تروقران تاپیک قبلموج‌بدیم😞ب مادر خواهرمم میگم میگن عیب نداره میاد کاراتو میکنه ولی بابا نمیفهمن رو اعصابمه نمیخام بیاد

خب الان که می‌دونی به کارات کمک می‌کنه فصل داره عوض میشه توام یه خونه تکونی بکن بزار کمکت کنه،

خلاصه که هواست به همه چیز باشه اگه یه وقتی تو به همسرت بگی همش مامانت میاد اونم متقابلاً هر وقت مامانت بیاد همین حرفو به تو میگه

بنظر منم از مادرشوهرت استفاده کن تا خسته شه بره بزار پیش مادرشوهرت برو بیرون یا کارعقب افتاده داری انجامش بده مادرشوهرمن طبقه پایینه اوایل بچم گریه اش درمیومد میومد بالا یا میخاست بچرو ببره باخودش یبار بهش گفتم توخونه خودم زخمی بشه حرفی نیس ولی توخونه مردم خارب پاش بره خونه طرفو سرش خراب میکنم تموم شد اون اخلاقاش
ولی درکت میکنم اگر سالی یباربود اشکال نداشت ولی زرتی زرتی اعصاب خرد کنه حتی اگر مادرخود ادمم باشه باز توخونه خودت معذب میشی توام اگر خواهرشوهری کسی هست ک خوبه. ب اون بگو ب مادرش بگه

چی بگم،درکت نمیکنم،چون من بودم خوشحال هم میشدم،یکی پیدا شده چند دقیقه بچه رو نگه داره من راحت حموم و دسشویی برم،بزارید پیشش خودتون برید خرید،شب با همسرت دونفری برید چرخ بزنید،نمیدونم والا من همش مثبت میبینم نه منفی

من الان تایپ تورو دیدم
نظرم اینه که کم کم قیافه بیا یهویی تغییر نکن،
غر زدن به همسر هم کلا کنسل کن اصلا به همسرت غر نزن که مامانت اومد و فلان کرد،
هر وقت نظر بی خود داد یا یه لبخند بزن رد شو یا بهش بگو چشم ولی کار خودتو انجام بده،