بچه ها یه داستان واقعی دارم مینویسم ...
نظرتون رو در مورد قلمم بنویسید ممنون میشم
من سیما هستم یه دختر روستایی دهه شصت..
توی یه خانواده پرجمعیت با ۶ تا خواهر و دو برادر متولد شدم و بچه آخر خانواده هستم.


خانواده شلوغی بودیم و پدرم به سختی از پس مخارج زندگی بر می آمد، و این شد که هر پسری در خونه ما رو میزد برا خواستگاری پدرم بهش نه نمی‌گفت، اون زمان ما هیچ حق انتخابی نداشتیم.


همه خواهرام ازدواج کردن و نوبت به من ۱۵ ساله رسید. من هم مثل مابقی خواهرام تن به وصلت با کسی دادم که ۱۰ سال بزرگتر از من بود، ما توی یه اتاق خونه مادرشوهر زندگیمون رو شروع کردیم و طولی نکشید که باردار شدم.

دوران بارداری ام توی یه اتاق کوچیک با بی توجهی های عباس که از سر مستی و اعتیاد بود گذشت و آرمان به دنیا آمد، همون موقع پدرم فوت کرد و غمی دیگه مهمون دلم شد.

۴ پاسخ

قشنگههه...ولی من داستان های عاشقانه رو دوست دارم

سلام عزیزان
کارشناس وشاوره پوست ومو هستم
کامل مشاوره رایگان درخدمتم

آرمان یا عرفان؟

بد نیست ولی همش منفی ادم غصش میاد باباش مرد وضعشون داغون شوهره معتاد🤣

مقالات مرتبط

رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
مشکلات فرزند آخر در خانواده پرجمعیت
مشکلات فرزند آخر در خانواده پرجمعیت از نظر روانشناسی
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
برنامه روزانه کودک دو ساله
برنامه روزانه کودک دو ساله شامل چه مواردی می شود؟

سوال های مرتبط

مامان علی و حسین مامان علی و حسین ۲ سالگی
علی بچم هر روز با داداشش بازی می‌کرد
امروز همین که از خواب بیدار شد گفت دادا
از همون جلوی در اتاق نشونش دادم گریه کرد گف بده بغلم
مجبور شدم واسه اولین بار با عذاب وجدان بزارمش جلو تلویزیون سرش گرم شه کمتر بهونه بگیره
از ی طرفم معذبم که مامانمو زحمت دادم
آخه یه داداش ۹ ساله و یه خواهر ۱۸ ساله هم خونه دارمم که با هم اصلا تفاهم ندارن و خواهرم کلا کاری به داداشم نداره درس و مشق و اینا🥲💔







