و منی که کل شب بیدار موندم و بعد از نماز صبح کمی با خدا خلوت کردم ازش خواستم که منو ببخشه و هدیه ای که بهم داده رو پس بگیره . من می‌زارم پای بزرگیش . خودمو مدیون ائمه و خدا می‌دونم . چون بچه ی اولمو با کلی نذر گرفتم ازشون 😭 خدا راز دلمو می‌دونه دردامو می‌دونه . می‌دونه که نمیتونم . ازم پس بگیره که من دستم به خون آلودع نشه . من روم بشه که دوباره نماز بخونم . من روم بشه که دوباره امیرالمومنین و فاطمه ی الزهرا رو صدا بزنم . . کاری نکنم ازم رو برگردونن زندگیم خراب بشه . خودشون تو این یه هفته ک صبر میکنم یا پریود بشم یا یجور بشه که پسش بگیرن و بدن به کسی که سال ها چشم انتظاره . منم درسمو گرفتم دیگه هیچ وقت کسی رو قضاوت نمیکنم دیگ هیچ وقت نمیگم طرف سهل انگاری کرد خاک تو سرش بچشو کشت و.... خدایا توبه کردم من غلط کردم . فقط این امتحان رو به خیر از سر من بگذرون بخاطر بچه هام . به دخترم رحم کن که دو سال دیگ میرع کلاس اول نمیتونم بهش برسم . بع پسرم رحم کن که مجبور نشم شیرمو ازش بگیرم بغل نکنم محبتت نکنم و بخاطر زایمان عذاب بکشن بچه هام دوباره دور شم ازشون و جاشون رو تنگ کنم خرجی که به زور در میاد براشون بکنم حالا تقسیم بر سه نشه . تف و‌لعنتم نکنن که غلط کردی نمی‌تونستی مارو آوردی ، خدایا من در خودم نمی‌بینم از پس همشون بر بیام . خرج مدرسه ،و... آخ هزاران هزار حرف تو دلمه که فقط از خدا می‌خوام بهم رحم کنه و از شما میخونم نفری یه صلوات بفرستین از خدا بخواین اینبار آزمایش و بی بی منفی بشه یا پریود بشم خدا بچه ها و عزیزانتون رو‌نگهدارع براتون 😞 قضاوتم کنید فوشم بدین حلالتون باشه که خدا به سر هیچ کس نیارع درد و استرسی که امشب کشیدم .... تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴ 😭

تصویر
۲۸ پاسخ

توکلت علی الحی الذی لایموت

عزیزم کاملا درکت میکنم خییییلی سخته خییییلی ، می‌دونم چقدر ناراحتی و چقدر فکر و خیال داری ولی بقول تو با مشکلی که خانواده ی شوهرت دارن و شوهرت داشته وتو باز هم به این سرعت باردار شدی حتما یه خیریتی داره توکل کن به خودش بزار هرچی صلاحته برات رقم بخوره💓

اگه آنقدر ب این جیزا اعتقاد داری پس ب حکمتشم اعتماد. کن

مامان آوینا مگه نگفتی سقط شده؟؟

خب چرا رعایت نمیکنی اگه بچه نمی‌خوای .هزار نمونه جلوگیری هست حواست باشه دیگه

الهی قربون دلت برم من🥺

عزیزم سزارین بودی یا طبیعی

عزیزم نمیخام اوقاتتو تلخ کنم ولی وظیفم اینه بهت بگم هر چند تلخ من خودمم مخاللف بچه زیادم ولی تو آشنامون یکی مثل شما دوتا داشت سومی ناخاسته حامله شد انداخت متاسفانه بچع دومشو از دست داد لوله هاشم بسته بود حالا کاری ندارم ک دیگ نتونست حامله بشه ولی فک کن بچه دومشو خدا ازش گرفت و هیچ دردی برای یه مادر بدتر ازداین نیس.
عوضش عمه من تو شهرستان مثل شما سومی ناخاسته شد و بدنیاش اوردن همه گفتن اشتباه کردی ولی الان میگ بدون اون بچه نمیتونم نفس بکشم بازم فکراتو کن ببین وام هم میدن دیگه خودش ی کمک خرجی میشه با اینکه کمه

آخی عزیزم😭😭خیلی ناراحت شدم....لیشالا خدا خودش کمکت کنه🥲💗چی بگم واقعا نمیشه هیجی گفت....

