مامانا... این عصرونه ی امروز دنیز بود ک تقریبا نصفشو خورد... پیرو تاپیک قبلیم یه درد دل میکنم...
دنیز من نارس بدنیا اومد. فقط یه مامان نی نی نارس میدونه من چی میگم و چی کشیدم... وقتی دیرتر دندون دربیاره دیرتر غلت بزنه دیر تر راه بره .. دیر بشینه و... همه جی دیر تر باشه... وقتی انقدر کوچولو باشه ک لباس سایز صفر تا دو ماهگی بپوشه... وقتی شیرهای عجیب و غریب و خارجی بخوره ک رشدش کامل بشه... با تموم این لحطه هایی ک گذروندم استخونام درد میکنه... قلبم میگیره بهش فکر میکنم ولی الان روزی هزار بار خداروشکر میکنم ک سالمه ک تموم شد اون روزا ... ک الان همه چیش خوبه... اما من دخترم هنوز نمیتونه غذای سفره رو بخوره... سخته براش تف میکنه سیر نمیشه.. مجبورم غذای جدا بذارم براش مجبورم برنج نیم دونه بذارم براش... به گفته ی دکترش نباید اذیتش کنم و یهو بذارمش سر سفره... همه چی آروم آروم براش بگذرونم... عجله نکنم... مقایسه نکنم...
حالا یه سری حیوان تو جلد آدم دور از جون شماها ک می‌شنوین میان میگن این غذا چیه وفلان... گرچه ک اصللاااا برام مهم نیس ک که چی میگه و ... ولی اینجا صفحه ی دنیز تو گهواره س... ما جمع شدیم درد دل کنیم از تجربیاتمون باهم بگیم... چیزای خوب و به اشتراک بذاریم...
هرکسی ناراحته و مشکل داره نه بیاد تو گهواره نه نظر بده... نظرتون چیه؟؟؟ درست میگم؟؟؟؟

تصویر
۱۵ پاسخ

اینجور آدما اصن در سطح ما نیستن عزیزم
اهمیتش نده
خب همیشه ادم درست ک جلو راهمون نیس
بعضی وقتا هم ی دیونه عقده ایی هم میاد تا ی ذره تفریح مون بشه😏😂
مهم نباشه

عزیزم دنیز خانوم چند هفته به دنیا اومد؟؟

کاملا درست میگی نباید حرف بقیه برات مهم باشه
بچه لاغر میگن غذا بهش زیاد بده چاقه میگن وای چرا غذا زیاد دادی چاق شد حرف مردم تمومی نداره در اصل در دهن مردم رو نمیشه بست فقط باید از یه گوش بشنوی ازیه گدش در کنی بیرون
خدا برات حفظش کنه همین که حالش خوبه و سالمه کافیه حالا کمتر غذا بخوره یا جدا از سفره خانواده غذا بخوره چه اشکالی داره هیچ وقت بچه ات رو با هیچ بچه دیگه ای مقایسه نمیکنی بهتر مامان روی زمینی

دختر من کامل ب دنیا اومد
بعضیا همینن نمک میپاشن رو زخم همدیگه
ناراحت نکن خودتو
خداحفظش کنه جوجه رو

قشنگم پسر من کامل دنیا آمده و الان دو سه ماه دیگ میشه دو سالش هنوز نمی تونه قشنگ غذا بخوره از وقتی دنیا آمده من دنبالشم غذا بخوره تا عید امسال میکس میخورد یعنی تا 16ماهگی میکس میخورد و تازه دو سه ماهه داره یاد میگیره جویدن رو اون موقع ک میگفتم میکس میخوره میگفتن وای چرا میکس میدی وفلان هزار جور استرس ولی دیدی بلخره خودش با خواست خودش تونست غذا بخوره بازم هم بد غذاس الآنم گاهی حتی یه ماه با سرنگ نگهش میدارم هیچی نمیخوره

عزیزم پسر منم که نارس نبوده الان غذای سفره نمیخوره
تا یکسالگی هر روز واسش سوپ درست میکردم میکس میکردم میخورد الان همونم نمیخوره
خداروشکر که سلامتن ایشالا به وقتش غذا خورم میشن

پسر منم با اینکه نارس نبود ولی غذای سفره ننیخوره بذاش جدا میپزم وزنشم پایینه اوووف زودتر بگذره این روزا بلکه یکم اروم شم

من با اینک بچم نارس نبود خیلی دیر تونست غذا کمکی بخوره اصلا فرنی هم قورت دادن بلد نبود عجول نباش بچه ها متفاوت ن
من بچه بودم تپل سفید خوشگلللللللل همه عاشقم بودن موهای بی نهایت پر پشت و زبر بلندددددد
همسن من دختر عمم بود لاغر زشت سبزه همیشه مریض غذا نمی‌خورد
مامانش انقد نگرانش بود بهش می‌رسید بزرگ شد موهای کم حجم شو باید ببینی چ بلند و پرپشته قیافشم با ژل و عمل بینی عروسکی شد چ اندام قشنگی
حالا من سن بلوغ موهام ریخت چارتا موند برام
زیر چشام گود قیافم همه عوض شد ضعیف شدم مریض شدم کم خونی یهویی گرفتم بهم خوردم
فقط برس بهش هرچی میخوره هرچی مقویه

منم ک دخترم ۳۷ هفته دنیا اومد همینطور بود تا دوماهگی لباس سایز صفر پوشید و شیرخشکی خاصی میخورد بقیه هم اینقدر حرف الکی میزدن ولی بیخیال میگذره

