دیشب قبل خواب مطلبی خوندم، و برای اینکه یادم نره برای همسرم توضیحش دادم
و دیدشو به موضوع باز کردم، و نتیجه گیری کردیم که بیشتر تلاش کنیم تا عکس العملهامون به جا و با منش بیشتری باشه
موضوعش در مورد احساسات کودک و بروزش بود
میگفت به کودک اجازه بدید احساساتش‌رو احساس کنه
در حالی که دارم احساسات خودم رو هم مدیریت می‌کنم
وقتی کودک جیغ میزنه
ضربه میزنه
میچسبه
لجبازی میکنه
و
و
و

داره احساساتشو احساس میکنه
اون لحظه است که من هم مدیریت احساساتمو بدست میگیرم
و اگر همون لحظه واکنش نشون بدم، یعنی دعواش کنم، بهش ضربه بزنم، سرش داد بزنم و توی دلم بگم خب ((حقشه)) و یجورایی احساس آرامش و خنک شدن دلم رو بهمراه داشته باشم
مدیریت خودمو از دست دادم چطور انتظار دارم بچه‌امو کنترل کنم
اون فقط یه بچه است، من که والد اونم همچین کنترلی ندارم
اصلا آسون نیست و این مدیریت خیلی خیلی سخته
اما با مدیریت احساساتم اون لحظه است که حرفی برای گفتن دارم
و از طرفی به اون لحظه کودک و همینطور آینده‌اش آسیب نمیزنم.
با خوندنش خیلی ناراحت شدم
چون برای همه‌مون اتفاق افتاده که هیجانی رفتار کنیم و بعد عذاب وجدان و پیشمونی ولمون نکرده( اما گاهی تکرارش باعث این میشه که حق رو به خودمون میدیم😔😔😔) چون دیگه عادی شده
کنترل کردن، مدیریت کردن خودمون یک آموزش خیلی حرفه‌ای برای کودکمون هم هست😍😍✌🏼✌🏼
امروز برای ناهار خورشت کرفس درست کردم
راد خداروشکر بد غذا نیست، اما تویه صحبتهاش راجب یسری غذاها صحبت میکنه، که یعنی به مزاجش خیلی خوش اومده قوربونش برم
امروز هم براساس سلیقه غذاییش براش خورش کرفس پختم با پلو دونه قرمز (زرشک دار)😂
شما ناهار چی دارید خوشگل مشگلا❤️❤️

تصویر
۱۱ پاسخ

خوشبحالت چقد تو عکسات خونت خوشگله 🥲

وای خداااا چه نازه ماشالله .من ناهارفعلا هیچی همسرم سرکاره ناهارنیس من ودخترمم فقط ناهارمسخایم دلم املت میخاد والبته خورشت کرفس ولی ن همسر و ن دخترم دوست ندارن ب شدت بدغذااااااااااهستن

مامان راد ببخشید یه راهنمایی میخوام البته ببخشید بی ربطه
گفتم ببینم کسی از اطرافیان یا خودتون شاید بتونید یه راهنمایی بکنید من آزمون بانک میخوام شرکت کنم منابع آزمون کتاب های حیطه اختصاصی و تخصصی رو نمیدونم از کجا تهیه کنم که معتبر و به درد بخور باشه که وقتم تلف نشه شهر ما کوچیکه خیلی کوچیک کتاب خانه درست درمونی نداره یه گروهی جای شناخت دارید کتاب خانه خوبی برای تهیه کتاب هاش میشه کمکم کنید
تو ایتا یه گروه دارم فقط منابع و کتاب آموزگاری و دبیری میزاره کاش یه گروه خوب داشتم میدونستم چه کتابی بخرم

سن سخت مدیریت احساسات و هیجانات،😅✌️

امروز ایلیا گفت زنگ بزن مامان پری تصویری ببینمش
گفتم مادر برق رفته اینترنتم کار نمیکنه
جیغ جیغ جیغ
همسرم گفت بذار من امتحان کنم
برا همسرم گرفت اما جیغ قطع نشد و اصلا حتی چهرشم نشون نداد
باباش کلی نازش کرد بغل کرد و همچناااان جیغ
در نهایت اومدیم چرت بزنیم منو نگاه میکرد زیر چشمی اگر نگاهم سمتش بود همچنان جیغ
سعی کردم هیییچ نگم سکوت کامل
و در نهایت شد عکس😅

