۸ پاسخ

تجربه ت و خوندم بنظرم سزارین بهترین گزینه ست لااقل خیالت راحته که بچه سالم بدنیا میاد

من داستان زایمان تو خوندم همرو خیلی عذاب کشیدی🥲 خدا نی نی تو حفظ کنه برات

مبارکت باشه عزیزدل انشالله خدابرات حفظش کنه واقعا زایمان سختی داشتی موب تنم سیخ شد

الهی بگردم چقد درد کشیدی همه دردایی که تو طبیعی کشیدی و دونه به دونه درک کردم و دردم گرفت🥲ولی تو سزارین هم شدی خداروشکر به سلامتی گذشت

وای عزیزم..واقعا بهت تبریک میگم..خیلی سخت گذروندی..اما استقامت خوبی داشتی..مو به تنم سیخ شد..با این همه تلاش دهانه رحم بسته بوده...و دردایی که کشیدی...
من یه بار طبیعی زایمان کردم و مدل دردش رو خوب میشناسم...الان وحشت کردم که گفتی..انگار دوباره خودم اون دردا رو تجربه کردم...بازم شکر خدا که برات بخیر گذشته..قدمش مبارک باشه ان شاءالله..خیرشو ببینی..😍😍🥰🥰

عزیز م مرسی که برامون تعریف کردی .
انشالله پاقدم نینی واستون خیر باشه گلم 🫀♥️

انشالله پاقدمش خیر باشه😍

دقیقااااا منم شکم خیلی خیلی کوچیک بود همە میگفتن بچەت خیلی کم وزنە چون واقعا شکم نداشتم وقتی رفتم زایمان دکترە خندید گفت انگار سە یا چهار ماهتە
خداروشکر پسرم اومد دنیا 3,300 وزنش بود 😘

سوال های مرتبط

مامان پرنسا 🩷🌸 مامان پرنسا 🩷🌸 روزهای ابتدایی تولد
خانما خیلی ممنونم بابت تبریک های که گفتید و نشد جواب بدم
از زایمانم خلاصش رو میگم من فشارم بالا بود رفتم بیمارستان دیشب معاینه کرد گفت سه سانت باز شدی بستری کردن به ماما همراهم زنگ زدن اومد باز معاینه کردن 5 سانت شدم کلی ورزش با ماما همراهم انجام دادیم تا 7 سانت قابل تحمل بود برام ولی بعدش خیلی سخت شد واقعا از ساعت 11 شب رفتم تو فاز فعال زایمان یعنی درد شدید میگرفت تا 2:20 شب که زایمان کردم خیلی خوب بود واقعا اصلا سخت نبود مثل زایمان اولم من زایمان اولم مرگ رو با چشام دیدم ولی این زایمان کلا فرق میکرد البته به لطفه ماما همراهم دیگه زایمان کردم ولی به خونریزی شدید افتادم هرکاری میکردن خوب نمیشد دکترا ترسیده بودن انقدر شکمم رو فشار دادن یعنی کرتاژ دستی شدم خیلی اون لحظه سخت بود
ولی در کل الان خوبیم دخترمم 37هفته 3 روز بود با وزن 2600 سالم بود دیگه خدارو شکر بعد بیمارستانش هم واقعا عالی بود سوم شعبان اینم از تجربه زایمانم انشاالله همه خانمای باردار به سلامتی زایمان کنن
مامان نلین💕✨ مامان نلین💕✨ ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۸

دست دخترمو میگفتن از هر ۱۰۰۰ بچه دو نفر اینجوری میشه
پس چیزی نیست که بخاطرش بپرسید چون توی سزارین هم بخاطر وزن ممکنه پیش بیاد وزن دخترمم خیلی بالا نبود ۳۸۰۰ بود ولی در کل نگران نباشید

زایمان طبیعی درسته سخته ولی همین که بچه میاد به معنی واقعی تموم میشه همه چیز و سر پای خودتی راحت به بچه شیر میدی…

تجربه من اینو میگه که اصلا دکتر براتون مهم نباشه
من این همه پول دکتر دادم دکترم موقعه زور زدن سرش تو گوشی بود تا سر بچه بیاد اون موقعه بیاد بچه رو در بیاره
تجربه من میگه مامای خوب بگیرید یه پنچ شیش تومن هم بهش بدید و‌ یه بیمارستان دولتی معمولی برید…

حتمااا آبمیوه طبیعی و کیک و اینا ببرید و سوپ هم تونستید با خودتون ببرید که ضعف میکنید خیلی اینا خوبن بخورید…

من از زایمان طبیعی فارغ هر هرچی تجربه خوبی داشتم و دوباره حاضر هستم انجامش بدم با اینکه میدونم چقدر سخته…

ممنون میشم نظرتون و درباره توضیحاتم بگید❤️
آرزوی زایمان خوبی براتون دارم در پناه خدا...
مامان آنا مامان آنا ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی، قسمت سوم
من بیمارستان صارم تهران زایمان کردم. کل زایمانم ۴ ساعت نشد و خیلی خوش‌زا محسوب می‌شدم. دکتر دکتر کرم‌نیا بود و از لحظه‌ای که اومد تا بعد تولد بچه کنارم بود و کلی بهم دلگرمی داد. بخیه‌هامم خودش زد و کارش حرف نداره. از اول بارداری هم من رو تشویق و حمایت کرد و واقعاً براش مهمه که کسی که می‌خواد طبیعی زایمان کنه. ماماها و محیط زایشگاه خیلی آروم بود و همه چیز داشت. همسرم از اول کنارم بود و حضورش خیلی تأثیر داشت. من همش نگران بودم که بعد اون همه درد کشیدن نتونم و سزارین بشم که خدا رو شکر اتفاق نیفتاد.
من باز هم برگردم عقب انتخابم زایمان طبیعیه. حالم از کسانی که سزارین شدند خیلی بهتره و احساس می‌کنم خیلی سلامت‌ترم.
برای تحمل اون درد خیلی آمادگی روحی و ذهنی لازمه و من خوشحالم که از پسش براومدم. موقع زایمان به خودم می‌گفتم این همه زن در طول تاریخ تونستن و تو هم می‌تونی و سعی کردم به بدنم اعتماد کنم. امیدوارم همه زایمان راحت و خوبی رو تجربه کنند.
مامان برسام وبردیا♥️ مامان برسام وبردیا♥️ ۷ ماهگی
پارت هفتم ♥️
اون حس سوختن و تلخی ته گلوم که از بین رفت احساس کردم دارم کِش میام😐😶 بعد گفتم چرا داره اینجوری میشه چیشده و اینا که پرستار گفت دارن سر بچه رو میکشن بیرون.
چند ثانیه این حالت ادامه داشت که بعد دکترم بهم توضیح داد و گفت خط سزارین رو کوچیک برش دادم چون سزارین هات نزدیک بوده زیاد باز نکردم نگران نباش هیچ مشکلی نیست. خلاصه بعد چند ثانیه بچه رو در اوردن و یهو صدای بلند جیغاش اومد و گریه کرد.. خیلی حس خوبی بود خیلی حس نابی بود همون لحظه حس کردم رو ابرام همه رو دعا کردم اول اونایی که بچه میخوان و مشکل دارن گفتم خدایا زودتر دامنشون سبز بشه خداشاهده الان بعد 19 روز که دارم مینویسم تمام موهای تنم سیخ شده.. بعد برای خانوادم و دوستام و همه کسایی ک میشناختم دعا کردم مشکلاتشون حل شه همه عاقبت به خیر شن.. توی این فاصله بچه رو تمیز کردن بعد اوردن گذاشتن روی صورتم.. بردیا موهاش مشکیِ مشکی بود درست برخلاف برسام که موهاش حتی موقع دنیا اومدن کاملا طلایی بود 😅😅
اینم عکس بردیا☺️
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۸ ماهگی
سلام مامانای عزیز
آقاامیرعلی من هم به دنیا اومد
من مامان کنجدم که الان دیگه کنجدم به دنیا اومده😍
اومدم شرح زایمانم رو تعریف کنم.
من ۹ ماه از نظر روانی خودمو برای طبیعی آماده کردم و میگفتم اگر شرایط مساعد نبود هم دربرابر سزارین مقاومت نمیکنم! هفته ۳۷ معاینه لگن انجام دادم که دکترم ( دکتر لیلا علی اکبر الحسینی) گفت ورودی لگن خوبه ولی خروجیش کمی تنگه و باید دید روند زایمان چجور پیش میره‌. آخرین سونویی که انجام دادم وزن بچه رو ۳۸۵۰ نوشته بود و خب دکتر گفت با توجه به وضعیت لگن، این وزن رو نمیتونم طبیعی بیارم. دیگه روز دوشنبه مصادف با عید فطر من برای سزارین بیمارستان پاسارگاد بستری شدم. استرس داشتم از اینکه تجربه ای نداشتم و نمیدونستم چی در پیش رومه، ولی خداروشکر همه چیز نسبت به انتظارم سبکتر و راحتتر گذشت. کادر اتاق عمل هم هیلی خوب بودن، متخصص بیهوشی، دکتر سید احمد سید مهدی بودن که واقعا مثل یک پدر رفتار میکردن و آرامش میدادن بهم، بقیه کادر هم اخلاقا و رفتارای خوبی داشتن. بعد عمل هم رسیدگی و پیگیری پرستارا و بهیارا واقعا خوب بود. من نسبت به بیمارستان پاسارگاد گارد داشتم و چون قدیمی بود دوست نداشتم برم، ولی واقعا خوب بود و اصلا انقدر آدم درگیری های دیگه داره که جدید یا قدیمی بودن بیمارستان به چشم نمیاد!
الان که روز سوم هستم خداروشکر حالم خیلی خوبه، خونریزیم خیلی کمه، دردم هم خیلی کمه و اصلا اذیت کننده نیست( روزی دو تا دیکلوفناک میخرم).
ان شاءلله همه ی مامانا به سلامتی نی نی هاشونو تو بغل بگیرن
مامان دلوین جونم مامان دلوین جونم ۷ ماهگی
#پارت هفتم زایمان
یه نصیحت خواهرانه بکنم به همه،خانومای گلم زایمان چه طبیعی و چه سزارین جفتشوون درد دارهو قرار نیست زایمان بی درد رو تجربه کنید فقط در حد امکان سعی کنید اصلا بهس توجه نکنید و من خودم رو با ذکر یاعلی وقتی حرکت میکردم و ذکر( الا بذکر الله تطمئن قلوب)اگه اشتباه ننوشته باشم،معنیش میشه تنها با یا خدا ارام میگیرد دل ها،درد هام رو باهاش رد میکردم و الان 9 روزه از زایمانم میگذره و من انتخابم برای همیشه اگه برگردم عقب بازم سزارین هست و اینم بگم از بیمارستان 17 شهریور و پرسنلش واقعا راضی بودم اصلا اونجوری که بد میگفتن نبود و اتفاقا خیلی بیمارستان خوبی بود، و دختر من با وزن 3855 به دنیا اومد.
اینم بگم من چون هیکل لاغر و نحیفی دارم واقعا خداروشکر میکنم که سزارین شدم چون با این وزن دختر حتما جر میخوردم🤣🤣🤣
یکی از هم تختی هام دختره از من کلی هیکل تر یود و دخترش با وزن 2700 به دنیا اومد ،تقریبا یک کیلو لاغر تر از دختر من طفلک انقدر بخیه خورده بود که درد امونش رو بریده بود😑
اینم از تجربه زایمان من بماند به یادگاری 😁
مامان دلسا🩷و آرسام🩵 مامان دلسا🩷و آرسام🩵 ۷ ماهگی
پارت ۲
( اگه کسی خواست بیاد شخصی پیام بده معرفیش کنم) و پیدا کردم و شمارشو برداشتم و پیام که دادم گفت سزارین اختیاری انجام میده و ۱۵ میگیره خودش و ۱۷ هم هزینه بیمارستان با بیمه تامین اجتماعی خیلی خوشحال شدم رفتم ویزیت شدم و تو همون بار اول بهم نامه داد برای ۲/۲ که برم بیمارستان برای زایمان ولی ننوشت سزارین گفت که بیا اون روز میام بالا سرت با یه بهونه میبرم سزارین که اجباری حساب بشه و بتونی از بیمه ات استفاده کنی سر این موضوع کلی استرس داشتم که خدایا سرکاری نباشه دردم بگیره و نیاد برم بیمارستان آمپول فشار بزنن بهم بمونم درد بکشم خلاصه روز قبل که قرار بود برم بیمارستان پول دکتر و واریز کردم و دکتر گفت فردا ۶ صبح برم بیمارستان بلوک زایمان شب قبلش همه چی و آماده کردم و صبح زود رفتیم بیمارستان و با نامه دکتر بستری شدم دکتر تاکید کرده بود نه خودم نه همسرم حرفی از سزارین نزنیم ولی تو بلوک زایمان همه میدونستن که من قرار سزارین شم و اومدنم اونجا فرمالیته است