۹ پاسخ

کاش همون اول حواسش رو پرت میکردی وقتی خواست بزنه بهش بگفتی باباجون رو ناز کن بوس کن

چی نوشتس

خوب عزیزم شما باید همون بار اول پسرتون رو میکشیدید عقب میگفتید باباجون بوس قشنگ .... یا حواسش رو پرت میکردید با یه اسباب بازی غذایی چیزی
دستشون واقعا سنگینه و آدم اذیت میشه

مهم تر از همه بچه که جدیدا دست بزن پیدا کرده کم خونی داره زود رفع کنین با تغذیه

من بچم هر کسی رو میزنه میگم نکن خب بابات شخصیت داره بزرگتره .نباید این اجازه رو میدادی .کلا من اگه ببینم مادر بچه اعتراض میکنه اهمیت نمیدم اما اگه ببینم مادر بچه بیخیال زورم میگیره.پدر شما هم مثل همت ما ناراحت شده.

پسر منم جدیدا عادت زدن پیدا کرده.
من نمیذارم روی کسی انجام بده.سریع جلوشو میگیرم.نباید بزاری کسی رو بزنه.

خوب بنده خدا دردش گرفته باید حواسه بچه رو پرت کنی وقتی میزنه

بچه منم جدیدا این عادت زدن و یاد گرفته..اما اگه کسی رو بزنه همون اول جلوشو میگیرم ک طرف مقابلم از بچم بدش نیاد بدتراز اون از من
چون بارها تو اطرافیانم دیدم ک طرف بچه ش هرکاری میکنه ب خیالش نیست بعد دیگران بهش تذکر میدن بهش بر میخوره..ادم اونموقع خیلی حرص میخوره
ی مثل ترکی هست ک میگه عزیزم عزیز..تربیتش از اون عزیزتر

الهی بابای من هیچوقت نمیزنه البته بچه من دستش زور نداره

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ سالگی
دخترم و سه روزه از شیر گرفتم روز اول در طول روز میومد نگاه. می‌کرد من چسب ضد حساسیت زدم با رژلب شب ک شد بردمش پارک بازی کرد حسابی خسته شد اومدیم خونه خوابید یهو وسط خواب بیدار شد سینمو ناز میکرد بوسش می‌کرد بعد گفتم مامان ببین اوف شد خوابید بعد گفت آب بده خلاصه تا صبح برنامه ها داشتیم ک‌ فقط شیر نخوره
صبح روز دوم رفتیم خونه مامانم خواهرم کلی باهاش بازی کرد غروب بردمش شهربازی دونفری کلی کیف کردیم اومدیم شام خوردیم آخر شب باز پارک خواست ک بردیم باز بازی کرد آوردم خونه بهش شام دادم ک سیر بمونه و راحت بخابه شب فقط یه بار بیدار شد آب خواست اما سینم بی نهایت سفت شده و درد داشت
ا
صبح روز سوم بیدار شد فرنی دادم ظهرم غذاشو کامل خورد ولی بی نهایت آب خورد امروز یه
چرت زد و بیدار شد رفتیم حیاط بازی توپ بازی دوچرخه بازی
عصرانه هم خورد و شب باز رفتیم پارک الان بهش غذا دادم دستشویی هم رفت لباساشو عوض کردم اومد رو پام گفت مامان لالا یه تکون دادم خوابید ایشالله واسه همه ی مامانا راحت باشه
تاریخ ۱۴۰۴/۶/۲۵ساعت یازده صبح از شیرگرفتم بمونه یادگاری