تصویر

خیلی مفید و تاثیرگذار بود
ممنون گل

چ پست مفیدی

عزیزم چه عکس نازی ❤️🍃
چه چشمای گویا و شفافی داره😍
ما هم حلیم خوردیم عزیزم ✨

الان پسر من عصبانی میشه بارها. به هر دلیلی مثلا میگم گوشی نمیدم داد میزنم می‌ره تو اتاق درو بهم میکوبه
بارها و بارها با کتاب و قصه یادش دادم وقتی عصبانی میشه نفس عمیق بکشه تا ده بشماره. خودم بارها جلوش وقتی عصبانی شدم نفس عمیق کشیدم که یاد بگیره
الان بازم عصبی میشه یا چیزی پرت می‌کنه یا جدیدا که منو میزنه
خوب من ناراحت میشم و احساس میکنم این با بزرگسالی هم همین عادت های بیخود روش میمونه

من جاتون خالی سرگنجیشکی پختم

نوش جان عزیزم
منم اش دوغ گذاشتم

نمیدونم چی بزارم😓

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
امروز بعد از دو تا مصاحبه مهد کودک و مثبت شدن نتیجه مصاحبمون، و بازدید ما از سه تا مهد کودک دیگه و پرسش‌های ما از اونا باعث شد بلاتکلیف بمونیم، کجا ثبت نام کنیم!!!
همسرم تو محیط کارش با آدمهای خوبی ارتباط داره، و هر کدومشون متوجه شده بودن که میخوایم راد رو بزاریم مهد جاهاییکه خوب بوده رو معرفی کردن
و از طرفی گفتن که اصلا نفرستینش تا پیش ۲… و بچه نیاز نداره بره مهد
و به درد خونواده‌هایی میخوره که مادر شاغله و تو محیط خونه نیست
همسرم هم امروز بعد از ظهر به من میگفت تو که کارت تو خونه است و دور کاری و بهتره که نره، پیشت بمونه و …
😳😳😳😳
وااایییی من… دیگه گنجایش مجاب کردن ندارم🫠🫠🫠🫠
به همسرم گفتم آخه فقط راد با منو تو در ارتباطه کسیکه این راهنمایی رو بهت گفته دارن بچه‌هاشونو به صورت گروهی بزرگ میکنند یا تو خونه مامانه خانومشه یا خونه پدریشون
و اینکه راد اصلا دورش بچه نیست همه بزرگن و سن بالا، یا اگر بچه‌ای هست جنسیتش باهاش یکی نیست
من مهد رو برای ارتباط با بچه‌های دیگه و ارتباطهای اجتماعیش در نظر گرفتم، و حتی دیدگاهم اینه که استقلال شخصیتی بگیره
خلاصه که دارم قاطی میکنم😂😂😂
ساعت ۱۲ تا ۲ که برقمون قطع شد تصمیم گرفتم بعد از ناهار سیر ترشی درست کنم روش تاریخ بزنمو بمونه برای چندین سال آینده
تقریبا ۱۵ کیلو سیر رو جمعه پوست گرفته بودیم(خیسشون کردم که راحت پوستش کنده شه)
تنگ‌های شیشه‌ای رو آماده کردم فلفل سیاه‌های نسابیده رو شب تا صبح تویه آب خیس کرده بودم و بعد با سرکه و نمک جوشوندمشون
سیرهارو ریختم تویه تنگ و یه مقدار رب انار با سرکه سیب قاطی کردمو ریختم داخلشون و فلفل‌ها رو اضافه کردم.
به تاریخ امروز دو تا تنگ بزرگ‌ سیر ترشی گذاشتم تا سالهای بعد😅✌🏼
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
اینم نتیجه یک پریز سه کاناله مخفی😂🤩🤩

امروز یه ویس گوش دادم راجب ضربه زدن بچه‌ها به مادر یا پدر

مادری بود که میگفتن بچه‌اشون تویه ۵ سالگی هنوز بهش تو شرایط خاص( مثل مهمونی، سره کار،جلساتی که مجبوره بچه‌اشو ببره و …) میاد کنارش و با دست ضربه‌ میزنه و آروم نمیشه هر چقدر باهاش همدلی میکنه

با توجه به گفتگویی که با مشاوره داشت و داشتن ریشه یابی میکردن
مادر میگفت ممکنه تقلید از دوستاش باشه که رد شد
(اکثر مامانهای اینجا میگن منو باباش اصلا اینکارو نمی‌کنیم و از بچه‌های فامیل یا دوستاشون یادگرفتن که این موضوع هم رد شده)
میدونید ریشه‌اش چی بود؟!

