۱۲ پاسخ

برای من جفتشون پسرن حقیقتا گاهی رد میدم از دستشون کم میارم
ولی خداروشکر طوری بارشون آوردم که هرجا بریم بدون اجازه دست به وسایل خونه ی کسی نمیزنن وتو خونه هم وسایلشونو خودشون جمع میکنن
وبرای حتی گوشی نگاه کردن وتلویزیون تماشا کردن هم اجازه میگیرن با اینکه همه چیز در اختیارشون میزارم ولی نظم وانضباط چارچوبه داشتن رو بلدن
بیشتر وقتا باهم کنتاکم دارن ها نه اینکه آروم باشن اصلا
ولی با محروم کردنشون از بازیهای مورد علاقشون تو تایم کوتاه دیگه به هم احترام میزارن😂🤭

مگه بچه دوسال بهش بگی نکن باید بفهمه؟؟
مثل این میمونه که از بچه کلاس اول توقع قبولی تو آزمون دکتری رو داشته باشی

این عکسی که گذاشتی پسر نیست این جیگره

خدا برات نگه داره با اون لبخند متزس

واسع من ک دختره نابودشدم از اخلاق گندش

آخیش یکی پیدا شد مامانهای پسردار رو درک کنه 😄🤐🤐
لجم درمیاد از بعضی مامانهایی که دخترای آروم دارن و به خودشونم افتخار میکنن که چه تربیت درستی داشتن.
فقط میتونم بگم هرچی گیر بدی بدتر و بدتر میشه
پسرا تشنه ی محبتن. هرچی میخوای انجام بده یا نده ؛ فقط باید با محبت و ناز و نوازش و ارامش بگی و بخوای. گاهی هم در مقابل رفتار بدش از محرومیتهای کوتاه و کوچیک استفاده کن. البته هنوز کوچولویه پسر نازت. خیلی هم توقعی ازش نداشته باش. بخدا وقتی بزرگتر میشن غصه میخوری که چرا وقتی کوچولو بود بهش سخت میگرفتی

ای جان تو بزار این چش قشنگ هر کار میخواد بکنه😍😍

وای چه پسر نازی ماشالله🤩چیکارمیکنه مگ

وای من تازگیا کار هر روزم شده گریه از دستش 😭😭😭😭

پسر کلا شیطون سرسخت تره تا دختر .من دوتا دارم وقتی لج میکنن هیچ کدوم کوتاه نمیان خیلی سعی میکنم ولی اخر خیلی لجبازه جیغ میزنه همچیو با زور میخاد.من نابود شدم فقط میگم کی بزرگ میشن کی میگذره

هر چی بیشتر بکن نکن و باید و نباید بزاری بدتر میشه

نسل جدید همشون همین ان لجباز و یه دنده من با اینکه دختره بچم اما کم اوردم

خیلی لجباز شده اونقدر منم سرش جیغ میکشم خودش هربار لج باز تر میشه
میترسم بزرگ تر بشه بدتر بشه دیگه نتونن کنترلش کنم
چقدر دلم میخواس پسر از پر با ادبا باشه🫠🫠

سوال های مرتبط

مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم