امروز بعد از دو تا مصاحبه مهد کودک و مثبت شدن نتیجه مصاحبمون، و بازدید ما از سه تا مهد کودک دیگه و پرسش‌های ما از اونا باعث شد بلاتکلیف بمونیم، کجا ثبت نام کنیم!!!
همسرم تو محیط کارش با آدمهای خوبی ارتباط داره، و هر کدومشون متوجه شده بودن که میخوایم راد رو بزاریم مهد جاهاییکه خوب بوده رو معرفی کردن
و از طرفی گفتن که اصلا نفرستینش تا پیش ۲… و بچه نیاز نداره بره مهد
و به درد خونواده‌هایی میخوره که مادر شاغله و تو محیط خونه نیست
همسرم هم امروز بعد از ظهر به من میگفت تو که کارت تو خونه است و دور کاری و بهتره که نره، پیشت بمونه و …
😳😳😳😳
وااایییی من… دیگه گنجایش مجاب کردن ندارم🫠🫠🫠🫠
به همسرم گفتم آخه فقط راد با منو تو در ارتباطه کسیکه این راهنمایی رو بهت گفته دارن بچه‌هاشونو به صورت گروهی بزرگ میکنند یا تو خونه مامانه خانومشه یا خونه پدریشون
و اینکه راد اصلا دورش بچه نیست همه بزرگن و سن بالا، یا اگر بچه‌ای هست جنسیتش باهاش یکی نیست
من مهد رو برای ارتباط با بچه‌های دیگه و ارتباطهای اجتماعیش در نظر گرفتم، و حتی دیدگاهم اینه که استقلال شخصیتی بگیره
خلاصه که دارم قاطی میکنم😂😂😂
ساعت ۱۲ تا ۲ که برقمون قطع شد تصمیم گرفتم بعد از ناهار سیر ترشی درست کنم روش تاریخ بزنمو بمونه برای چندین سال آینده
تقریبا ۱۵ کیلو سیر رو جمعه پوست گرفته بودیم(خیسشون کردم که راحت پوستش کنده شه)
تنگ‌های شیشه‌ای رو آماده کردم فلفل سیاه‌های نسابیده رو شب تا صبح تویه آب خیس کرده بودم و بعد با سرکه و نمک جوشوندمشون
سیرهارو ریختم تویه تنگ و یه مقدار رب انار با سرکه سیب قاطی کردمو ریختم داخلشون و فلفل‌ها رو اضافه کردم.
به تاریخ امروز دو تا تنگ بزرگ‌ سیر ترشی گذاشتم تا سالهای بعد😅✌🏼

تصویر
۱۲ پاسخ

میشه در مورد کلاس موسیقی راد یکم توضیح بدی

سلام عزیزم
مرضیه جان امکانش هست در رابطه با مهدهایی که برای راد عزیز رفتید باهم یه صحبتی داشته باشیم؟
کارن من همسن راد عزیز هست و من هم در تلاشم یه مهد متناسب با معیارمون براش پیدا کنم که متاسفانه هنوز نشده
اگر امکانش هست صحبتی داشته باشیم درخواستمو قبول کنید که شور و مشورتی با شما داشته باشم!

اماننننن از دست این باباها که اینقدر به فکر ما مادرا هستن که خدای ناکرده نفسی نکشین😂😂
مرضیه جان ممنون میشم اسم مهدهایی که برای مصاحبه رفتین و یا مدنظرتون هست بگین،برای یکی از دوستان میخوام

بستگی به بچه داره بنظرم اینکه مهد از چه سنی بره و قطعا خود ما مامان ها میدونیم چه سنی مناسبه ،بنظرم فقط به نظرت خودتون اکتفا کنید دیگران بچه شمارو نمیشناسن

منم خانه دار هستم و‌دقیقا چون پسرم خیلی وابسته بود. بردمش مهد ! پسرم خیلی خوب همکاری کرد نه گریه کرد موقع رفتن تو کلاس نه جیغ و‌داد ! منم پایین نشسته بودم و از تو دوربین کلاسشون رو نگاه میکردم ولی دوربین صدا نداشت بعد از ۳ جلسه هرکاری کردم دیگه پسرم نرفت میگفت خاله داد میزنه گفتم واسه شما ؟ گفت نه واسه نی نی !!!! و از اون به بعد مهد که اسمش میاد میگه نه نه نمیرم حتی بیرونم. نمیاد ! خانه بازی نمیاد ! انگار یه ترسی رفته تو وجودش !!! تازه بعد از گذشت ۴،۵ ماه یکم داره بهتر میشه مثلا به بهانه خرید بستنی باهم تا سوپرمارکت مبریم قبلش هرچی باهاش حرف میزدم فقط میگفت نمیام کل خرید خونه رو یا همسرم انجام میداد یا از اسنپ میگرفتم !!! منم گفتم دیگه هیجا نمیبرمش تا بزرگ بشه مثلا همون پیش دبستان