⭕️بی توجهی⭕️

اون لحظه‌ای که بچه شروع به اینکار میکنه مسیر توجه رو پیدا کرده
اصلا مهم نیست که خوبه یا نه( راه سریع توجه)
پس اول با بچه همدلی و بعد از محیط دورش کنید یه گوشه دنج،یه اتاق دیگه، و اونجا علت کارشو بپرسید اگر جواب نداد فقط به مدت ۱۵ دقیقه اونو بغل کنید آرامش بگیره و ممکنه پستون بزنه اما حتی دورا دور کنارش باشید و با دلایل و فکرهای دیگه سرگرمش کنید تا بتونه همراهتون شه تو اون شرایط
این مورد تویه بعضی از بچه‌ها که مهد یا مدرسه میرن هم بررسی شده
و بچه بعد از مدتی که از پدر و مادر دور میشه بعد از دیدنشون شروع به زدن و پرخاش کردن میکنه
اگر بتونید روزانه فقط ۱۵ تا ۲۰ دقیقه بچه رو بغل کنید و در مورد دوست داشتنش صحبت کنید و بگید که وقتی نیست به اون فکر میکنید و دلتون براش تنگ میشه و همینطور به این فکر میکنید که وقتی برمیگرده ،چه صحبتهایی بکنید و یا چه بازیهایی

اینجوری بچه آرامش میگیره

ممکنه چند روز زمان ببره اما نتیجه‌اش واقعا لذت بخشه😍✌🏼

من انجام دادم و خیلی خیلی راضی هستم❤️❤️✌🏼✌🏼
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
یه مدت با راد که میرفتیم خانه بازی با یه دختر هم سن خودش به نام آسمان دوست شده بود

امروز که رفتیم، پرسیدم آسمان نیست، گفتن که ااااا خبر ندارین
تو خونش عفونت داره و بستری شده، چند هفته تب داشته و خوب نمیشده
یادمه سه هفته پیش قبل مشهدمون مامانش ویروس گرفته بودو از ماشین نیومده بود پایین
اما آسمان اومدو بازی کردو ۴ روز بعد بیشتر بچه‌های اون روز مریض شدن و زنجیره ویروس اتصالشو قویتر کردو حسابی بقیه رو درگیر کرد