بارداری و زایمان
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان میکائیل مامان میکائیل ۲ سالگی
امروز یه خانمی رو تو ارایشگاه دیدم که یه دختر ۶ ساله داره و ۳تا دختر ۳قلو داره که ۳ سالشونه و یه پسر یک سال وخورده ای داره هم داره ماشالله
میگه فقط این ۳قلوها ۴۰ روزه شدن باردار شدم
من میگم واقعا اینا چطور میتونن اینطور زود به زود باردار بشن
من تو همین یه دونه اش موندم و من وهمسرم میگیم باوجود سختی ای که تو بارداری کشیدم کلا دیگه بچه نمیخوایم و این تک فرزند بمونه
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان سبحان و 👶 مامان سبحان و 👶 هفته یازدهم بارداری
یه چیز جالبی در مورد خواب بچه بهتون بگم. من اومدم خونه بابام اینا و سبحان اینجا همیشه خیلی مقاومت می‌کنه برای خواب. دیشب ساعت ۹ که شد، چراغا رو خاموش کردیم، به زور بردمش تو اتاق و با گریه و لالایی و بدبختی بالاخره خوابید.
امشب ولی یه کار دیگه کردم. از ساعت ۸:۱۵ گفتم همه چراغا و تلویزیون رو خاموش کردن، بهشون هم گفتم اومد سمتتون نه باهاش حرف بزنید، نه بازی. حدود نیم ساعت تو تاریکی خونه چرخ زد، باهامون حرف زد، آب خورد و اینا، آخرسر اومد تو اتاق پیش من، خودش دراز کشید و خوابید. این تاریک و ساکت کردن خونه برای خواب بچه رو اصلا دست کم نگیرید.
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان لیانا مامان لیانا ۲ سالگی
در چه حالید ؟
امشب با همسرم دوتایی خونه رو تمیز کردیم بوی تمیزی میده🌸اشپزخونه مثل گل شده😁 لباس های لیانا شسته و روی بند رخت پهن شدند.تی وی خاموش .چای دم کردم.همه جا سکوت. اتاق رو تاریک کردم . به به😍 امشب بچم زود خوابید . چی از این بهتر؟ خدایا این خوشی های کوچیک رو از ما مامانا نگیر😍
خدایا شکرت 🩷🌸 خدایا شکرت 🩷🌸
خدایا هیچ بچه ای مریض نباشه و آرامش توی همه ی خونه ها برقرار باشه🩷
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دختر پاییز مامان دختر پاییز ۱ سالگی
من یه خواهر دارم ۷ سال ازم بزرگتره ولی چون به شدت پرخاشگر و بی ادبه حتی رو بدی کتکتم میزنه ما باهاش قطع رابطه کردیم ولی من چون دوست ندارم دخترم قاطی دعوا ما بشه و به خاطر ما از خاله داشتن محروم باشه به مامانم میگم ماهی یکی دو بار بگه بیاد خونه ما تا ببینن همو قبلا هم که اوکی بودیم میرفتیم خونشون مشکلی که پیش میاد هر بار دخترم میبینتش شبا تو خواب جیغ میزنه گریه میکنه و کلا نا ارومه نمیدونم سنگینی و انرژی منفی خواهرمه یا بچه هیجانی میشه اینجوریه
به نظرتون چیکار کنم؟
همدیگر و هم خیلی دوست دارن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان کامیار و لیانا مامان کامیار و لیانا ۱ سالگی
سلام بچه ها من خیلی اعصابم خورد شده
امروز رفتم خونه مادرشوهرم و مادرشوهرش و یکی از دختراش رفته کویت و دخترش هم بچه هاش که یکی دختر هست و یکی پسر گذاشته پیش دوتا خواهر دیگه اش. پسرش هم شش سالشه. حالا ما رفتیم خونه شون و این پسره همش بچه من رو اذیت یه بار که سرش رو گرفت زد به سرامیک و چند بار دیگه هم هولش داد من خیلی عصبانی ولی شوهرم همش می‌گفت بچه هست نمی‌فهمه. و دفعه آخر دیگه دست پسرم رو گرفته بود میکشید منم سرش داد زدم که ولش کن. بچه هم حالا گریه که چرا زن دایی سر من داد زده بعد بقیه به من میگن چرا سر بچه داد زدی. منم گفتم برای اینکه آنقدر نمی‌فهمه که با بچه من که هنوز دو سالش هم نشده چطور رفتار کنه و بهش آسیب میزنه حالا همه از جمله شوهر من میگن که اون بچه ای نمی‌فهمه تو باید جلوی بچه ات می‌گرفتی. یعنی از اینکه آنقدر آدم نفهم دور بر من هستن متنفرم و دیگه خیلی کم اوردم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان الناز مامان الناز ۱ سالگی
خانوما
خاله من یه پسر ده ساله داره وقتی سره اون حامله بود استراحتی بود همش خونه ما بود حتی زایمانم کرد تا دوماه خونه ما بود
ینی خونه بابام من اون موقع مجرد بودم بعد انقدر پسرخالمو دوس داشتیم اصلا فکر نمیکردم پسرخالمه حس میکردم خاهر زادمه همش براش لباس اسباب بازی خوراکی میخریدیم هرجا میرفتیم خالمو میبردیم اگرم نمیومد حتما پسر خالم میبردیم
همه ی تولداش من از دو روز قبل خودمو میکشتم همه چی درست میکردم کادو میدادم حالا پول یا اسباب بازی هرچی
تا اینکه من باردار شدم و زایمان کردم فقط همون روز بعد از زایمان اومد خونه م خالم بهم یه سکه پارسیان ۳۰۰سوتی داد که تقریبا بیست ماهه پیش حدود ۱۲۰۰/۳۰۰بود پولش
دیگه هیچییییی نداد حتی سه ماه بعد زایمانم که عید بود به دخترم ۲۰۰تومن عیدی داد که من هرسال به پسرش ۲۰۰میدادم حتی از چند سال قبلش
اولین تولد دخترمو که گرفتم کمک که نکرد هیچ
حتی نیومد گفت پدرشوهرم حالش بد بود رفته بودیم به اون سر بزنیم حتی بعد فهمیدم اونجا هم نرفته بودن و دروغ گفته
حالا بچه دومش بارداره و ماه دیگه زایمان میکنه به نظرتون من چیکار کنم؟؟من گفتم فقط یه دست لباس بخرم در حد ۶۰۰/۷۰۰بعد از یه هفته برم دیدنش بدم
شما چی میگین
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان "امیر عباس♥️🪐 مامان "امیر عباس♥️🪐 ۲ سالگی
بچه ها بیاین یه خاطره بامزه از بابام و بچگی های خودم بگم الان بایکی از مامانا صحبت می‌کردم یادم افتاد



