۵ پاسخ

من خیلی قاطع خودم میگم ندین

خانواده همسرم خوبن حتی برای خرید اسباب بازی مادر شوهرم باهام مشورت میکنه بخرم فلان چیز خوبه یا نه
اما خانواده خودم همه چی به بچه میدن دیونه میکنن آدمو

من دهنم بازه همیشه دیگ خستم کردن دور و بریا بخدا درک و شعور صفر

خداروشکر ب دخترم نمیدن می‌دونن من خوشم نمیاد..مادرشوهرم هرچی میخواد بده ب دخترم اول ب من میگه

چرا قند چیز دیگه ای نداشتن😐😐

سوال های مرتبط

مامان مامان حدیث مامان مامان حدیث ۱ سالگی
بیایید از روزی بگم که دخترکم دنیااومدشبم ی دردخیلی کم داشتم خوب شدم بعدصبح ساعت شیش کیسه آبم پاره شد رفتیم بیمارستان مردموزنده شدم انقدردردکشیدم اخرگفتن دنیانمیادگفتم توروخدا سزارین کنید داشتن لباسامودرمیاوردن ک بریم اتاق عمل همون موقع اذان شده بود یکی گفت موقع اذانه ی باردیگه تلاشتوبکن دیگه اخردنیااومدوقتی دخترموگذاشتن روسینم همه دردام یادم رفت بخیه هامم ماشاالله اینقدر زیاد بود خیلی طول کشید بعدضربان قلبم بالابودپایین نمیومدشبش بودیم صحبش دیدم صورت دخترم زرده مثل زردچوبه گذاشتنش تودستگاه انقدرسختی کشیدم هربارموقع آزمایش ازاون دستای کوچولوش من آنقدر گریه میکردم پنج روز بستری بودیم زدیش کم نشددستگاه توخونه آوردیم نزدیک دوماه زردی داشت.راستی نگفتم موقع ک زن داداشم بچه رو برده ک شوهرم ببینه بهش گفته بابام پیام داده ک اسم بچه روچی بذارین من زیادجدی نگرفتم دیگه اومدیم خونه پدر شوهرم ومادر. مادر شوهرم اومدن شب شیش موقع رفتن پدر شوهرم گفته ملکه بچه رو دیدیم اسمم گذاشتیم دیگه رفتن مادربزرگ همسرم قبلش ب من گفت اسمشوچی میذاریدمنم گفتم رستابعدی جوری باطعنه گفت خانووووم ک اسمش گذاشتم من بعدرفتنشون آنقدر گریه کردم شوهرمم نمی‌خواست حرف باباشوزمین بندازه
مامان ایلیا مامان ایلیا ۱ سالگی