امروز در جریان خونه تکونی بودین دیگه🪣
یهو‌وسط کار خواهر شوهرم زنگ زدن و گفتن زنداداش میشه امروز تولد ال آی رو بیایم حیاط شما؟🎈
گفتم بله عزیزم چرا که نه بیاین هم بچه ها بازی میکنن هم به خودمون خوش میگذره 😄فک کنین با خونه ترکیده 🫣
در اون لحظه چند تا فکر از سرم رد شدن گفتم اخه من خسته ام خونه بهم ریخته اس اینا بیاین بهم ریخته تر میشه حالا بهم ریختگی حیاط میاد روی همه این کارا 🙂‍↔️ولی خودمو گذاشتم جای اون گفتم اگه من از کسی همچین درخواستی کنم و رد کنه چقدر ناراحت میشم🥲اومدن ‌‌تولد رو برگزار کردیم ی شام خوشمزه هم خودم درست کردم الانم در خدمت شمام با خونه ای که دیگه بهش نمیشه گفت خونه 😄ولی ی خاطره خوب شد برای چند سال بعدمون که ازش یاد کنیم ‌‌و‌بگیم یادش بخیر😍🥹🌈

تصویر
۱۹ پاسخ

ماشاالله ب مهربونیت
چ خواهر شوهر جالبی!
من بودم زودتر میومدم تمیز کاری و شام میاوردم حداقل بعدم میموندم تمیز میکردم هر چی ریخت و پاش کردیمو
چطوری میتونن چرا من یجوریم میشه 😐

ای جونم کار خیلی خوبی کردی آفزین عزیزم

خدا خودتو و این قلب مهربونت رو نگه داره .

خیلی عالی دستت دردنکنه عزیزم

خدا به اندازه قلب بزرگ و مهربونت بهت ببخشه گلم بهترین کارو کردی😍🥳❤

چقدر ازت انرژی خوبی گرفتم چقدر ماهی شوهرت بابد روزی صدبار خداروشکر کنه ک همچین خانم باوقاری نصیبش شده

کیشکم خوشگل وهمچین بادکنک آراییش

دمت جیززززززز💞💞💞

چه حالمو خوب کرد تاپیکت 🥰😍🫀 خدا به اندازه دلت بهت بده دختر مهربون

چه عروس مهربونی🥺خداحفظت کنه عزیزم

عزیزم خیلی مهربونی وخانوم

چه زنداداش خانومی
دمت گرم

خداروشکر

چقدر خواهر شوهرت بادرکو بافرهنگ که زنگ زده از خودت درخواست کرده نه از همسرت واقعا احسنت به تو هم که خانومی کردی

خیلیم عالی عزیرم چه حیاط قشنگی

ال آی اسمه؟ 🙈🙈🙈🙈

خدا قوت😕🌺
شام چی پختی 😁

چقدر مهربونی🥹🥹

چه عالی

الهی شکررر.