من تک دختر بودم بین یه عالمه دای و عمو و پسر خاله ، پسر عمو و پسر عمه🥲

بعد این سه تا پسر منو اذیت میکردن مثلا چ طوری بازی های میکردن ک من نمیتونستم باهاشون برم روی دیوار و در و اینا منم گریه میکردم ک اینا منو اذیت میکنن 🤕

بابام ب مامان باباهاشون گفت حواستون ب بچه هاتون باشه یا خودتون ادبشون کنید ک ب دختر من کاری نداشته باشن ،یا من ادبشون میکنم 😠
یادمه اونام سپردن ب بابام ک خودت ادبشون کن😑
حالا بابام چی کار کنه خوبه؟؟👀😬

یه روز هر سه تاشون که حدودا ۶ سالشون بود سوار موتور کرد برد توی بیابون و کوه ولشون کرد خودش امد 🤣😂

اونام بعد دوساعت پیاده برگشتن خونه و آدم شدن برای همیشه و دیگه هیچ وقت منو. اذیت نکردن🤣🫢😬
نه من بلکه هیچ دختری رو توی خانواده و فامیل👀😅😆
میخوام اینو بگم که اگر دختر دارید حتما هر روز روزی هزار بار ب همسراتون یادآوری کنید که قهرمان زندگی دخترشون باشن😍♥️
《اگه یه دختر با اعتماد به نفس ، قوی ، و خودباور و با عزت نفس میخوای از بچگی باید شروع بشهه و همش توسط عشق پدر دختری که خیلی خیلیییییییییییییی نابه به وجود میاد 》🪽🤍
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان ماهلین👨‍👩‍👧 مامان ماهلین👨‍👩‍👧 ۲ سالگی
سلام خانم‌های عزیز اگه میشه راهنماییم کنید

