۷ پاسخ

کاش دختر منم اینطور بود ولی ب هیچکس وابسته نیس جز خودم بدون من ده دقم نمیمونه پیش کسی حتی باباش😕

آخی عزیزم ناراحت نباش بیخیالش

اهمیت نده ، بچه هارو اصلا نمیشه پیش بینی کرد ، به هر حال بچه جز پدر مادر به کی باید پناه ببره بگو آخه دختر من لوسِ باباشه ، بیخیال با حرفها خودتو اذیت نکن

به نطرم ک از خوراکی های مهمونی لذت ببر و بگیر بخواب...

چ ربطی داره بجه ب پدرومادرش وابسته نباشه ب کی باشه در ضمن شما پیشش بودی دلش باباشو میخواسته اگ شما هم پیشش نبودی ب مراتب بدتر بی قراری می‌کرد

حرف مردمو ول کن مگه مادر چه گناهی کرده
بخدا پسرم پیش هیچکس نمی‌مونه فقط من من
منم آخه خسته میشم

چه ربطی داره منم پسرم وقتی باباش خونه باش به هیج عنوان نمیزاره من بخوابونمش بایدشوهرم بزارروپابخوابونش

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد