۵ پاسخ

مثل دختر من که بعضی وقت ها میخوام سربه بیابون بذارم ازدستش

دقیقا پسر منو توصیف کردی.....ناراحت نباش این روزا میگذره........

وای دخترمنم بعضی وقتا خیلی میره تو مخم چندبار نشستم از دستش گریه کردم

بچن دیگ هر روز ب ی طریقی باید برن رو مخت نرن جا تعجبه
دیروز با خودم داشم فیلم میدیدم یهو گفتم دختره چ خوشگل شد دیگ دهن فرشته رو مخی باز شد ک چرا گفی بش خوشگل مگ دخترته میگم مگ باید فقط ب تو بگم میگ اصلا خوشگل نیس ک گفی تا چن ساعت تو قیافه بود و حرف میزد
یعنی ارامش رو قشنگ ازت میگیرن جوری ک نتونی برا خودت خلوتی کنی 😐

چندسالشه

سوال های مرتبط

مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
سلام میشه لطفا یه راهنمایی کنید و کار درست چیه؟ یه همسایه داریم پسرش یه سال و نیم از پسر من بزرگتره، مغازه شون و خونه مادربزرگ مادری این پسر بچه روبروی خونه ماست و خونه خودشون کوچه کناری خونه ماست، بعد اون به خاطر مغازه شون خب هر روز دم در مغاره شون و خونه مادربزرگشه،بعد اون دورش شلوغه و پسر دایی دختر دایی دختر خاله و پسرخاله و کلی هستن دورش، مادرشم همش تو کوچه ست و باهمه سلام و علیک، پسر منم 24ی لای در وایمیسته که اون پسره که اسمش امیر عباسه رو ببینه و هی پشت سر هم صداش میکنه که بیاد باهاش بازی کنه، البته فک کنم اینکه پسر من تنهاست بی تاثیر نیست و من و باباش هم کلی باهاش وقت میگذرونیم و بازی می‌کنیم ولی اصلا بیخیال اون پسره نمیشه و هی میره امیرعباس امیرعباس صداش میکنه، اونم گاهی میاد باهاش بازی میکنه وقتایی که دورش خلوت باشه و گاهی هم میگه نه نمیام و نمیدونم مامانم نمیذاره و این، بعد پسرم گریه میکنه که نمیاد باهام بازی کنه، هر چی هم میگم دیگه صداش نکن ولش کن وقتی نمیاد و نمی‌ذارن چرا هی صدا میکنی ولی این بچه من اصلا و ابدا حرفمونو گوش نمیده و یه ذره رفتارای اونا روش تاثیر نمیذاره و بی عاره، خیلی این موضوع اذیتم میکنه که اینقد این پسر من آویزون اونه و هیچی از جانب اون بچه و مادرش بهش برنمیخوره، باباش از سرکار میاد دنبالش اون ساعتا که بیا ببرمت پارک، ببرمت بیرون و یا پیش خودم، ولی بودن و موندن و منت کشی اون پسره رو ترجیح میده