سلام خانوما منم تجربه از زایمانمو بهتون بگم
پارت اول
39هفته بودم ک از صبح حرکات بچم کم نشده بودا فقط اروم بود چون همیشه بچه من خیلی شیطونی میکرد توشکمم با ضربه های محکم
اون روز نوشابه خوردم بستنی و ماست بازم حرکاتش مثل قبل نبود
اروم بودن ب شوهرم گفتم بریم بیمارستان تا یه نوار قلب بگیرم ضرر نداره
گفت باشه گفتم برم حموم شاید یهو وقت زایمانم باشه

ادامه پارت بعدی


#بارداری
#زایمان

۲ پاسخ

ای جانم زایمان کردی 🤩🤩🤩
مبارک باشه عزیزم ♥️
قدمش پر از خیر و برکت 🥰
انشالله به خوبی و خوشی کنارت قد بکشه🧡

طبیعی بودی گلم ؟؟ مرسی ک داری توضیح میدی

مقالات مرتبط

کودک از چه سنی می‌تواند بستنی بخورد
بستنی از چند ماهگی برای نوزاد مجاز است؟+فواید و مضرات آن
مراقبت از نوزاد تازه متولد شده
نوزاد تازه متولد شده و همه نکات مراقبت از آن
چه وقت بعد از سزارین از شکم بند استفاده کنیم؟
چه وقت بعد از سزارین از شکم بند استفاده کنیم؟
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین

سوال های مرتبط

مامان فرفری💙 مامان فرفری💙 روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
رفتم حموم خودمو تمیز کردم و اینا بعد منصرف شدم گفتم ولش کن نمیرم
شوهرم گفت هرچی دوس داری منم گفتم ولش کن مادرشوهرم اومد شکممو با روغن ماساژ داد بچه خودشو ی جا سفت کرده بود گفت بیا بریم پیاده روی رفتیم کمی پیاده روی کردیم بعدش یهو گفتم بیا تا بریم نوار قلب بگیریم چیزی نیس ولی خیالمون راحت بشه
اماده شدیم مادرشوهرمم اومد رفتیم گفتم حرکات بچم اروم شده کم نیس
گفت ک رو تخت بخواب تا صدای قلب بچه رو بزارم گوش کنیم
ضربان قلبش خوب بود رفتم اتاق دیگه گفتم اینجوره گفتش ک بزار معاینت کنم شاید باز شده باشی منم باترس اومد دکتر معاینه کرد گفت هیچی دهانه رحمت باز نیس
دیگه بچم اینجا ک اومدیم بچم داشت بازی میکرد رفتم برا نوار قلب اصلا تکون نمیخورد چندتا دونه فقط منم نشماردم گفت ک نوارت خوب نیس بچت چندتا تکون خورد؟ گفتم نمیدونم نشماردم بازم فرستاد برا نوار قلب این دفعه خوب بود ولی ضربان قلبش میگفت زیاده دکتر اومد گفت چه دارویی مصرف میکنی تو بارداری گفتم برا کلستازم دارو میخوردم همینو گفت دکتر....
ادامه مادر پسری❤



#بارداری
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هامین 👶💙 مامان هامین 👶💙 ۳ ماهگی
سلام مامانهای عزیز منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم🥰


*پارت اول*


زایمان من سزارین بود، تاریخ قطعی که دکترم بهم داده بود ۱۷ خرداد بود که ۳۷ و ۶ روز میشدم.

هفته اخر که برای ویزیت آخر رفته بودم گفت نوار قلب بچه زیاد خوب نیست و حرکتشم کمتر شده بود خلاصه بهم گفت باید این هفته بازم نوار قلب بدم..

نوار قلب بعدی رو دعا دعا کردم که خوب باشه چون نمیخواستم زودتر بدنیا بیاد و خدای نکرده مشکلی داشته باشه..

خلاصه نوار قلب بعدی رو که دادم دیگه دکتر گفت نباید زیاد بمونه پس‌فردا بهت وقت عمل و نامه میدم صبح برو بیمارستان...🥲🥲
منم استرس یهو گرفتم چون امادگیشو نداشتم زودتر بشه اومدم خونه سریع وسایل هارو گذاشتم دم دست که چیزی شد سریع بریم بیمارستان...
اون تاریخی که بهم وقت زایمان داد ۳۷ و ۳ روز میشدم..