اراد همه غذای سفره نمیتونه بخوره

آره حق با شماست بچه منم که نارس نبود همین قدر اذیت می‌کنه غذای سفره نمیتونه بخوره رفلاکس داره

عزیزم منم دوقلوهام ۳۲ هفته اومدن ب دنیا...از فشار ناراحتی روز ۱۸ ک ان آی سیو بودن ی سکته خفیف کردم ک خدا حیلی رحم کرد

عزیزم تو یه مامان قوی و مهربون هستی امیدوارم همیشه حال خودت و قند عسلت خوی باشه نگران نباش هممون داریم تو این روزا سختی میکشیم و میگذره

عزیزم بچه منم ک نارس نبوده غذاش میکس
چرا خودت ناراحت میکنی
ما مادرا فقط هر روزمون شده غصه

منم پسرکم نارس اومدش 35 هفته
نوش جون دخترتون باشه

سوال های مرتبط

مامان eli مامان eli ۱ سالگی
ی درد دل
من به این نتیجه رسیدم خداایش واقعا بچه بتونه غذای درشت بخوره کیک و بیسکوییت میوه اینا دستش بگیره بخوره مخصوصا تو مهنونی و عروسی اینا بچه داری همه سختیاش تو نوزادیه دیگه بعد یکسالکی بنظرم بچه اذیتی نداره.شکمش سیر بشه کافیه دیگه خودش سرگرم میشه یا جایی بریم مهمونی مسافرت اینا توجهش ب اطرافش جلب میشه اذیتی نداره واس پدر مادر
انقد غصه میخورم پسرم نوزاد ک بود میگفتم کاش راحت شیر میخورد میرفتیم‌ مهمونی عید دیدنی اینا نمیبردمش میزاشتم خونه پدرم. چون از گشنگی فقط گریه میکرد مجبور میشدم یا با قطره چکان شیر بدم یا تو خواب بدم.همش میگفتم بزرگ بشه جبران این همه سختی کشیدنم بکنه سراز خونه بیرون نمیبردم بجز مهمونیای مهم ک اونم شوهرم اصرار داشت بریم
الانم ک بزرگ شده مهمونی پارک اینا بریم مجبورم تو خونه سیرش کنم ک اونجا اگ گشنه شد شیر بخوره فقط اونم همش میگن پس چرا نمیخوره چرا بهش نمیدی چرا دستش نمیگیره😭😭😭عصابم خورد میشه میگم کاش میتونست ی چیزی دستش بگیره ذره ذره بخوره خداشاهده ارزوم شده اینکه پسر مثل خودمون غذا بخوره کم جداگونه درست کنم براش کم ابکی و له شده بخوره الان میگم اگ بعد عمری عروسی دعوت بشیم چکار کنم باز میگن پسرشو نبرد مسخره میکنن یا چی میگن پیش خودشون😭😭😭😭
بخدا شیرم بهش میدم باید با گوشی و سرگرمی بخوره ک جدیدا دیگ شیرم نمیخوره شصت تا بیشتر نمیخوره
یعنی میشه بچه منم بتونه غذای درشت بخوره
اینم بگم ک مشکلی نداره دکتر اینام بردم من فقط درد دل نکردم خواهشا نصیحت نکنید ک بدتر دل ادم بشکنه
مامان دوران مامان دوران ۱ سالگی
از زمان بارداری ک استراحتی بودم مامانم میومد کمکم و قرار بود بچه به دنیا اومد چند روز اول پیشم بمونه بعد بره
دوران جوری حالش بدبود بخاطر آلرژی ک بیشتر موند
چون دیر فهمیدم به چه چیزهایی الرژی داره و به خیلی چیزا حساسیت داره درگیر التهاب روده و اسهال طولانی مدت رفلاکس شد ک هنوزم درگیره
من چند ماهه اومدم نزدیک مامانم خونه گرفتم ( به گفته خودش)
دوران هنوزم خواب شبش جوریه ک همرو دیونه میکنه
هنوزم یه ذره از غذای مارو نمیتونه بخوره و گریه میکنه واسه غذامون باید یه نفر سرگرمش کنه یا ببرتش بیرون ینفر ینفر غذا بخوریم
جا نونی رو قایمکی میبریم میاریم
اینارو نوشتم واسه دوستانی ک قبلا برام نوشتن ک نیاز نیس مامانت باشه
خودت تنها نگهش دار
خلاصه من یه هفته دندون درد داشتم و نرفتم دکتر هم بخاطر دوران ک تنهاش نزارم هم بخاطر اینکه نمیتونم ریسک کنم بخاطر بی حسی
اما پریشب انقدر درد داشتم ک با قرص هم قابل تحمل نبود
دیروز رفتم ویزیت ک بهم دهانشویه داد فعلا استفاده کنم
مامانم خودش همیشه میگه کار داری برو خودم تنها بهتر نگهش میدارم اصن و آروم تره
دیروز ۵۰ دقیقه ای اومدم و کل مسیر رو دوییدم تقریبا بار چندم بود ک گذاشته بودمش واسه مامانم
ولی چند وقت اخیر خوب صحبت نمیکرد باهاش حتی جلو من ولی بهم میگفت وقتی نیستی چند برابر مراقبشم
وقتی اومدم از دندون پزشکی لباسمو در نیاوردم بردمش بیرون پارک براش عروسک خریدم ماشین سوارش کردم و…
تایمی ک دندون پزشکی بودم قبل رفتنم یه گوشی گذاشتم رو ویس
شب ک دوران رو خوابوندم ایرپاد گذاشتم و گوش کردم
باورم نمیشد!