سلام. اومدم تجربه زایمان بگم. چیزی که خودم اینجا خیلی پیگیرش بودم.
قسمت اول
40 هفته رفتم دکتر، معاینه تحریکی کرد. خیلی درد داشت برا من. تا چند دقیقه نمیتونستم صاف بایستم و راه برم. اما درد غیر قابل تحملی نبود. NST هم گرفت، نامه داد گفت 6 و نیم صبح بیمارستان باش برای زایمان طبیعی. بیشتر از این صلاح نیست صبر کنیم. همین امروز هم یه دکتر قلب برو. بخاطر یه سری آزمایشا که اینجا گفتن نداره چون از حوصله شما خارجه، رفتیم 2تا دکتر قلب، هردو گفتن اینجا تو شهر امکانات کمه باید بری یه بیمارستانی توی مرکز استان که امکاناتشو دارن.
دیگه شب دیروقت بود و به دکترم دسترسی نداشتم، رفتیم بیمارستان، اونجا با دکترم صحبت کردن و شرح حال دادن، دکترم گفت بله باید بره همونجا. منم تعریف بد اونجا رو خیلی شنیده بودم به هیچ عنوان دوست نداشتم برم اونجا.
آماده شدیم رفتیم یه بیمارستان خصوصی خیلی خوب تو رشت، شب از نیمه گذشته بود. اونا هم گفتن ما اصلا نمیتونیم پذیرش کنیم باید برین همون خراب شده بیمارستان دولتی. با آمبولانس هم باید برین.
و ما رفتیم اون جهنم...

۳ پاسخ

الزهرا که خوبه انقدرم وحشتناک نیست من خودم گلسار زایمان کردم پدرم در اومد الکی فقط پول گرفتن

وای استرس گرفتم گفتی

عزیزم کدوم بیمارستان رفتی تو رشت لاهیجان کجا میخواسی بری ک نشد رفتی رشت؟

سوال های مرتبط

مامان baby 🍼🐥 مامان baby 🍼🐥 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۱
من ۳۸ هفته بودم که برای معاینه لگن رفتم پیش دکترم. میخواستم معاینه تحریکی هم برام انجام بده که زودتر فارغ بشم و به ۴۱ هفته نکشه ..
دکتر که معاینه ام کرد گفت خیلی خیلی لگنم تنگه و به هیچ وجه امکان زایمان طبیعی نیست. و برای بچه ریسکه که توی لگن گیر کنه سرش ، مخصوصا چون بند ناف هم دور گردنش پیچیده شده بود
خود دکتر یه ان اس تی الکی و ضعیف بهم داد و گفت همون شب برم بیمارستان و بستری شم تا فرداش بیاد و عملم کنه .. که بیمه هم قبولش کنه
ما هم که واقعا امادگیشو نداشتیم خیلی شوکه بودیم و استرس بند ناف هم داشتیم
شب که رفتیم بیمارستان و نامه بستری دکتر و ان اس تی رو نشون دادیم بیمارستان گفت ما زیر ۳۸ هفته و ۵ روز عمل انجام نمیدیم و برین و دوشب دیگه بیاین. از نظرشون بند ناف خطری نبود. دوتا ماما هم اومدن واسه معاینه ، ولی مثل دکترم قاطع نمیگفتن که نمیتونم طبیعی زایمان کنم. گفتن ۵۰ ۵۰ هست . ممکنه بتونی ، ممکنه نتونی..
ولی بیمه قبول نمیکنه تنگی لگن رو
مامان مرسانا مامان مرسانا ۸ ماهگی
سلام می‌خوام تجربه زایمان طبیعی رو بگم براتون
من ۶ اردیبهشت بعد از پیاده روی اومدم خونه احساس کردم تکونای بچه زیادی زیاد شده تا ۱۱ شب که دیگه واقعا نگران شدیم رفتیم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوبه معاینه هم کردن گفتن فعلا باز نشده بچه هم اصلا داخل لگن نیومده در حالی که دکترم تا ۳ روز بعدش بهم ختم بارداری داده بود برام سونو هم نوشتن تا خیالم راحت بشه انجام دادم همچین خوب بود اومدیم خونه به بیمارستان گفتم دکترم ختم بارداری داده گفتن در صورتی که شرایطت خوب باشه باید تا ۴۱ هفته صبر کنی بیمارستان قبول نمیکنه زایمان کنی حالا بماند اومدیم خونه فرداش دوباره رفتم پیاده روی اومدم غروب احساس کردم ازم قطره قطره آب می‌ره زیاد حساس نشدم چون کم بود رفتیم بیرون اومدیم دیدم وقتی سرپام بیشتر می‌ریزه دیگه شام خوردم نشستم که نریزه به دکترم پیام دادم گفت برو بیمارستان ولی من چون شبش تا ساعت ۳ بیمارستان بودم خیلی خسته بودم گفتم بخوابم صبح برم پاشدم برم سرویس یه دفعه ازم کلی آب ریخت فهمیدم کیسه آب ترکیده به نظر خودم بچه زیاد تکون خورده بود باعث ترکیدگی شده بود
مامان بادوم مامان بادوم روزهای ابتدایی تولد
زایمان من قسمت اول
40 هفته ام کامل شده بود البته ب حساب تاریخ پریودیم اما هیچ دردی نداشتم ...
دکترم گفت تا 5 روز دیگه وقت داری
40 هفته و س روز رفتم مطب برای معاینه ی ،ایشون معاینم کردن گفتن دهانه ی رحم 1 سانت باز شده اما من درد های خیلی خیلی خفیف داشتم ...با هم قبل از اینا در مورد زایمان بی درد حرف زده لودیم گفتن هنوزم زایمان بی درد میخوای؟گفتم شما باشین چیکار میکنین گفت میرم بی درد ک خیلی اذیت نشم
من بیشتر برای اینکه میگفتن روند زایمان کند میکنه میترسیدم با مشورت خانم خورشاهی تصمیم گرفتم بی درد زایمان کنم اما روز بعد پنجشنبه بود و تولد حضرت فاطمه ک گفتن دکتر بیهوشی نیستن و روز بعد هم جنعه بود . همین قضیه ک دکترها نیستن و.... ی روز در میون میرفتم ان اس تی تا کوچولو چک کنم
پنجشنبه ساعت 10 شب هم پیش دکتر غفوریان رفتم سونو بیو فیزیکال ک خاطرم از حال نی نی جم باشه
جمعه یکم دردام بیشتر شد ک 2 سانت بودم با دکترم شنبه صبح برای معاینه ی تحریکی هماهنگ کردم صبح رفتم تحریک شدم و گفتن تا ساعت 2 و اینا برو خونه 2 با هم میریم بیمارستان
خلاصه کنم چون زیاد میشه با جزییات بگم
ساعت 2 رفتم بیمارستان بستری بشم ک ماما بیمارستان گفتن باید معاینه بشی معاینه کرد و گفت بچه ی بریچ هس باید بری سونو دکترم گفت نمیخاد بری ب هر بهونه ای بود برگشتم بیمارستان امذ ماما اینقدر عصبانی شد ک من بستری نمیکنم و من گفتم باید میرفتی و...
حالا ما داشتیم زمان از دست میدادیم چون دکتر بیهوشی فقط تا 7 ونیم شب بیمارستان بود و اگر این تایم میگذشت دیگه زایمانم بی درد نبود🤦‍♀️
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۶ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مامان إلا🩷 مامان إلا🩷 ۱ ماهگی
«پارت اول تجربه زایمان طبیعی و سزارین با هم »
من چون چند هفته پیش رفته بودم دکتر بهم گفتن که انقباض رحم داری شاید ممکنه زایمان زودرس بشی یا کیسه آب پاره بشه خلاصه ترسیدم و با هزار جور استرس و آمپول و هر شب شیاف گذاشتن به ۳۶ هفته چند روز رسوندم بعد....
روز ۲۹ آبان بود که من درد های عجیبی داشتم چون میدونستم انتقباض داشتم دیگ بیشتر میترسیدم هی میومدم و میرفتم آروم و قرار نداشتم خودمم می‌فهمیدم بدنم یه جوری شده ساعت ها رفت عصر شد و داشت بیشتر میشد دردم ولی من به روی خودم نیاوردم و به کسی چیزی نگفتم رفتم لباس های همسرمو اتو بزنم دیگ اون وسط ها یهو یه جیغ زدم یه دردی بهم اومد و شکمم گرفت و همونجا رو زمین موندم شوهرم اومدو خیلی ترسید نمی‌دونم دلیلش چی بود که من ن تونستم بلند بشم نه راه برم انگار پای چپم شل شده بود و حس نداشتم تکون میخوردم واژنم درد می‌گرفت بعد شوهرم منو بغلش گرفت یعنی نمی‌تونستم پاشم گذاشت تو اتاقم تو تخت یکم استراحت کردم شیاف گذاشتم بعد چند ساعت باز همون. درد و فریاد ها به دکترم زنگ زدیم گفت اگه اینجوریه باید برید بیمارستان خلاصه زودی وسایل اینا رو جمع کردیم و رفتیم بیمارستان صولت چون تصمیم گرفته بودم اونجا زایمان کنم همین که رسیدم منو بردن اتاق زایمان و معاینه گفتن باید ان سی تی بگیریم گرفتن و اولش بدون هیچ حرفی زودی منو معاینه کردن که گفتن آره یه سانت باز هستی دیگ چند ساعت تو اون اتاق موندم زیر دستگاه تا گفتن علایم زایمان داری باید بری بیمارستان کوثر چون ممکنه بچه زود بیاد ما اینجا دکتر اطفال نداریم که بالای سر بچه باشن خلاصه کاغذ و نامه دادن رفتیم بیمارستان کوثر