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟

سوال های مرتبط

مامان معصومه مامان معصومه ۴ سالگی
وای مامانایی که بچه هامون متولد ۱۴۰۰ هستن امسال باید برن پیش ۱ هم ذوق دارم اما بیشتر از این که زمان اینقدر زود میگذره ناراحت میشم با این که با لحظه به لحظه اش عشق کردم اما بازم...🥲
خیلی زود بزرگ شدن چه قدر زود میگذره واقعا من از الان به فکر مهدم مهد خوب سراغ دارین بهم معرفی کنین 🙏پازل رو یه هفته ای تکمیل کردم
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان برسام مامان برسام ۳ سالگی
خانما من پسرم تاخیر گفتار داره تازه داره شروع می‌کنه به حرف زدن کم کم ...خونه ی خودمون که هستیم خیلی خوبه ولی جای دیگه میریم مثلا خونه ی مامانم اصلا دیگه همکار ی نمیکنه انگار هیجان داره میخواد خوش بگذرونه ..این طبیعیه ؟؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۳ سالگی
ی مشاور بهم گفت بچه دیگه ای نداری گفتم نه گفتم بچه های تنها این غم تو دلشون میمونه که هر وقت درد دلی دارم به کی بگن منم گفتم والا من از خواهر ام فقط زخم خوردن اونا بی که خواهر برادر ندارن نهایتش میگن نداریم ولی ماها چه قلبمون داغونه .نظر شما چیه تک فرزندی یا ....
مشاهده ۲۰ پاسخ دیگر
مامان علي محمد مامان علي محمد ۳ سالگی
سلام از روز اول خونه تکونی😌🧺
از اتاق علیمحمد شروع کردم که اوضاعش خیطه😁و امروز خانم کمکی نیومدن و من دست تنهام و کار زیادی هم دارم 🫣
کارای اداری ناهار رو انجام دادم یکم جمع ‌جور کنم بعد برم ناهار رو کامل کنم🙂‍↔️و این وسط گلاب به روتون علیمحمد همش منو معطل میکنه میره دسشویی بعد یهو یادش میفته که ععع یکم بازی کنیم نقاشی کنیم و بچم چقدر دلش قصه میخواد 😂😂
خلاصه که امروز از اون روزای قاراشمیشه😶
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ملیکا مامان ملیکا ۳ سالگی
سلام دوستان من باردارم پسرم امروز پرسید اگه امیر حسین رو بیاری دیگه نمیشه ملینا رو بیاری گفتم نه گفت چرا منم گفتم خب یه دونه نی نی تو شکمم جا میشه بعد شوهرم ناراحت و عصبانی شد که خب بگو چطوری بچه دارم میشی خجالت بکش حالم رو بهم زدی به نظرتون حرف بدی زدم؟
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان ساناز مامان ساناز ۳ سالگی
خانم ها میشه اگه تجربه ای دارید کمکم کنید
دخترم وقتی دو سال و یک ماهش کلاس مادر و کودک میبردمش برای اینکه زده نشه و تازه داره کلاس میره به جای هفته ای سه بار هفته ای یک بار میبردمش ولی برای ترم جدید شوهرم به خاطر یه اتفاقی گفت نمیخواد بره خود دخترم هم خیلی همکاری نمی‌کرد که گفتم اقتضای سنشه دیگه کلاس نبردمش چون خودش هم مایل نبود تا پارسال که تازه اومدیم توی این خونه جایی رو بلد نبودم.نزدیک خونمون یه مهد کودک هست بهش گفتم دوست داری بری گفت آره تا سه جلسه رفت و دیگه نرفت و چیزی هم بهش نگفتم گفتم بزارم هر موقع خودش خواست میبرمش.از توی حرفایی که زد متوجه شدم مهدکودک رو فقط لحظه های بازی کردن و تغذیه خوردنش رو دوست داشته بقیش رو نه به خاطر همین نرفت دبگه.گفتم خوب ببرمش کلاس بازی و ورزش وقتی بردمش هم نموند چون توپی که می‌خواست برداره رو یه پسری اومد زودتر برداشت دیگه گریه کرد و گفت نمیخوام.بعد از اون روز خانه بازی میبردمش خودش هم میگفت بریم مهدکودک میگفتم گفتی نمیخوای بری دیگه.وقتی بچه های فامیل رو دید کلاس و باشگاه میرن گفت بریم بهش گفتم میری گفت آره.گشتم دنبال کلاس تا کلاس بازی و ورزش پیدا کردم خیلی خوب همکاری می‌کرد و دوست داشت تا چهارشنبه یکی از بچه ها بهش خورد افتاد زمین و دوباره گریه کرد و گفت نمیخوام برم
از راه همدلی و همکاری هم وارد شدم ولی خیلی تاثیر نداشته
حالا موندم چیکار کنم دارم دیگه روانی میشم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان تربچه نقلی مامان تربچه نقلی ۳ سالگی
سلام ... خانومهای شاغل بیاین ......

یسوال خیلی مهم دارم .من دوست دارم که یکاری انجام بدم که سرگرم بشم ولی خب یه دختر چهارساله دارم ‌.اگه راه حلی یا پیشنهادی دارین که من در کنار دخترم باشم و بتونم کاری رو انجام بدم لطفا راهنماییم کنین ...خیلی بلاتکلیفم ..راستش خودم مشکلی ندارم با خانه دار بودنم .ولی یکی از مشکلات من با همسرم اینه که به من میگه باید کار کنی ...خیلی میخوری و میخوابی و خوشی و بیکاری،،،در صورتی که من داخل خونه خیلی کار میکنم هب بچه داری هم جزوشه ...ولی شوهرم میگه کمه 😔...میگه اگ خسته بشی دیگه فرصت نمیکنی غرغر کنی دنبال بهونه واسه حرص خوردن بگردی...درصورتی که من همیشه خوبم ولی یه هفته مونده ب پریودم یکم استرسی و عصبی میشم ...و کافیه یذره فقط یذره گله یا شکایت بکنم شوهرم به حدی ناراحت میشه به حدی دلخور میشه که زندگیمون از هم میپاشه ...بنظرتون یکم غرغرو بودن واسه ما زنا طبیعی نیست؟؟
زنی هست که اصلا غر نزنه و دائم با مهربونی و لطافت فقط با شوهرش رفتار کنه؟؟؟
من فردا وقت مشاوره هم گرفتم ...ولی واقعا نمیدونم با این رفتار شوهرم چیکار کنم که انقدر حساسه رو رفتار و گفتار من ... دوست داره من ایده آل ترین باشم براش ...مستقل باشم پول دربیارم ...آروم باشم ...استرس نداشته باشم و همه ی انسان هارو خوب ببینم ولی خودش اگ از کسی بدش بیاد تحمل نمیکنه😑😢😥😓حتی من که زنشم .دوستان راهنماییم کنین خیلی درمونده ام.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۳ سالگی
مامانا من چند وقته خیلی عصبی میشم حتی برای کوچکترین چیزا
مثلا یه چیزی سرجاش نباشه یا مثلا از اون ساعت موردنظرم رد بشم کارام مونده باشه
اصلا خیلی درمونده ام تنهام آدم دلسوزی ندارم خونه کسی رو ندارم که برم و واقعا دلش با من باشه
همه مسئولیت پسرم با خودم حتی دستشویی با باباش نمیره صبحا یک ساعت صبحانه بده ظهرا و شبا هم همینطور باز مسواک و موقع خواب هم که کتاب خوندن
خداروشکر میکنم همین که پسرم سالم البته مشکلات کوچیک داره ولی خوب از همه دنیا خسته ام
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۳ سالگی
یک ماهه خونه مادرشوهرم نرفتیم یه زنگی نمیزنن ببینن چیکارمیکنی حالا دخترش فردا از یک شهردیگه میاد زنگ زده شمام بیاین منم گفتم چشم حتما😐😐😐
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان یاسمین مامان یاسمین ۳ سالگی
خانمها من حدود یکساله که در گیر پوشک گرفتن هستم و هنوز بطور کامل موفق نشدم و با هر ترفند و هر راهنمایی میشد جلو رفتم اما بجاش دخترم یبوست شد و بهیچ وجه لحظه ای نمیزاره پوشک و دربیارم ..مشکل بزرگی که دارم اینکه تو خانه خانوادگی زندگی می‌کنیم یعنی خواهر و برادرها هستیم و بچه من عادت به این داره روزیچندین بار به طبقات اینا بره مخصوصا خونه خواهر بزرگم .اگه نزارم بره هم از صدای گریه اش اونا بی طاقت میشن و میان می‌برندش. من میخام پوشک رو کامل دربیارم و بگم دیگه نیست و تمام آمل با این افراد خونه و گریه و جیغ دخترم برای رفتن به خونه های اینا چیکار کنم .؟اگه بخام بفرستمش قطعا باید پوشک کنم اگه نفرستم دخترم اذیت میکنه .من چیکار کنم خیلی خسته شدم .
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نفس مامان نفس ۴ سالگی
