امروز پسرم برای اولین بار تا ساعت ۷.۵ خوابید، هر روز ۵ یا۶ بیدار میشد، گفتم آخی چه روز خوبیه امروز ولی راستش خیلی روز بدی رو گذروندم، نمیدونم چراانقدر اعصابم ضعیف شده... 😕
صبح که زودتر از بچم پاشدم تا حداقل بتونم یه مو شونه بزنم چون وقتی بیدار میشه بدجوری گیر میفتم، اولش به خاطر آب و شیر که زیاد میخوره نیم ساعت به نیم ساعت تو دستشویی هستیم بعد صبحانه و کارای خونه و ...
من خیلی وقتم داره صرف دستشویی رفتن بچم میشه خیلی خسته کننده شده برام تازگیاهم میگه فقط خودم ببرمش با باباش یا کسی دیگه هم نمیره، بعد قبلا زود کارشو میکرد میومد بیرون الان هر دفعه فقط کلی وقت منو نگه میداره تو دستشویی هی میپرسه این چیه اون چیه تا دستشویی کنه بیاد بیرون، کف پاهام درد گرفته از بس سرپا وایسادم دم دستشویی، حالم دیگه به هم میخوره، بعضی روزا خودش تنها میره کاش همیشه خودش تنها میرفت راحت میشدم

شاید بخاطر اینه که زود از پوشک گرفتی؟

چقدر مثل منی عزیزم

دختر منم اوایل اینجوری بود به مرور خوب شد الان روزی ۳ یا ۴ بار میره

بببین من بخاطر خوردن اب زیاد که با شیشه میخورد بیچاره بودم پیروز نوار چسب زدم به شیشه ازش گرفتم‌گفتم اوخ شده پسر من وحشتناک وابسته بود

منم دو روزه از پوشک میگیرم واقعا سخته همش تو دستشویی هسم امروز ب هیچکاریم نرسیدم

۵ صبح پا میشه؟😐

وای واقعا شرایط سختیه
حالا فک کن من همین مشکلو دارم ولی ب جای دسشویی رفتن،باید رو قصری بشینه و چون یبوست داره باید بشینم بغلش کنم باسنشو بگیرم تا راحت دسشویی کنه
و سخت تر از این،ک ی دختر ۶ماهه هم دارم ک یهو تو این شرایط اونم گریه میکنه شیر میخاد
و من نمیدونم ب کدوم برسم 😫دیگه دلم میخاد بشینم گریه کنم

اوخی... چون میگذرد غمی نیست...
فقط میتونم بگم برای خودت تو دست شویی از این صندلی تا شو ها بذار که راحت تر باشی و به این فکر کن که دیگه چکار میتونی بکنی تا حالت بهتر بشه وقتی میری تو دست شویی