متاسفانه همینطوره
پدر مادر منم جزو همین دسته ن که جز اعصاب خورد کنی برا بچه هاشون چیزی نداشتن ، منم اصلا با مادرم راحت نیستم و هیچ وقت حس نزدیکی و دوستی باهاش نداشتم ، همیشه سعی میکنم هیچ وقت شبیهش نباشم
اره بخدا یه سری حسرتا یا مریضی های ذهنی همرو از خونه پدر با خودمون اوردیم
منم مثل شما بودم بچگی خیلی بدی داشتم همش دعوای پدر مادرم دیدم یبار ندیدم به همدیگه محبت کنن ... الآنم همینن...وقتی میرم اونجا بچم اعصابش خراب میشه از بس بلند نیستن با همدیگه درست و با آرامش حرف بزنن
هیچ وقت به ما بچه هاشون توجه و محبت نکردن هیچ وقت خواسته های ما براشون مهم نبود فقط محدود کردن ،گیر دادن و نادیده گرفتن الان اعتماد به نفسمون خیلی خیلی کمه هر چقدر رو خودم کار می کنم فایده نداره😭
هیچ وقت نمیتونم حلالشون کنم 😞
همش در حال مطالعه هستم که رفتارهای نادرست اونا که تو ناخودآگاهم حک شدن خنثی بشن و متوجه بشم که اون رفتار ها نادرسته تا اونارو به بچم نداشته باشم
منم مثل تو اما انقد تو روحیاتمون تأثیر منفی گذاشتن که هی میگم اما نمیشه
من ۲۳سالم شده اما حسرت رابطه ی دوستامو با مادراشون می خورم🥲🥲
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.