عزیزم اشک تو چشمام جمع شد بااین تایپیکت
الهی که خدا بهترینا رو واست رقم بزنه هر چی خیره واست پیش بیاد

همه چی میگذره فقط باید محکم باشی و طاقت بیاری .روزای خوب تو راهه...

ببین تو هنوز مطمئن نیستی که برو ازمایش بده
تو همین گهواره یه خانومه بی بی چک زد مثبت شد رفت آزمایش داد منفی بود
بعدشم تو جلو گیریت طبیعی بود؟؟؟؟؟؟

کامل درکت میکنم برا منم بی بی چک هاله انداخت مردمو زنده شدم ولی شکر خدا ازمایش منفی شد انشالله برای توام همینطوره

حق داری حق داری حق داری خیلییییی سخته ولی شاید منفی باشه بابااااا

منم پسرمو ناخواسته باردار شدم دخترم یه سال 8ماهش بود فهمیدم باردارم نمی دونم چقد افسرده شده بودم همش می گفتم کاش سقط بشه ولی از یه طرفم دلم می خواست بمونه رفتم سون گفتن هیچی نیست فقط ساکه حاملگی هست گفتم انقد ناشکری کردم اینطوری شد می خاستم اون روز قرص بخورم ساک سقط بشه ولی گفتم ولش خودش می وقته دوستم بهم دمنوش دم کرد گفت بخور باور می کنم اونم نخوردم گفتم می رم خونه مامانم اونجا سقط می کنم رفتم ولی بازم هیچ کاری نکردم دوهفته موندم اومدم خونه خودم گفتم برم سون ببینم هنوزم هیچی نیست رفتم تو تخت دراز کشیدم گفتم مطعنم که هیچ نیست قلب اینا ندارع گفت خانم چی می گی 9هفتته قلبم داره همه چیش عالیه منی که اون بچه رو نمی خواستم انقد خوشحال شدم گفتم خدایا شکرت الآنم اون بچه 6ماهشه همش شکر گذاری خدا هستم خداروشکر که سقطش نکرد توهم حتما فکراتو بکن باور کن شوهره منم نمی خواست ولی من همش می گفتم سقط نمی کنم بخدا باور می کنی شوهرم این بچه رو نمی هاست همش می گفت کاش قلبش وایسته ولی الان تمومه زندگیشه می گه خداروشکر که سقطش نکردیم

ان شاءالله که هرچی بخیر و صلاحته همون بشه 🌱

انشالله هرچی صلاحع🙏🏻

اینقدر که سقط نابودت میکنه زاییدن نمیکنه
من یک بار سقط داشتم اونم به خاطر تشکیل نشدن قلب در حالت بیهوش منو رسوندن بیمارستان بهم خون وصل کردن
تا چند ماه مثل مرده ها بودم



اما بعدش حامله شدم بچمم بدنیا اومد خیلیم خوب بود همه چی


میدونم سخته ولی با سقط به بدنت آسیب میرسونی

دخترتوچرااونقداسترس داری ازچی مترسی
دنیاروندیدی چیزی نشنیدی
کجای کاری
توداری نمازمیخونی بگوخدایاهمونی ک ب صلاح ومصلحتم جلوی راهم قراربده
کاملادرکت میکنم شرایط سخت توروخیلیاداشتن اماگذروندن

اصلا حامله باشی به بقیه چه ربطی داره که آنقدر ازشون میترسی
یعنی چی دهاتی بازی😑😑
یکی بچه دوست داره بیشتر میاره یکی کمتر....
حالا اینم لطف خداست برای تو پسش نزن همین بچه که میگی نمیخواییش وقتی به دنیا بیاد آنقدر عاشقش میشی آنقدر دوسش داری که همه عالم و آدم آنقدر برات اهمیت ندارن
خدابزرگه جوش خرج و مخارج هم نزن خدا داده خودش هم برکتش رو میده
خرجش رو میده
بجه خودش روزی خودشو میرسونه حتی بیشتر
ولی تو فقط پس نزن نگهش دار

عزیزم برو دکتر بهت قرص میده
تا اولشه بزار سقط بشه
چرا خودت اذیت می‌کنی

دل قوی دار که بنیاد جهان محکم از اوست...

