرم میشه عروسکشو میدم بشوره کلی می‌ره سرکار بعدشم بیاد بیرون غذا میدم و خوابش می بره عصرهاهم بیشتر روزا پارک و فروشگاه میبرم دو تا خوراکی هم می‌خری کلی سرش گرم میشه یا اسکوتر گرفتم تو خونه باهاش خیلی مشغوله

به همین علت بچه هایی که پست سرهمن بیشتر اجتماعی هستن و شاد الان دیگه بهترین اختلاف سنی یه سال هست تو اروپا
البته اینا الگو نیستن ولی چون همه مردم این اروپاییان رو قبول دارن میگم!!!
دختر منم آنقدر تنهایی کشیده احساس میکنم افسرده شده
سخت پشیمونم چرا پشت هم بچه نیاوردم
اگه خدا بخدا میخام دومی و سومی پشت هم باشن شیر به شیر

همجا گرمه شبا ببر پارک سرگرم بشه

از ساعت هفت ب بعد ک هوا خوبه ببرش بیرون

طفلیا خیلی تو شرتیط سختی‌ان
منم با همسرم که حرف میزنم مثلا میگه پسر فلانی رو دیدم چقد اجتماعی و فلان
میگم طفلی پسر ما هر روز فقط منو همسرمو میبینه و هفتع‌ای یکی دوبار مادر پدرمو و ماهی یکبار مادر پدر همسرم اصلا بچه نمیبینه ادم دیگه نمیبینه
الان دو هفتس مهد میذه خیلی بهتر شده براش
کاش بتونی تو همون شهرتون با چند نفر که بچه تقریبا همسن دارن گروه شید هفته‌ای دوبار جمع شید نوبتی خونه هم تا بچه‌ها با هم بازی کنن

شبا ببرش پارک یکساعت بازی کنه

ببرش مهد ، منم همین شرایط و دارم ، انقدددددد حالش خوب شد بعد مهد

سلام کدوم شهری

سوال های مرتبط

مامان شنتیاا مامان شنتیاا ۳ سالگی
سلام‌ یه چیزی خیلی نگرانم کرده راجب پسرم میخوام ببینم طبیعیه یا با دکتری مشاوری مشورت کنم. با اینکه از بچگی به حرفاش گوش دادم سریع
تا حدودی جواب گرفته چیزی خواسته تونستم تهیه کردم هیچ وقت چیزی و نذاشتم خیلی بگه اصرار کنه بعد انجام بدم ولی پسرم نمیدونم اخلاق بد یا خوب حرفاش و خیلی تکرار میکنه در حد قفلی زدن یعنی اگه ی چیزی بخواد بگم فردا تا اون روز برسه همش میگه صبح هم یادش نمیره تا اون کارو نکنی براش ول نمیکنه و این موضوع هم خودمو هم بقیه رو ی جاهایی کلافه کرده مثلا میگه بازی کن ب هرکی ک باشه انقدر میگه تا طرف بلند شه بازی کنه خیلی وسط حرفامون میپره اصلا نمیذاره حرف بزنیم یا حتی من با گوشی هم بخوام حرف بزنم یکاری میکنه یا حواسم پرت شه یا قطع کنم سریع البته ک بگم هرچی من منعطف و سریع براش یکاری میکنم شوهرم برعکس زیاد باهاش بازی نمیکنه ی بازی هم بخواد بکنه انقدر بچه باید اصرار کنه بهش تا باهاش بازی کنه یا هرچی ازش بخواد هی باید بگه بهش هم میگیم باشه ولی باز میگه مثلا دیروز رفتیم بیرون خرید گفتیم پسر خوبی باشی اذیت نکنی برات آدامس که دوس داری میگیریم هر ۳ دیقه ی بار میگفت آدامس میخری آدامس میخری انقدر گفت شوهرم عصبی شد گفت اصلا نمیخرم بعد ی وقتایی رفتار شوهرم باهاش ی جوری میشه من فکر میکنم بچه مشکل داره حس منفی میگیرم عصبی میشم دعوامون میشه ی مورد دیگه هم هست ب شدت تنهاس و فقط من و باباشیم ک باباش اصلا براش وقت نمیذاره باز ی موضوع دیگه هم هست مثلا میگه موز داریم میگم نه میره چک میکنه این مثال راجب هرچی باید بهش ثابت بشه خودم این موضوع دوس دارم که اعتماد نداره زیاد ولی خب نمیخوام ب ماهم اینجوری باشه میخوام حرفمو قبول کنه
مامان آلان مامان آلان ۳ سالگی