ادامش رو تو پارت بعدی میزارم🫠🫶🏻🥲
مامان ائلمان 👶🏻🩵 مامان ائلمان 👶🏻🩵 ۲ ماهگی
آقا سلام بیایید میخوام ازتون مشورت بگیرم
من هفته دیگه وقت زایمانمه قراره سزارین بشم بیمارستان خصوصی بود که خیلی دوست داشتم اونجا زایمان کنم هزینه شم یکم بالا بود دیگه شوهرم مشکلی نداشت گفت هر جا دوست برو اونجا چون بیمه تکمیلی داره خیالش راحته خلاصه موقع برگه گرفتن از دکتر به دکتر گفتم اون بیمارستان رو خیلی دوست دارم برای اونجا نامه یا هم هر کجا رو صلاح میدونین اونجا نامه بدین اونم چون پزشک اون بیمارستان بود با چرب زبونی که این بیمارستان خوبه و فلان راضیم کرد بیمارستان خودش برم میگفت بیمه های اونجا با بیمه شما آنلاین حساب میکنه هزینه اون بیمارستانی که تو میگی زیاد میشه تا از بیمه بگیری زمان میبره اینم بگم بیمارستانی که دکتر میگه خصوصیه ولی چون قدیمی خوشم نمیاد از وقتیم اومدم مث چی پشیمونم با دکترم حرف زدم گفت میتونم عوضش کنم
این طرز فکرم بچگانست ولی خب میگم 😂😑از طرفیم چون فامیل های شوهرم همشون شهرت بازن منم دوست داشتم برم بیمارستان گرون تره بعدم جاریم چن ماه پیش اونجا زایمان کرد اصلا دوس ندارم برم بعدم خیلی تحقیق کردم با اینکه خصوصیه ولی اصلا رسیدگی خوبی ندارن حالا نظر شما چیه بنطرتون عوض کنم یا نه دکترم برا شفا نامه داده خودم بیمارستان بهبود رو دوس دارم