عزیزم من یادمه چقدر سختی کشیدی سر پسرت تا دنیا اومد ، توکل کن بخدا ان شاالله که باردار نیستی
پریود شدی بعد از زایمانت ؟

گرنگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را دربغل سنگ نگه میدارد
همچی دست خداست عزیزم اگه مثبت بود ناراحت نشو حکمتی داره گاهی همینی نمیخوای از همچی و همکس بهتره برات

انشالله هر چی خیر و صلاحته همون بشه

عزیزم انشاالله که منفیه
ولی اگه یه درصد هم مثبت شد ناشکری نکن قربونت
خدا دیده که بهت داده
درسته الان شرایط همه سخت شده اما هر بچه ای روزی خودشو میاره
اگه مثبت بود کاری که شده ناراحتی نداره گلم

ایشالا که حامله نیستی عزیزم 🥲🥲

از بس گریه کردم چشام سو ندارن. . ظهر هم مهمون دارم می‌خوان بیان‌چشم روشنی بچم 😭😭

سوال های مرتبط

مامان بلوبری🍀 مامان بلوبری🍀 ۴ ماهگی
چرا مردا انقدر نامردن ؟ حکمت خلقت این موجودات بی رحم چی بود؟ خدا رو شاهد میگیرم از صبح سر پام. فقط میشورم. و. می‌ سابم چون از وقتی دخترم دنیا اومده اصلا نرسیدم حسابی تمیز کاری کنم دخترم وقت غلت زدنشه گفتم رو تختی و ملافه و اینا همه تمیز باشن با گردگیری اساسی کمکی هم گرفتم با هم کارو. جمع کردیم حالا از جایی که همیشه برای کارگر کار پیدا میشه ماشین لباسشویی آب و پس داد داخل آشپزخونه و من. مشغول جمع کردن کثافت کاری های آب کثیفی که تو آشپزخونه ریخت بودم... این وسط شوهرم دخترمو که کمی غر میزد بغل کرد یه کمی فقط یه کمی که کارم. طول کشید یهو داد کشید که بیااا بچه رو بگیر میخوام. بخوابم... خدا رو شاهد میگیرم 10 روز اول تولد دخترم میرفت بالا خونه مادرش میخوابید یه شیر پاک. خورده نبود بگه برو پیش زنت... یه شب کلا نشد بچه رو نگه داره همشششش میگه خواب دارم سرکار تمرکز ندارم... گفتم. مگه تو. کیفیت خوابت ذره ای عوض شده؟ این چند روزم سرماخورده بود حالا الان خوب شده فقط یه کم. شاید سرفه کنه هر شب میاد خونه این چند شبه میگه وای چقدر خستم فقط میخوام بخوابماااا من میگم چطوررر روشون میشع اخع؟ینی هیچچچ وقت من خسته نبودم
منی که هیچ کمکی نداشتم جز خواهر بنده خدام که روزهای اول اومد از شهرستان پیشم... ینی هیچ کس نیومد دیگه پیشم...
مامان نی‌نی مامان نی‌نی ۹ ماهگی
سلام مامانا
بیاید یه مشورت بدید
پسرم امروز دل درد بدی داشته، انقدر که تب کرده. از دل درد داشت جیغ میشد منم مثل همیشه وقتی شروع میکنم آروم کردن یذره طول میکشه تا راه های مختلفو امتحان کنم و بالاخره به یه روشی آروم بشه. معمولا هم خودمو تو استرس نمیندازم وقتی داره گریه میکنه یا جیغ میزنه، با آرامش سعی میکنم بفهمم مشکلش چیه و چجوری آروم میشه. از نگاه کسی که بیرون از اتاقه ممکنه به خاطر گریه های ممتد پسرم به نظر بیاد من هیچ کاری برای آروم کردنش نمیکنم در حالی که این طور نیست.