خیلی حس و حال عجیبی داشتیم هممون
مامانم بیشتر از من استرس داشت ولی به روی خودش نمیاورد😅
از بیمارستان هم هی تند تند زنگ میزدن که بهم روز و ساعت زایمانو یادآوری کنن منم هی استرسم بیشتر میشد🥴🥺
مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ ۴ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی پارت اول
پنجشنبه یازدهم اردیبهشت بود عصر ناهارمو خوردم که ناهار کله پاچه بود ، سرویس که رفتم یه رگه ی خونی رو لباس زیرم دیدم اول بهش توجه نکردم چون اصلا درد نداشتم، غروب رفتم بیرون برای پیاده روی یه لحظه گفتم به مامای همراهم زنگ بزنم بگم رگه ی خونی دیدم ، بهش که گفتم برو بیمارستان یه چک بشی ، رفتم بیمارستان چک کرد گفت سه سانتی ، گفت برو نوار قلب بده اگه خوب بود برو خونه ورزش و پله و پیاده روی کن چهار سانت شدی بیا برای پیاده روی اگه خوب نبود باید بستری بشی رفتم یه دونه کیک بستنی و یه کیک خوردم و اب و بعدش رفتم برای نوار قلب ، نوار قلب گرفت گفت ضربان قلبش یکم بالاست وایسا دوباره بگیرم ، دوباره گرفت گفت نوار قلبت اصلا خوب نیست چی خوردی ؟ نوشابه خوردی ؟ گفتم نه کیک و بستنی خوردم گفت به همراهت بگو بره برات یه کیک و یه مانجو بخره که مجدد بگیرم ،به شوهرم گفتم گرفت آورد دوباره گرفت گفت اصلا نوار قلبت خوب نیس به شوهرم گفتم میگه نوار قلب اصلا خوب نیس ، گفت میخوای بریم بیمارستان حافظ ؟ دیگه نذاشتن من نگاه گوشیم کنم بعدا پیام شوهرم دیدم ، رفتم بیرون گفتم میگه برو لباس بستری بخر میخواد بستری کنه ، مامانم اینا تو راه بودن میومدن گفتم به مامانم نگو که تو مسیر نگران نشن ،زنگ زدم به دوستم فورا اومد (من اصلا یادم نبود که کله پاچه خوردم و اینکه باعث ضربان بالای قلب بچه میشه هم اصلا نمیدونستم )
شوهرمو ک دیدم گریه کردم چون من با امادگی بستری رفته بودم ولی بخاطر نوار قلبش خیلی ترسیده بودم ، خلاصه با ویلچر بردن برای بستری و از ویلچر بیشتر ترسیدم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان اِلارا💖 مامان اِلارا💖 ۱ ماهگی
خب خب من اومدم با تجربه زایمان 😃
(پارت اول)
دکتر من بهم ۲۰ ام نامه بستری داد گفت باید تحت نظر باشی چون وزن بچه خیلی کمتر از سن زایمانته وزنش ۲۱۰۰ طبق اخرین سونوم بود
ولی من خودم نرفتم و فقط با توجه به حرکاتش پنج روز موندم
دیروز جمعه ۲۴ مرداد از صبحش با استرس خاصی از خواب بیدار شدم حواسمم به حرکاتش بود خلاصه حرکاتش کم شده بود شیرین اینا خوردم ولی جواب نداد شبم مهمون داشتم پیام دادم گفتم نیایید من میخوام برم بیمارستان
خلاصه اومدم ازم ان اس تی گرفتن قلبش خوب بود بردنم بخش زایمان گفتن وقتشه ختم بارداری بدیم چون من هپارین زده بودم گفتن ۱۲ ساعت از موقعی ک زدی باید بگذره تا شروع کنیم …
(من سزارین اجباری بودم ولی چون مجبور بودم دولتی زایمان کنم قبلش میخاستن بهم امپول فشار بزنن )
ادامه پارت بعدی...
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فرهاد مامان فرهاد ۲ ماهگی
پارت ۳
روز ۱۱ تیر هم گذشت و من همون علائم رو داشتم و اون روز هم سعی کردم تو خونه وزرش انجام بدم تقریبا از صبح ک بلند شدم تا شب فعالیت داشتم شب ک خوابیدم تا صبح هر نیم ساعتی از کمر درد و تکرار ادرار بیدار میشدم سعی کردم تا صبح خودم نگه دارم ساعت ۴ نیم صبح دیگ از خواب بلند شدم هی راه میرفتم تو خونه ....
تا ساعت ۹ همینجوری با خودم کلنجار میرفتم ک درد شاید بیشتر بشه
بعد صبحانه رفتم حموم و اینم بگم قبل حموم رفتنم ی تکه ترشح سفید ک رگه قهوه ایی داشت دیدم و باخودم گفتم بخاطر معاینه اون روزه
از حموم ک اومدم بیرون دردم آروم شد ولی سرم زیاد گیج میرفت و فشارم رفته بود روی ۱۳ مامانم اصرار کرد ک بریم بیمارستان و منم قبول کردم ساعت ۱۰ رفتیم بیمارستان و اونجا بهشون از الکی گفتم حرکات بچم کم شده و مثل قبل احساس نمیکنم اوناهم مدارکم گرفتن دیدن طبق پریودیم تاریخ زایمانم ۱۱ تیر هست و طبق ان تی ۱۹ تیر
و من طبق پریودی شده بودم ۴۰ هفته و ۱ روز به پزشک بخش زنگ زدن و اونم گفت بستری بشه برای ختم بارداری
منم خوشحال شدم ک قراره سفر نه ماهه تموم بشه
خلاصه ساعت ۱۱ بستری شدم منو بردن بخش زایمان
پارت بعدی‌‌‌‌‌‌‌......
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آیلین و دلوین مامان آیلین و دلوین ۱ ماهگی
پارت 1🎈
چهارشنبه شب بود رفتم بیمارستان نوار قلب گرفتم گفتن همه چی خوبه معاینه هم کردن گفتن ی سانته چون خیلی شلوغ بود و ی بیمار اورژانسی اورده بودن خیلی ب من توجه نکردن گفتن برو فردا شبم بیا چون هفتت بالاست از روی انتی ۳۹ هفته ۴ بودم از رو پریودی ۴۰ هفته ۴ روز تا رسیدیم خونه ۳ صب بود فردا شبش یعنی ۲ مرداد نشد برم نوار بگیرم خلاصه جمعه شب من شامم خوردم دخترمم اماده کردم منتظر بودیم ک شوهرم بیاد و بریم نوار بگیریم دخترم گذاشتم پیش خواهر شوهرم رفتیم تا رسیدیم بیمارستان ۱۲ شب بود پرنسل لیبر گیر دد بهم ک چرا ۱۲ شب اومدی الان دیگه نوار درست نشون نمیده از این چیزا منم گفتم وقتی شوهرم اینجا نبود چحوری میومدم یکیشون گفت این دوره زمونه دیگه اسنپ میگیرن منم گفتم زن حامله با اسنپ جایی نمیره اگه یچیزش شد اسنپ همراهش ک نمیاد خلاصه توپم پر بود اونا یچیزی میگن من با توپ جواب میدادم 😂گفتن بخواب نوار بگیریم ببینیم چجوری
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نیلا مامان نیلا ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت اول
سلام خانومامن اومدم تجربه زایمان طبیعیمو براتون بگم
من روز جمعه ۲۳ خرداد ۴۰ هفته ام تموم شده بود و درد نداشتم و طبق معاینه ۱ سانت بودم بااینکه معاینه تحریکی شده بودم و فعالیتم زیاد بود و پیاده روی میکردم ولی درد نداشتم. تااینکه جمعه شب شد و من تا صبح چندبار از خواب بیدارشدم به خاطر گرفتگی خفیف زیرشکمم
شنبه صبح شد و من رفتم بیمارستان که نوار قلب بدم اونجا نوار قلب خوب بود ولی من ۲ سانت بودم هنوز. قرار شد برم خونه و دوش آب گرم بگیرم و پیاده روی کنم و بعد از ظهر دوباره برگردم
متاسفانه اون روز به خاطر سر و صدا ی حمله ها خیلیا اومده بودن بیمارستان به خاطر استرس و کم شدن حرکات نی نی ها
مامان علیسان ،کیان مامان علیسان ،کیان ۳ ماهگی
خانوما حرکت بچم از صبح در حد یه ضربه کوچیک برم نوار قلب یانه جمعه وقت زایمان دارم
مامان آرتین مامان آرتین ۱ ماهگی
پارت ۲ زایمان