ایلیا ۲سال و۷ ماهگی مهد رفت
من اون زمان بیمارستان کار میکردم
قرار بود تا اردیبهشت ۱۴۰۴ سرکار برم ک ۶ ماه زودتر قرارداد تموم شد و امکان موندنم نبود تو بیمارستان
از آذر ماه خونه بودم
گاهی فکر میکردم من ک خونه هستم نفرستم مهد گناه داره بچم
ولی من ک قبل شاغل بودم دیدم واقعا توان اینکه یکسره صبح تا غروب با بچه سروکله بزنم ندارم
و وابستگی ایلیا شدیدتر میشد

درباره شلوغ بودن دور، این هم نمیتونه جایگزین مهد باشه
جامعه پذیری، آموزش های مهد ، تجربه ناکامی ها ، قانون مند شدن ها همه تو مهد اتفاق میوفته ک بنظرم واقعا ارزشمنده
هرچقدر هم تو خونه با بچه کار بشه ، از نظر من لازمه تو محیط دیگه هم بچه ها تحت آموزش قرار بگیرن

ولی منم اینو زیاد میشنوم🤦‍♀️و جالبه از طرف خود مادرای شاغل میشنوم که میگن مهد خوب نیست و اگر یه مادر خونه ست اصلا نیاز نیست بچه مهد بره و این حرفا، ولی موافقم کسایی این حرف و میزنن که دورشون شلوغه و رفت و آمد زیادی دارن، واسه کسایی که دورشون شلوغ نیست مهد بهترین گزینه ست

پسر منم مهد می‌ره
درسته بیکارم از طرفی باشگاه میرفتم یکم تایم خالی داشتم نفس می‌کشیدم مادر شدیم گناه ک نکردیم
تو مهد پسرم هم زبان کار میکنن هم گلبازی .سفالگری و نقاشی و ورزش و ...
خیلی خوبه سه میبرم تا هفت عصر.
از طرفی به همسرم کمک میکنم

منم واسه ارتباط اجتماعی و کم شدن وابستگی گذاشته بودم. مدیریت مهد که قکر میکردم خیلی خوبه، ولی بچم به شدت عصبی و لجباز شده بود.وقتی میومد عصبی بود و ما رو میزد و جیغ میزد. بعد دوماه گفت دیگه دوس ندارم برم..انگار دوری از ما و خونه اذیتش میکرد. یه سریا بهم گفتن مهدشو عوض کن .ولی فعلا قصد ندارم دیگه تا پیش دبستانی بزارمش مهد..
از وقتی نمیره دیکه اون رفتارا رو نداره مثل قبل آروم شده

راستی هزینه مهد چقدر بود دوست من گذاشته ۳۵ تومن البته بچش بزرگتره میره پیش ۲

ب نظر من خانه بازی ببر اگه شرایط مهد بردن رو نداری واقعا هم بچه ها خسته میشن هم مادرا منم این مشکل رو دارم ولی خانه بازی و کلاسای خلاقیت میبرم ولی کلا بچه ها همشون سرشون تو کار خودشونه با دوره ما فرق کردن خبری از بازی گروهی و دسته جمعی نیست متاسفانه

چه حرفا ادم میشنوه😆

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
امروز ما هم مثل خیلیها تو خونه گذشت
همسرم سره کار بود و راد تا بعد از ظهر پیش من بود یسری بازی‌ها با هم انجام دادیم
ناهارساندویچ مرغ پختم
مرغ رو آبپز کردمو ریش ریش شدن با پیاز خلالی سرخ شده و قارچ تفت داده شده میکس کردمو لایه نون باگت گذاشتم و با پنیر گودا تو میکر گذاشتم
خوشمزه شده بود
برای اولین بار چسبید
بعد از ظهر راد با همسرم پارک رفتن و منم رفتم یه دوش حسابی گرفتم😍😍
وقتی برگشتن
رفتن دستاشونو شستن
و همسر اومد تویه آشپزخونه، تعریف کرد که
چند دفعه است تو پارکی که میریم دوتا دختر بچه دو قلو کم‌توان ذهنی هستن😍😍
و راد خیلی زمان پارکشو پیش اوناست و داره یا بهشون پیشنهادهای مختلف برای بازی میده یا مشارکت تو بازی اونا می‌کنه
و متأسفانه بقیه بچه‌هاییکه تویه پارک هستن اصلاً باهاشون بازی نمی‌کنند و یا وارد بازیشون نمی‌کنند حتی بعضیا تا میبیننشون مسیرشونو تغییر میدن
شنیدنش برای من و دیدنش برای همسرم واقعا لذت بخش بود
یکی از سوال‌های مهد کودک هم همین بود که مشکلی با این قضیه ندارید که راد هم کلاسیه اوتیسم یا کم‌توان ذهنی یا معلول داشته باشه، که ما جواب دادیم اصلا اتفاقا پذیرای این موارد هستیم.
خلاصه که مامانهای گل ، مامانهای عزیز به بچه‌هامون منعطف بودن رو آموزش بدیم.
این انعطاف برای آیندشون خیلی خوبه😍😍😍
برای خلاقیتشون، برای صبور بودنشون و …
راستی کسی هست ترشی بادمجون درست کرده باشه، که رنگ بادمجونش بنفش باشه و قهوه‌ای نشده باشه؟!
مامان طلا مامان طلا ۳ سالگی
سلام مامانای نازنین امیدوارم حالتون خوب باشه. این تایپیک اختصاص داره به مهد کودک رفتن کوچولوهامون.

