پارت دو:دوباره کمی بعد اومدن معاینه کردن شده بودم هفت سانت ماما میگفت دکتر گفته لگنت خوبه احتمالا سریع تر از بقیه زایمان میکنی
و دردام شدید تر میشد هی زور میزدم سر بچه میومد تو لگن ولی باز میرفت تو خلاصه با کلی دردسر فول شدم دردام خیلی شدید شده بود بهشون از قبل گفته بودم که امپول بی حسی میخام ولی حین زایمان گفتن دکتر بیهوشی نصف شبی نمیاد امپول بزنه اون لحظه از حرصو درد دلم میخاست کله همشونو بکنم چون تنها امیدم همون امپول بی حسی بود با این حرفشون انگار افتادم ته چاه.گاز بی حسی برام اوردن ولی رو دردای من اثر نداشت گفتم نمیخامش
خلاصه بعد فول شدن منو بردن اتاق زایمان همش میگفتن پاهاتو باز کن زور بزن ولی من نمیتونستم پاهامو باز بزارم این باعث شد یکی دوبار سرم داد بزنن با تموم قدرت بالای شکممو فشار میدادن که دردم چند برابر میشد اخرش گفتن یه دو تا زور محکم بزنی تموم شده منم یه لحظه انرژی گرفتمو با تموم قدرت زور زدم که سر بچه اومد
ا

من از چند نفر پرسیدم میگن اپیدورال باعث میشه مث سزارینی ها کمر درد های شدید داشته باشی بعد زایمان

وای نگو من تنها امیدم به امپول بی حسی هست چرا نصف شب نمیاد... کدوم بیمارستان بودی؟؟؟؟

عزیزم چ کارایی انجام دادی ۳۸زایمان کردی؟
و علائم قبل زایمان چی بود ک رفتی بیمارستان

الان یهنی من درد کشاله ران دارم و واژن یعنی دهانه رحمم بازشده؟

من سر بچه اولم چون از اون آمپول بی حسی‌ میترسیدم صدام درنمیومد که نیان برام بزنن

چند هفته بودی عزیزم؟

کی بچت . شد ؟

به سلامتی عزیزم مبارک باشه قدم نو رسیده

ای وای چه بد ولی من ساعت دوازده بود دکتر بیهوشی اومد برام بی حسی زد

ایوای طبیعی نگووووووو

تو چقدر داستانت مثل منه