من از اون روز دیگه تقریبا تو استراحت بودم از اونجا که مرخص شدم رفتم پیش دکترم برام آمپول ریه اینا نوشت تا هفته ۳۷ ت۳۸ بارداری من مراعات کردم اینم بگم انقباض درد کم بیش داشتم ولی منظم نبود خلاصه گذشت من یه روز رفتم پیش دکترم گفتم از حرکات بچه زیاد خوب نیس گف باید نوار بدی منم تقریبا ۳۷ هفته خورده ای بودم رفتم نوار دادم گفتن اول نوارش خوب نیس بعد گفتن درد داری باید بستری بشی هیچی دیگه منم با رضایت خودم اومدم خونه خلاصه گذشت تا ۳۸ هفته ۲ روز بودم لکه بینی داشتم باز رفتم به زور مادرم خواهرم گفتم شاید بستری کنن برا زایمان که گفتن اشکال نداره منو چقدر اسیر کردن دوباره فرستادن خونه ....
مامان فرحان ❤ یحیی مامان فرحان ❤ یحیی ۱ ماهگی
حرکات بچه خیلی کم شده نمیدونم برم بیمارستان نوار قلب بگیرم ؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سلین❤ مامان سلین❤ روزهای ابتدایی تولد
پارت ۱
من از اول بارداریم تا ماه نهم به طبیعی فکر میکردم چون خیلی تعریفشو شنیده بودم که دردش کمه و زود سرپا میشی ولی هر چقدر به زایمانم نزدیک میشدم ترسم بیشتر میشد دیگه یهو تصمیم گرفتم برم سزارین بشم
ولی چون من زیر نظر دکتری بودم که داخل بیمارستان دولتی بود باید زیر میزی میدادم
خلاصه من به دکترم گفتم گفت تو قدت بلنده لگنت خوبه مطمئنی میخوای سز بشی گفتم اره من خیلی میترسم گفت باشه شماره کارت داد پولشو زدم گفت فقط شنبه اومدی فیلم بازی کن شک نکنن منم گفتم باشه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دلسا🥹💓 مامان دلسا🥹💓 ۱ ماهگی
سلام بعد ۲۱ روز امدم از تجربه زایمانم بگم براتون🫠

