۷ پاسخ

اللهم عجل لولیک فرج انشاالله 🥺🤲🏻🤲🏻

السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنی ❤️🤍🩷
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🩷

تصویر

الهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

عالی بود خیلی ممنون که به ماهم توصیه کردی ،دوتاشم گوش دادم ،انشالله بتونیم جوری زندگی کنیم که آقا یه نظری هم به ماکنه عاقبت به خیر هر دو دنیا باشیم

هدیه به امام زمان هر وقت یادتون افتاد سوره توحید بخونید

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام عزیزم
درخواست میدی ؟

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۵ سالگی
سلام عشقولیاااا 🥰
اگه دلتون گرفته یا هر موقع دلتون گرفت دو تا نماهنگ درباره امام زمان به شدت توصیه میکنم این نماهنگ رو گوش کنی یعنی جووووری سبک میشین انگار دوباره متولد شدین 🥰
یتیم آخر الزمان. از محمود رمضانی ❤️🩷🤍
ببخش اگه به درد تو نخوردم🥺
ببخش اگه برا تو کم گذاشتم
حرف زیاد زدم تو عمرم اما
حرفی در خور شأن تو نداشتم
حواسم من پرت شلوغیا و
تویی داری دنبال من می گردی🥺
من دیگه خوب می شناسمت می دونم
یه لحظه هم فراموشم نکردی😭
من پی بازی های بچه گونه
تو هی مواظبی زمین نیفتم🥺
ای دل غافل درد و غصه هامو
به همه گفتم و به تو نگفتم😭
رو می زدم به آدما خودم رو
هی پیش این و اون خراب می کردم🥺
کاش انقدر که امیدم به بقیه است
یه ذره روی تو حساب می کردم😓
من از پس خودم که بر نمیام
تویی که باید دلمو بسازی💔
تویی رفیق واقعی منو باش
سرم گرمه به دنیای مجازی😔
گناه نمی ذاره تو رو ببینم
تو اما صبح تا شب نگاهم می کنی😭
من که می خوابم تازه تو پا میشی
توی نماز شبت دعام می کنی🥺
یتیم نوازی بابات علی رو
به ما می گفتن از همون قدیما🥺
منم یتیم آخر الزمونم😭
دستی بکش رو سر ما یتیما...😣
مامان نرگس مامان نرگس ۵ سالگی
سلام..مامانا اعصابم خیلی خرده..دخترم به حرفم گوش نمیده..ما خونه یکی از فامیل ها هیئت بودیم سه شب بود که ما دو شبش رو رفتیم..از قبل به دخترم کلی حرف زدم که جای بازی نیس و اروم باش و اینا..روز اول که رفتیم با بقیه بچه ها افتادن بهم.. سروصدا کردن.. منم همش بهش تذکر دادم.. اخر سرم یه کاره رفت به صاحب خونه گفت شکلات ندارید؟؟ من خیلیی خجالت کشبدم.. چون ظرف شکلات هم که اورد جلوش به جاش ادامس برداشت..برگشتیم خونه گفتم اگر قراره این کارهارو کنی فردا شب نمیریم.. و بستنی و پارک هم فعلا خبری نیس.. شب دوم نرفتیم...امشب هم که رفتیم دوباره افتاد به بچه ها یهو وسط عزاداری با صدای بلتد بچه هارو صدا زد..منم عصبانیشدم رفتم تو اتاق بهش گفتم اینجوری قول دادی و پاشو بریم و اینا.. گفت نه بمونیم.. منم دستش رو یکم فشار دادم گفتم اصلا برای چی با بزرگتر از خودت و پسرا بازی میکنی.. خیلی اعصایم خرد شده.. واقعا انگار دارم با دیوار حرف میزنم.. خسته شدم ازبس حرف میزنم و تذکر میدم اونم کار خودش رو میکنه...اینم بگما..تو اون جمع فقط من داشتم به بچم تذکر میدادم...یکی از مادرا که داشت کمک میکرد و بجه اش زیاد صدا میداد اصلا عین خیالش نبود.. حالا همش عذاب وجدان دارم که من چرا دخترم رو همش دعوا میکنم اینجور جاها..