امروز به منشی خانه بازی گفتم کاش شرایط طوری بود که خونواده‌ها رعایت میکردن
وقتی یکی از اعضای خونواده بیماری ویروسی داره
اگر بچه نشونه‌ای نداره ، برای این نیست که مریض نیست اون ناقل میتونه باشه
منشی میگفت مامانش استوری میزاره و به دکتر و بیمارستان و … بد و بیراه میگه برای تشخیصشون
گفتم خب حق داره چون بچه‌اش مریضه پاره تن شه
اما میدونه با اینکاری که کرد چقدر آه بقیه رو خرید که اینقدر بچه‌های اونجا مریض شدن و بستری شدن
واقعا از صمیم قلب برای همه آرزوی سلامتی میکنم😍😍✌🏼✌🏼
اما خودمون رو هم که نمیشه به کوچه علی چپ بزنیم
یسری چیزها دست خودمونه رعایت کنیم
همیشه از بقیه توقع انسانیت داشتن که درست نیست
کی قراره وجدان ما بیدار شه…
مامان نیک‌مهر مامان نیک‌مهر ۳ سالگی
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
امروز ما هم مثل خیلیها تو خونه گذشت
همسرم سره کار بود و راد تا بعد از ظهر پیش من بود یسری بازی‌ها با هم انجام دادیم
ناهارساندویچ مرغ پختم
مرغ رو آبپز کردمو ریش ریش شدن با پیاز خلالی سرخ شده و قارچ تفت داده شده میکس کردمو لایه نون باگت گذاشتم و با پنیر گودا تو میکر گذاشتم
خوشمزه شده بود
برای اولین بار چسبید
بعد از ظهر راد با همسرم پارک رفتن و منم رفتم یه دوش حسابی گرفتم😍😍
وقتی برگشتن
رفتن دستاشونو شستن
و همسر اومد تویه آشپزخونه، تعریف کرد که
چند دفعه است تو پارکی که میریم دوتا دختر بچه دو قلو کم‌توان ذهنی هستن😍😍
و راد خیلی زمان پارکشو پیش اوناست و داره یا بهشون پیشنهادهای مختلف برای بازی میده یا مشارکت تو بازی اونا می‌کنه
و متأسفانه بقیه بچه‌هاییکه تویه پارک هستن اصلاً باهاشون بازی نمی‌کنند و یا وارد بازیشون نمی‌کنند حتی بعضیا تا میبیننشون مسیرشونو تغییر میدن
شنیدنش برای من و دیدنش برای همسرم واقعا لذت بخش بود
یکی از سوال‌های مهد کودک هم همین بود که مشکلی با این قضیه ندارید که راد هم کلاسیه اوتیسم یا کم‌توان ذهنی یا معلول داشته باشه، که ما جواب دادیم اصلا اتفاقا پذیرای این موارد هستیم.
خلاصه که مامانهای گل ، مامانهای عزیز به بچه‌هامون منعطف بودن رو آموزش بدیم.
این انعطاف برای آیندشون خیلی خوبه😍😍😍
برای خلاقیتشون، برای صبور بودنشون و …
راستی کسی هست ترشی بادمجون درست کرده باشه، که رنگ بادمجونش بنفش باشه و قهوه‌ای نشده باشه؟!
مامان دلی😍 مامان دلی😍 ۳ سالگی
منبع :خبرگزاری فارس

🔹قدم نورسیده مبارک!

تا حالا شنیدید که می‌گن: «قدم نو رسیده مبارک»؟
دیشب من واقعاً قدمِ مبارک یه نوزاد رو دیدم.

توی یکی از بیمارستان‌های زنان و زایمان تهران، وقتی یه مادر تو اتاق عمل داشت سزارین می‌شد، یه موشک به سمت بیمارستان اومد. موشکی که احتمالاً ساخته‌ی شرکت‌های تسلیحاتی اسرائیلی مثل آی‌ام‌آی یا رافائل بود.
همون موشک‌های دقیقی که به قول خودشون فقط «اهداف نظامی» رو می‌زنن و قراره برای ما ایرانی‌ها «دموکراسی و صلح» بیارن!

اما این یکی، درست وقتی به بیمارستان برخورد کرد، منفجر نشد.

موشک، توی آسمون سر خورد، به هدف خورد... ولی نترکید.
و این یعنی نه فقط جون اون مادر و نوزادش نجات پیدا کرد، بلکه جون ۶۰–۷۰ تا مریض دیگه هم حفظ شد.

بیمارستان رو تخلیه کرده بودن و مریض‌ها رو برده بودن تو محوطه‌ی باز بیرونی.
مادر، تازه چشماش رو باز کرده بود؛ با تعجب خودش رو زیر یه درخت وسط پارک دید، نه زیر سقف اتاق عمل.
بی‌قرار بچه‌اش بود، و نمی‌دونست چه اتفاقی افتاده.
پرستارها که نوزاد رو آوردن و نشونش دادن، یه نفس عمیق و آروم کشید...

پ.ن:
برای آدمی مثل من، با ایمانی که بیشتر وقت‌ها لنگ می‌زنه، خدا توی همین لحظه‌ها راحت‌تر پیدا می‌شه تا توی کتاب‌های قطور دعا.
من خدایی رو می‌شناسم که، با وجود هزار و یک کنترل کیفیت توی صنایع نظامی رژیم، باز هم کاری می‌کنه که یه موشک عمل نکنه... فقط برای اینکه یه بچه به دنیا بیاد.

این روزها، خدا رو خیلی بیشتر از قبل حس میکنیم