۳۷ هفته و ۴ روز بودم رفتم کنار دکترم برای معاینه لگنی
بار دوم بود ک قرار بود معاینه بشم
معاینه کرد گف ۱ سانت بازی خم خوشحال شدم خم استرس گرفتم

از زایمان طبیعی خیلی میترسیدم همیشه ب شوهرم میگفتم من طبیعی نمیتونم آخرش هم سزارین میشم

دکترم گف علائم خاصی نداری . دردی چیزی نداری گفتم ن فقط حالت تهوم برگشته و سرگیجه دارم و جلو چشمم سیاهی میره
ادامه تجربه زایمانم پارت بعدی 😊😜
مامان نور 💫 مامان نور 💫 ۱ ماهگی
سلام امروز گفتم بیام تجربه زایمانمو بگم شاید ب درد کسی بخوره✨️🤭
#سزارین پارت اول
اول بگم ک چون من ب شدت از زایمان میترسیدم هم طبیعی هم سزارین براهمین همش پیگیر بودم ببینم کدومو انتخاب کنم کدوم دکتر یا بیمارستان
و اخر ب این نتیجه رسیدم من فقط میخوام بچم سالم بیاد بغلم و نمیخوام دو درد باهم بکشم و استراحتم زیاد بیاد گفتم سزارین...
دکترم بتول ساعدی و بیمارستان موسی ابن جعفر
ازانتخابمم خیلی راضیم
هفته ۳۶ بارداریم شد ک دیدم شکمم خارش گرفته نگا کردم دون دون شده بود گفتم حتما چیزی نیست ولی هعی بدتر و بدتر شد همه میگفتن از گرمیه ادامش تاپیک بعد...
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان 🩷MAHLIN🧿 مامان 🩷MAHLIN🧿 ۴ ماهگی
خانوما من چرا حرکات بچم آروم شده آخه قبلا خیلی محکم میزد ولی الان آروم میزنه فقط بچه های شمام اینحوریه؟.؟.؟؟؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هدیه خدا ❤️❤️ مامان هدیه خدا ❤️❤️ ۵ ماهگی
سلام مامانا من از دیشب بچه خیلی کم حرکت داشت صبحم خیلی کم تر به شوهرم گفتم بریم بیمارستان انستی نوار قلب بگیرم حالا تو ماشینم داره موج مکزیکی میره تکون خوردناش شروع شد به نظر شما چیکار کنم برم نوار قلب لازمه یا ن
مشاهده ۹ پاسخ دیگر