۸ پاسخ

وااای دختر من برای سرکلاژ رفتم زایشگاه که پذیرش بشم همونموقع از شانس من یه خانومی آوردن که خیلی درد داشت کیسه آبشم ترکیده بود!!!یعنی من داخل منتظر بودم صدام بزنن این خانم آوردن اینم جییییغ دااااااد من گریه افتادم از ترس حالم بدشدپرستاربیرونم کرد😂😂😂😂

منم سه دفعه رفتم زایشگاه . ی بار برا nst و دوبار برا صدا قلب اصلا هیچکس تو زاییشگاه نبوده تاحالا . فقط ی پرستار با ی خدمتگزار توشه . اینقدر تمیز و خنک و آروم که دلت میخواد بگیری بخوابی
عجیبه که این ۳ دفعه هیچکس زایمانی نبوده 😂

کدوم بیمارستان رفتی؟!!!

کدوم بیمارستان رفتید؟؟
من چندباری شریعتی رفتم انقدرتمیزخوب بودخلوت بااینکه دولتی هستش

من دانشجو بودم خواهرم که زایمان کرد من رفتم باهاش رفتیم بیمارستان تا چهار صبح با شوهرش منتظر بودیم خبری نشد رفتم داخل که از پرستار بپرسم بدنیا اومد یا نه فقط صدای جیغ خواهرمو شنیدم .... یهو به خودم اومدم دیدم پخش زمینم از حال رفتم ....من اصلا آدم غشی نیستم هیچ وقت چنین تجربه ای نداشتم ولی نمیدونم چرا از شنیدن صدای خواهرم از حال رفتم ..... بنظرم من نباید میرفتم اونشب ، بی‌خیالی خونوادم که من دختر مجرد فرستادن شد ترس من از زایشگاه

من میخوام برم سعدیو ببینم. خجالت میکشم
برم بگم اومدم چیکار کنم😬 چی بپرسم از کی بپرسم

حالا من خواهر و زن داداشم زایمان کرده بودن ولی بازم مثل تو بودم و برا آخرین nst رفتم بیمارستان و دقیقا خیلی آروم شدم

حالا شانس ما ، میریم و همه چی درهم برهمه 😂👩🏻‍🦯
ترسم بیشتر میشه

سوال های مرتبط

مامان آرمان مامان آرمان ۱ ماهگی
مامان دلوین 🎀 مامان دلوین 🎀 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی که به سزارین اجباری ختم شد پارت۴
هی داره میره بالا چون از صبح ۶تا زایمان صدای جیغ و دادشونو شنیده اجازه معاینه میدین دکترم گفت نه اماده سزارینش کنید و ۱۱و نیم بفرستین پایین وایییییی که چقدر من از زایمان سزارین میترسیدم انقدر که تو همین گهواره راجبش بد خونده بودم به ماما گفتم بلند بشم ورزش کنم امپول فشار زدی ؟چرا معاینه نمیکنی و ... گفت دکتر دستور دادن دیگه اومدن لباسای زایمان طبیعی در اوردن لباسای اتاق عمل تنم کردن و سوند وصل کردن (سوند گذاشتن و برداشتن اصلا درد نداشت)گذاشتنم رو ویلچر همراهی هام از تعجب هنگ کرده بودن وقتی شرایطم دیدن همسرم بغل کردم کلی گریه کردم مامانمم کلی بغلم کرد و گریه کرد و من راهی اتاق عمل شدم
واقعا اتاق عمل برای اولین بار خیلی عجیب بود همه چی تمیز یه محیط سرد و استریل با استرس رفتم پایین اما تا دکترم دیدم انقدر اروم شدم که خدا میدونه دکترم واقعا بینظیر بود و حرفه ای نه گذاشت کسی معاینم کنه اخرین ویزیتم
مامان آوین مامان آوین روزهای ابتدایی تولد
سلام اومدم تجربه مو در مورد زایمان بگم
من تا ۳۴ هفته تصمیمم زایمان طبیعی بود و باهاش کنار اومده بودم ولی طی یه اتفاقاتی که یه دکتر بی عقل منو ترسوند و چن باری که رفته بودم زایشگاه اخلاق و رفتار پزشک و پرسنل رو دیدم و اینکه این اواخر بارداری من هر کی زایمان طبیعی کرده بود یه بلایی سر خودش یا بچش اومده بود من یهو تصمیم گرفتم سزارین کنم و ۳۵ هفته رفتم دکتر گرفتم سزارین اختیاری انجام دادم خلاصه دکترم خیلی عالی بود بیمارستان شهرمون کلن زیاد جالب نیست ولی قابل تحمله و اینکه تجربه از عمل من سوند خیلی اذیتم کرد یعنی اونقد که سوند منو اذیت کرد درد بعد از عمل اذیت نکرد با اینکه وزنم زیاده بعد عمل وقتی بلند شدم دردش خیلی قابل تحمل بود حتی وقتی بلند شدم راه رفتم نصف دردم رفت هر بار که بلند میشدم راه میرفتم خیلی حالم بهتر میشد خلاصه به نظر خودم سزارین برام خیلی خوب بود امیدوارم بهتر بشم که پشیمون نشم چون اطرافیانم و خانوادم همه میگفتن سزارین نکن من گوش ندادم بیشترم بخاطر اینکه بعد از هشت سال انتظار بچه دار شدم و نمیخاستم برای بچم مشکلی پیش بیاد و خداروشکر تا اینجا هر دوتامون خوبیم
ببخشید طولانی شد