۸ پاسخ

بمیرم خیلی سخته میفهمم جی میگی

وای نگو من سرنرگس اینجوری بودم یعنی تمام خاطرات 5سال پیش یادم اومد نرگس الان 5سالشه ولی به اندازه ی50سال اذیتم کرده

چرا ی دکتر گوارش نمیبرید خب؟بچه اگه حالش خوب باشه ک اینجوری نمیکنه
اگه تهران هستی ی دکتر بهت معرفی کنم ببریش با ی نسخه خوبش میکنه

عزیزم منم واسه بچه اولم اینجوری بودم دیگه به دخترم کلا شیر خشک دادم خودمو راحت کردم اونجوری همش استرس داری چیز جدید بخوری ویااینکه هی میگی نکنه گشنشه

تاب از این پارچه ای ها ویا یه پتو که یه طرف رو ببندی به ستونی جایی تابش بدی ،بعضی از بچه ها فقط داخل پتو تاب بدی اروم میشن ،سخته ولی اگه تونستی امتحان کن

عزیزم وضعیت منم همینه به خدا احساس میکنم پشتم داره غوز میشه بس این بچه رو بغل کردم راه بردم

سخته حق داری کولیک خیلی سخته گهواره برقیا فک کنم خوب باشن دکتر بردی ببینی شاید دارو بده خوب شه.اگه شیر خودتو میدی پرهیز غذایی داشته باش

تا شب هم با کلی تلاش دو تا شاید ۵ دقیقه با سشوار بخوابه دیگه جون ندارم شبم که واسه شیر بیدار میشه اصلا نه خواب دارم نه خوراک نه اعصاب

سوال های مرتبط

مامان boys مامان boys ۵ سالگی
خدایا شکرت به قرآن نمی‌خوام ناشکری کنم فقط دارم روانی میشم خدایا کم آوردم خدایا خودت کمکم کن مردم به قرآن
این بچه از صبح که بیدار میشه یک ثانیه نمیخوابه یه ثانیه بلند شم گریه میکنم یه جوری که انگار مردم یک ساعتم نیام جوری گریه میکنه و قطع نمیکنه که از استرس میمیری اون از صبح نشستن در کنارش و تو بغلت بودن که کمرت دولا شدن به کنار نمیتونی هیچی کوفت کنی به کنار با این حالت باید شیر بدی به کنار کارای اون یکی بچه هست به کنار
مثلا عصر همسرم گفت میام میبرمت پیش بابا دوماهه بهشت زهرا نرفته بودم اوم حاضر شدنم با بدختی که مدام گریه واسه هر یه تکونم بعد نمیتونم اون یکی و حاضر کنم آخرشم به اون بدبخت میگم بیا شلوار یا جوراب ببر بابات یا خودت پات کن گریه میکنه میگه میخوام تو حاضرم کنی رفتیم اونجا برگشتیم شوهرم رفت سرکار گذاشتمش رو تخت لباسم در آرم خودش کشت هول هولی در اوردم دستشویی رفتم لباس اون یکی در اوردم اونو دستشویی بردم این همچنان هوار میزنه بغلش کردم شیرم نمیخورد ۹۰ سییشیرخشک قاشق قاشق بهش دادم بازی کرده ریخته شکمش کار کرد شستم عوضش کردم لباساشو عوض کردم گذاشتم باز رو تخت گریه گریه دو سه تا لباسشو باید بادست میشستم هول هولکی شستم بعد برنج و بذارم هوار میزد گریه قطع نمیکنه پسرم کلی ادا در میاره میپره بالا پایین یه لحظه قطع نمیکنه فقط گریههههه بد و بدو رفتم بغلش کردم شیر دادم خدایا حتی نمیرسم این وسطا یه لقمه یه چیزی کوفت کنم جون داشته باشم اعصابم داغون بار روانی که روته همه کارات بدوبدو با استرس اولش بچه رو بغل میکنی میگی به بغلت احتیاج داره باید اینکا و کنی چرا باید بعدش اینجوری بشی بخدا دارم میمیرم جون ندارم اعصاب ندارم سه ماه و ۲۴ روزه منتظرم یه روز راحت بیاد 😭🥺
مامان فرشته ها❤👼👼 مامان فرشته ها❤👼👼 ۵ سالگی
امشب انقدر گریه کردم خدا میدونه، چرا دختر من بیشفعال باید بشه ،باورتون میشه یه دختر ۱۵ دیگه دارم نمیتونم هر دو با هم نگه دارم تا حالا نشده یه هفته بیشتر نگه دارم اون یه هفته هم همش خونه مادرشوهرم پایین میره میاد وگرنه پدر درمیاره، بعد یه هفته هم خونش مامانم هست،از دو سالگی ما فهمیدیم با بقیه یکم،فرق میکنه هر دوره هم یه جور اذیت میکنه ،الان چه جوریه حتی با اینکه دارو میخوره،بیقراره نا ارامه،زیاد حرف میزنه ،باید ببینید چی میگم ،تلویزیون نگاه نمیکنه در حد پنج دقیقه همش میخواد بره بیرون ،با بچه ها میخواد بازی کنه بیشتر اوقات نمیسازه بهشون کرم میریزه ،دست بچه ها رو فشار میده دور لبش همش لیس میزنه انقدر ابن کار و کرده دور دهن سیاه شده ،زخم شده خوب نمیشه،تازه الان کنترل شده اینه چند روز امدم یه دوز به پیشنهاد دکتر قطع کردم لامصب خیلی بد میشه خیلی، همین الان خواهرم میگه با این وضع چه جوری مدرسه میخواد بره ،پنج ساعت تو مدرسه بشینه به معلم گوش بده بچه ای همش در حال جنب وجوش هست یه جا نمیشینه ،سر سفره میرقصه تو ماشین نمیشینه همش در حال و جنب وجوش،بازی کردن زود حوصلش سر میبره،بلند میشه میره حوصلش نمیگیره،میدونم شاید الان بگیید اینا عادیه ولی چون قبلا بدتر از این بوده تحمل نداره امشب همش قلبم درد میکرد دست هامو به گوشم گرفته بودم دیگه صدای دختر هامو نشنوم بهم خیلی فشار اومده 😔😔😔😔😔😔😔دو تا روان پزشک کودک و روان شناس کودک بردم هر سه،بیشفعالی تایید کردن،کاش دخترم دارو نمیخورد ولی اگه نخوره بهم میریزه😭😭😭😭😭😭
مامان عشقام مامان عشقام ۵ سالگی
بچها دیدین روانشناسا میگن وقتی پرخاشگری کرد یه چیزی خواست میشینی جلوش اروم میگی من داد بزنی نمیشنوم یواش بگو بعد که خواستشو گفت میگی نه عزیزم ماالان نمیتونیم اینکارو کنیم ولی دوتا پیشنهاد جالب دیگه بهش میدی از بین اوناانتخاب کنه بعد میگن تو هرسنی نمیدونم بچه دوسال نیم من مثلا ساعت دوازده شب میگه من میخوام تو هال جلوکولر بخوابم و من نمیخوام از حموم اومده جلوکولر بخوابه شب به این موضوع گیر ندید این یه مثاله) هرچی از این روشااستفاده میکنی باز جیغو داد میکنه حرف خودشو میزنه از طرفیم خب اطرافیانم یکم گاون من همیشه قاطع و مهربون فقط و فقط چیزایی که برای سلامتیش صلاح ندونستم انجام بده نه گفتم بهش وگرنه ریخت و پاش تو خونه ی خودم که امن و راحت بوده نه نکفتم همش رو تا بچه یکم گریه کرده گفتن وا بذار بره بچرو اذیت نکن انگار من زن باباشم اینطوری بچم یاد گرفته نه یعنی نه نیست یعنی گریه کن انجام میشه بعد اصلا پیشنهادای جالب وقتی بچه طی روز سیصد تا درخواست غیر منطقی داره دیگه همه پیشنهادات براش عادی و غیر جالب میشه....
مامان سیدعلی طاها مامان سیدعلی طاها ۵ سالگی
خانوما سلام من بین دوراهی گیر افتادم لطفاً کمک کنید
الان یه عده نیان بگن تو این گرما با بچه و.... مگه مجبوری و....
من پارسال و پیارسال با بچه هام اربعین رفتم کربلا تو همون گرما
اما چون قبلش رفته بودم و... مسیر و مکان ها رو بلد بودم و مشکلی نداشتم و سختی نداشتم از طرفی خونه خواهرم عراق هست
و راحت بودم ، الان امسال ارزش پولشون از پارسال دوبرابر شده
و از طرفی خونه مامانم قم هست ،و من فقط ماه صفر میتونم برم
چون بعدش پسرم پیش دبستانی دیگه تا تعطیلات نمیتونم برم
و کل ماه صفر ما مراسم داریم قم
خیلی دوست دارم اون موقع اونجا باشم هم بچه ها چون دلتنگ مامانم و خاله هاش میشه تا تعطیلات طاقت نمیارن
اما همسرم میگه من واقعا نمیتونم هردوش ببرمتون پولم نمی‌رسه
یا کربلا یا قم ،
الان بشدت بی قرار کربلام و از طرفی دوست دارم خانواده امم ببینم
شما بودین چیکار میکردین
امیدوارم درک کنید واقعا یجوری از برگشت کربلا تا سال بعدش بی قرار میشم بخدا دست خودمم نیست الان یه عده بگن بابا هرسال هرسال چه خبر
بخدا که دست خودم نیست
الان شما چیکار میکردین