چرا مهد رفتن تبدیل به استرس میشه…

خیلی از مامان‌باباها با این صحنه آشنا هستن: بچه‌ رو می‌بری مهد، تا می‌خوای بری، اشک و جیغ و چسبیدن به پاهات شروع میشه!
حالا اگه کوچولوی ما توی طیف اتیسم باشه یا اضطراب و حساسیت بیشتری داشته باشه، این ماجرا ممکنه طولانی‌تر و سخت‌تر بشه.

🔹 سن مناسب مهد رفتن چنده؟
معمولاً از حدود ۱۸ تا ۲۴ ماهگی می‌شه به آرامی کودک رو با مهد آشنا کرد. اما مهم‌تر از سن، آمادگی کودک و شرایط خاصش هست. برای بچه‌های طیف یا با مشکلات گفتاری، مهد رفتن حتی می‌تونه کمک‌کننده باشه چون مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی‌شون بهتر تقویت میشه.

🔹 اگه کودک هنوز گفتار نداره یا کم حرف میزنه، مهد رفتن به مشکل می‌خوره؟
نه! اصلاً نگران نباشید. خیلی از بچه‌ها توی طیف اتیسم یا با تأخیر گفتاری، اولش ارتباط کلامی کمی دارن ولی مهد رفتن و بودن در جمع بهشون کمک می‌کنه تا بتونن مهارت‌های زبانی و ارتباطی‌شون رو تقویت کنن. مربی‌های خوب هم معمولاً با روش‌های غیرکلامی و بازی‌های مخصوص این بچه‌ها آشنا هستن و کمک می‌کنن بچه راحت‌تر ارتباط برقرار کنه.

🔹 چطوری کمک کنیم بچه به مهد عادت کنه؟
1. شروع تدریجی: از چند ساعت کوتاه شروع کنید، کم‌کم زمان رو زیاد کنید.

2. شیء یا بوی آشنا: یه اسباب‌بازی کوچیک یا روسری مامان با بوی خودش، حس امنیت میده.

3. آشنایی قبل از شروع: یکی‌دو بار با هم برید مهد، فقط بازی کنید، بدون اینکه جدا بشید.
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
دیروز نوبت چکاپ دندون گرفتم برای راد،بعد از ظهرش دوستم زنگ زدو گفتم دفاع دکتراش تموم شده و دیگه معلوم نیست کی بیاد اصفهان و میخواد فردا بیاد پیشمون😍
امروز صبح ساعت ۵ راد بیدار شده بودو بردمش پارک
ساعت ۶:۳۰ ما تو پارک بودیم
تو راه برگشت ساعت ۹ تصمیم گرفتم از پل عابر که پله برقی داره رد شیم
پلهای پله‌برقی دار شما هم نگهبان داره؟
با کالسکه و راد رفتیم رو پله برقی بالا که رسیدیم نگهبانش گفت دیگه اینقدر لوسش نکنید بزارید خودش پیاده راه بره😳😳😳
خلاصه که راد اصلا سوار کالسکه نبود چون پارک نزدیک بودو وسیله زیاد داشتیم(توپ و کلی ماشین و صبحونه)
رفتیم سوکرماکر (به قول راد)سوپر مارکت
یه لیست همیشه مینویسم برای راد چیزاییکه میخواد و تعدادشو
میدم دستش
یسریارو پیدا نمیکنه بهش میگم برو از پرسنلش بپرس
راد هم لیستشو میبره و سوال میکنه
میپرسه خانوم فروشنده بستنی قیفی که نخود شکلاتی داره کجاست؟ من پیداش نکردم… میتونی بیای بهم نشونش بدین
اونا هم با کلی ذوق میانو به تعدادی که نوشتم تو سبدش میزارن
دوست دارم با بقیه جددی برخورد میکنه و درخواستشو بدونه خجالت میگه جسور بودن رو خیلی میپسندم
منم لیست خودمو خرید کردمو قرار بود برای مهمونم سوپ شیر با لازانیا بپزم
بعد از خرید برگشتیم خونه
از گرما فس شده بودم
کتاب جدیدشو خوندیمو غذا پختم
تا بعداز ظهر که نوبت دندونپزشکی بشه
وقتیکه رفتیم گفت دندونهاش خوبه، اما فقط و فقط مسواک و خمیر دندون نیست باید نخ دندون هم بکشید
هیچی دیگه گل بودو به سبزه نیز آراسته شد😅😅😅
بعد از ظهر مهمونم هم اومد
تقریبا نیم ساعته رفته چون راد بهونه میگرفتو خوابش میومد،دیگه رفته بود تو فاز آرامش برای خوابش
که از دوست یزدیم خداحافظی کردمو براش آرزوی بهترینها رو کردم
😍😍😍😍🫂🫂