امروز پسرم داشت جیغ میکشید و من داشتم سعی میکردم بفهمم مشکل چیه و چطور آرومش کنم، مادر شوهرم اومد تو گفت چشه؟ گفتم دلش درد میکنه، گفت بدش من، گفتم میخوام بخوابونمش. نشست کنار من، من به کارم ادامه دادم، همزمان داشتم تبشو میگرفتم، گفتن بدش من بخوابونمش، گفتم مامان جان خودم دارم میخوابونمش. پسرم یکم آروم میشد دوباره زور میزد جیغ میکشید. من هم زمان که پسرم رو پام بود داشتم تکونش میدادم داشتم دنبال شماره دکتر میگشتم که مادرشوهرم دوباره گفت بدش من بخوابونمش. من برام سوال پیش اومد که مگه من دارم نمیخوابونمش؟ (دارم نمیخوابونمش/ ندارم میخوابونمش 😂) به هر حال جامو دادم بهشون و نشستن بچه رو بخوابونن. از نگاه من ایشون فکر میکنن من از پس بچه م بر نمیام. به همسرم گفتم که حس میکنم جایی که به کمک احتیاج داریم کمکمون نمیکنن، جایی که خودشون بچه رو میخوان میان میگیرنش، همسرم میگه تو بحران ها سعی کنیم یه مقدار صبور تر باشیم و معتقده که بنده خدا داره کمک میده و حس میکنه یه مقدار خسته هستم.
شما باشید چیکار میکنید در برابر کسی که این احساسو بهتون القا میکنه که از پس بچه تون بر نمیاید؟
مامان نویان👼🏻🩵 مامان نویان👼🏻🩵 ۳ ماهگی
قربون خدا برم که همیشه هوای بنده هاشو داره ❣️
سال قبل تو تاریخ ۱۴۰۳.۱.۲۱ توی هفته ۱۷ بارداری قلب بچم وایساد و کورتاژ شدم
شدم یه آدم افسرده که از همه چی بدم میومد به بی بی چک که برام بهترین خاطره بود شده بود عذاب و بهش نگاه میکردم و گریه میکردم با خدا قهر بودم بدترین روزارو گذروندم که توی ۱۹ مهر پریودم عقب افتاد رفتم آزمایش و مثبت شد کار خدا بود
من اصلا اقدام نکرده بودم پسرمو در نا امید ترین روزای زندگیم خدا بهم هدیه داد
۹ ماه اصلا امیدی نداشتم که پسرم سالم به دنیا میاد میتونم بغلش بگیرم 🥲😥😭 خیلی برام سخت گذشت ولی خدا پیشم بود بچم و سالم بهم تحویل داد خدای مهربون ببخشید بابت ناشکری هام شاید خواستی صبرم و امتحان کنید مرسی ازت که بهم پسرم و هدیه داری فدای مهربونیات بشم چقدر شکر کنم کمه هروز و هر شب شکر کنم بازم کمه😭😥🥲❤️❤️❤️
امسال پسرم کنارمه و باهاش زندگی میکنم
ایشالله همه چشم انتظار ها هر چه زودتر خبر مادر شدنشون و بشنون
مامان وروجکم🤱(آرتام) مامان وروجکم🤱(آرتام) ۹ ماهگی
مامان نورچشمی🩷 مامان نورچشمی🩷 ۵ ماهگی
اینکه میگن هیچ کار خدا بی حکمت نیست واقعا درسته
مثلا من هیچی از بچه داری نمیدونستم دیگه چه برسه نوزاد نارس
کسی هم نمیتونه کنارم باشه
یکی از لطفایی که خدا بهم کرد این بود که بچم وقتی دنیا اومد تا ۱۰روز دستگاه بود
اونجا ماما و پرستارا مجبورت میکنن که ترساتو کنار بذاری
از طرفی چون تعداد بچه ها زیاده باید خودت بیشتر کارای نوزادتو انجام بدی
منی که هیچی بلد نبودم
یادمه یه روزپرستار وقتی میترسیدم دست و پای بچه گیر کنه وقتی میخوام از اون جعبه بیارمش بیرون بهم تشر زد و گفت خانوم آپلو که نمیخوای هوا کنی بچتو بیار بیرون
اونجا مجبور شدم از روز اول با وجود درد بالا سر بچم باشم هیچکس نه خودمو خودم
روز پنجم به خودم اومدم دیدم من ترسو بچمو زدم زیر بغلم خم شدم از تو کمد زیر دستگاه با یه دست دیگم دستمال برمیدارم
خلاصه که از همینجا میگم خدایا شکرت که ازم یه مادر مستقل ساختی بعد فرستادیم برم بیرون
الان به جرعت میتونم بگم همه چیزو تو اون ده روز یاد گرفتم
خدایا عاشقتم