۱۰ پاسخ

عزیزمممممم ماشاءالله بهت باشه چشم نخوری اسفند دود کن حتمآ

الهی که همیشه سلامت باشی عزیزم.زایمان اول سبکه.ولی بازم مراعات کن وسایل سنگین بلند نکن.زیاد فعالیت نکن بدنت تا ۴۰_۵۰روز زمان میخاد تا به حالت اولیه برگرده.مراقبت کن از خودت حتما
منم سر دخترم خیلی سبک بودم.هم راحت وزن کم میکنی سر اولی هم سبکتری.هم به همه کارات میرسی.الهی خوش قدم باشه کوچولو♥️

چقدرررر خوشحال شدم 🥲🥲
الحمدلله خداروشکر
بلاها و چشم بد دور باشه از شما و نینی ان شالله ❤️

دقیقا منم اینطوری بودم خداروشکر
خوشحالم ک تجربه خوبی بوده برات
ولی بنظرم دکتر و بیمارستان و کادر پزشکی خیلی مهمه تو زایمان

مبارکه عزیزم خدا نینیتو حفظ کنه چه دکتری سزارینت کرد،؟ اختیاری بودی!

انشالله برا ماهم راحت باشه

دقیقا برای منم خیلی راحت بود

خداروشکر
دعا کن منم اینجوری باشم🥲

خداروشکر عزیزم آره اونقدرا هم سخت نیسن بستگی به بدنت داره بعضیا جون نازکن😅

از تخت پایین اومدن هم راحت بود ؟؟

سوال های مرتبط

مامان سید احسان مامان سید احسان ۷ ماهگی
تجربه سزارین (پارت۲)
صبح مایعات رو شروع کردم با نسکافه. چقد چسبید بعد اون همه ناشتایی😬
بعد هم که گفتن پاشو راه برو. خیلی درد داشت خیلییییی. تا حدود سه روز بعد هم ادامه داشت هر دفعه که پامیشدم. البته هم اتاقی من میخواست راه بره اندازه من درد نداشت بخاطر همین میگم شاید برای هر کسی متفاوت باشه ولی برای من خیلی بد بود. درد بخیه ها هم تا دو هفته خوب شد. الانم یکم گاهی سوزش داره ولی دیگه خوبه.
من بعد از عمل سرمو تکون ندادم و حرف نزدم و بالش هم نذاشتم اصلا سردرد نگرفتم. هر چقدر هم بیشتر راه بری زودتر خوب میشی. یه نفر هم تا ده روز باید کنارتون باشه وگرنه خیلی سخته. بعد ده روز هم بخیه هامو کشیدم که هیچ دردی نداشت و خیلی راحت بود.
در کل بخوام بگم از سزارین راضی بودم و با وجود اینکه بعدش درد داری و سخته بازم خوشحالم ک سزارین شدم چون بالخره زایمانه درد داره دیگه. حس میکنم طبیعی ممکن بود برام سخت تر باشه با توجه به شناختی که از خودم دارم.
امیدوارم مفید بوده باشه اگه سوالی هست خوشحال میشم کمک کنم
مامان آر‌وید🥹♥️ مامان آر‌وید🥹♥️ ۲ ماهگی
مامان افراز مامان افراز ۴ ماهگی
خب منم تجربه زایمانمو بگم برای کسانی که فرزند اولشون هست سزارین اختیاری هستن
مرحله اول پذیرش و رفتم پرستار برام قلب بچه رو چک کردن،خون گرفتن و این کارها من خیلی استرس سوندو داشتم فکر میکردم دردش بیشتر از اون چیزی باشه ک فکر میکردم فقط سوزش بود و تمام استرس داشتم و ب دکتر بی هوشی خیلی اصرار کردم ک بیهوش بشم چون کمر درد شدید داشتم دوست نداشتم بی حس بشم و کمر دردم بیشتر بشه با هزار مکافات راضی شد
دکتر داشت ب شکمم بتادین میزد و من همش میگفتم من هنوز بیهوش نیستم که دستگارو گذاشتن دهنم و تمام رفتم و از درد خیییییلی زیاد ب هوش اومدم دردم خیلی وحشتناک بود ب پرستار گفتم درد دارم آرامش بخش بزن ولی انجام نداد گفت میره تو شیرت ضرر داره با هزار بدبختی ک بود منو داشتن میبردن بخش که خانم پرستار اومد و شکممو ماساژ داد که نگم براتون یک لحظه جهنم شد دنیا برام
رفتم داخل بخش انگار وارد همه چیز تموم شد پرستار چند تا شیاف زد و درد تموم شد فقط منو ۶یا۷بار ماساژ رحم دادن ک خیلی وحشتناک بود ولی در کل خوب بود الانم خونمون و کارهامو خودم انجام میدم بچمم زردیش خیلی کمه و باید مراعات کنم
ولی یک چیزی که این زایمان براش لذت بخش بود حضور پرستارهای خیییییلی مهربون بیمارستان فرهیختگان بود ایشاللا خیر ببینن