ما تقریبا یه ماه دیگه قراره اسباب کشی کنیم می‌خوام تو خونه جدید جای خواب دخترمو عوض کنم تا الان پیش ما می‌خوابید می‌خوام بره تو اتاق خودش بخوابه دخترم خرداد ماه تولد ۲ سالگیشه متولد ۴۰۲ ۱ بعد مادرم میگه الان خیلی زوده که بخواد جا خوابشو عوض کنی یهو تو اتاق تنهایی می‌ترسه ولی دختر من خیلی تیزبینه کافیه یه کاری رو یه بار پیشش انجام بدی دقیقاً همون کارو ازت تقلید می‌کنه مثلاً الان یکی تو هفت است که می‌خواد بین منو باش بخوابه در حالی که از وقتی که به دنیا اومد کنارم می‌خوابید وسطمون نمی‌خوابید به نظر شما زود جاش خوابشو با خودم عوض کنم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ترنج مامان ترنج ۲ سالگی
بالاخره از ساعت ۱۰ و نیم که اومدیم توی اتاق بخابیم الان خابید دخترم، تازه بلزم مجبور شدم اخر بزارم روی پام و یکم بغلش کنم تا بخابه، هرکار کردم خودش بخابه نخابید، با اینکه همه چراغا خلموش بود و من و باباشم خودمونو زده بودیم به خاب 🤦‍♀️
خدایا به من توان بده فقط ، این بچه داره دیوونم میکنه با این بد خابیش و بد غذاییش
مامان امیرمجتبی مامان امیرمجتبی ۲ سالگی
یه بازی باحال برای بچه ها ی بدغذا اینه که هر لقمه یا قاشق غذا رو با صدای یه حیوون یا صدای چیزایی که دوست داره مثل موتور و ماشین و ... به بچه میدیم حتی میتونیم از خودشم بخوایم که صدا رو انتخاب کنه، امروز بچه من که صبحانه رو به زور می‌خورد تا آخر خورد، انگاری بازی حواسش رو کلا پرت کرده بود، البته شاید خیلی هاتون بلد هستید.
مامان کامیار و لیانا مامان کامیار و لیانا ۱ سالگی
سلام مامان ها من واکسن دو ماهگی دخترم رو زدم ولی بهم گفتن یه واکسن دیگه ای هم هست به اسم روتاویروس که فعلا نیست و هفته بعد بیا حالا از اون تاریخ دو هفته گذشته ولی بازم نیست میخواستم بپرسم که آیا توی شیراز کسی جدیدا این واکسن رو زده برای بچه اش که من هم ببرم؟
مامان سید حسین مامان سید حسین ۱ سالگی
مامانا پری روز داشتم میرفتم سر کار یه زنه رو دیدم یه دختر ۳ ۴ ساله داشت بعد هی بچه رو میزد دستشو میگرفت میکشید تا بچه یه چیزی میگفت هی بهش میپرید بچه هم خیلی آروم بود پسر من ۳ برابر اون شیطونه بعد من هیچ کدوم از این کارارو نمیکنم همیشه هم عذاب وجدان دارم که مادر خوبی نیستم چون میرم سر کار همیشه پیش بچم نیستم و نمیدونم این چیزا
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آرتين مامان آرتين ۲ سالگی
سلام مامانا
يه سوال داشتم ازتون
من پسرم متولد ماه خرداد هست و الان تقريبا اخراي ٢١ ماهگي هست كه من يه هفته ست از شير گرفتمش
متاسفانه چون با شير ميخوابيد الان موقع خواب خيلييييييييي بي قراري ميكنه و هق هق ميزنه در صورتي كه به زبون خودمون ميگم جي جي ميخواي ميگه نه
و اينكه شبا اصلا ميل به خوابيدن نداره
و چون ما شاغل هستيم خيلي اذيت ميشيم
ممنون ميشم كسي تجربه اي داره بگه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آنیا مامان آنیا ۲ سالگی
من بارداری خیلی سختی داشتم
روز ی بالا ۲۰ ۳۰ بار بالا میاوردم
یه قلم رو از دست دادم

ولی زایمانم فوق العاده ، هیچ هیچ مشکلی نداشتم.

بچم تا دو ماه حتی گریه هم نمیکرد. از ۶ ماهگی که غذا شروع شد و از وقتی که راه افتاد خوب یکم زحمت لذت بخش داشت.

چن وقته ازشیر گرفتمش. الان واقعا دلم میخاد از اول شروع بشه همه چی،

خل شدم! شرایطشو نداریما نمیارم. اما عصری زده به سرم، همسرم یه بار حرفشو پیش کشید گف من واقعا میخام یکی دیگه بیاریم، هر وقت تو آمادگیشو داشی ،من گفتم هیچ وقت نمیتونم چوم واقعا نسبت به شرایطم ظلمه در حق دخترم. نمیکنم. اونم دیگه چیزی نگف. اما امروز عجیب دلم خواست دوباره پرسه رو شروع کنم.
مشاهده ۶ پاسخ دیگر