سلام مامانا برنامتون برا فردا چیه ...مامانم زنگ زد گفت شما مهمون ما میریم بیرون به بقیه فامیلم میگیم هر کی خواست بیاد بعد مادرشوهرم گفت بیاین بریم با هم من گفتم مهمون مامانم هسیم خلاصه امروز یه دوستا بابام زنگ زده گفت با خانواده از قزوین دارن میان اصفهان خونه بابام اینا ..خونه بابام کوچیکه بابام اینا خودشون شب باید برن خونه مامان جونم بخوابن که مهمونا جاشون بشه منم قراره یه کم رختخواب ببرم اونجا براش خلاصه حالا موندم من تا حالا دوستشون و ندیدیم انگار راحت نیستم حالا موندم فردا بریم باهاشون یا بگم نمیام برم با مادرشوهرم اینا ...شما باشین میرین اشنا میشین یا کلا نمیرین
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پرنسس💚 مامان پرنسس💚 ۴ سالگی
ما اصلاً تو خونه کشک مصرف نمی کنیم، چون حقیقتاً خودم دوست ندارم😁
بعد امشب دخترم گفت کشک، گفتم مامان مگه تو میدونی کشک چیه؟ گفت آره سفیده. گفتم کشک رو کی به ما میده گفت گاو😱
بعد گفتم گاو دیگه چی به ما میده، گفت شیر، ماست، گوشت، تازه شیرخشک هم به نی‌نی‌ها میده😱 دخترم اصلا شیرخشک نخورده، شیر مادر خورده
هاج و واج موندم بچه این اطلاعات رو از کجا داره، من که بهش یاد نداده بودم.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مرد عنکبوتی مامان مرد عنکبوتی ۳ سالگی
پسرم عصری رفته خونه جاریم طبقه پایین بعد که اومد چیزی نگفت ولی الان بهش گفتم رادوین کی زدت میگه زن عمو زد توصورتم وبغلم کرد محکم ولی بعدش بهم هلو داد که گریه کردم نگاه کردم بدنش جای چنگه روی دماغشم زخم نیس ولی ی خط افتاده 😱😱😱
مشاهده ۳۱ پاسخ دیگر
مامان عروسکِ من مامان عروسکِ من ۳ سالگی
دخترا
دختر من یجوریه یا یجوری شده:
قبل عید رفتیم خونه مادرشوهرم و پسردایی شوهرم مجرده چهارشونه و هیکلی و قدبلند اونجا بود دخترم گریه کرد و تا اون یه روزی ک اون اونجا بود دخترم از اتاق بیرون نیومد. اگرم بزور میومد با بغض بود.
یا یروز دیگه یکی از خانم فامیل مادرشوهرم اونجا بود دخترم قشنگ باهاش اوکی بود و حرف و خنده و بازی اما بعد چن ماه ک همون خانم رو دید گریه کرد بحدیکه اونا رفتن از خونه مادرشوهر اگرم ساکت بشه از اتاق بیرون نمیاد. یا یروز دیگه دایی و زندایی شوهرم اومدن خونه مادرشوهر و اصرار داشتن ماهم بریم از قبل ب دخترم گفتم همش میگفت نه نمیام اما واس اینکه عادت نکنه با بدبختی بردیمش اولش بغض کرد بعدش ک دید اونا مهربون و باهاش بازی میکنن باهاشون خوب شد و موقع برگشت میگفت دایی و زندایی و دوس دارم اما چن هفته بعد گفتم بریم خونه مادرشوهرم دخترم میگفت اگه دایی زندایی اونجان نمیام و نریم.
یا چن روز پیش فرشامو نو دادیم قالیشویی کارگرا اومدن پشت در وایستاده بودن ک بیان فرشارو جمع کنن دخترم اونقد گریه کرد یعنی گریه کردا در بحدیکه کبود شد آخرش من با این کمرم با شوهرم تنها وسایل رو بلند کردیم و فرشارو جمع کردیم یعنی دخترم نذاشت اونا بیان داخل و کارشونو بکنن. یا تعمیرات داشتیم تو خونمون هرکاری کردیم دخترم از گریه کبود شد و اجازه نداد اوستا کار بیاد کار کنه مجبور شدم ببرمش بیرون تا اونا بیان کار کنن تو خونه. یا امروز ک قالی هامونو آوردن قبل اینکه بیان تماس گرفتن دخترم تا شنید یکی میخاد بیاد از گریه کبود شد و آخر بردمش بیرون و قالیها رو شوهرم تحویل گرفت هرچیم ازش دلیل میپرسم میگم چرا می‌ترسی گریه میکنی میگه آخه دوس ندارم هیچ دلیل قانع کننده ای نیست.
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۳ سالگی
بچه های شما هم خیلی اذیت میکنن؟؟؟
پسر من خیلی بدجور شده
از صبح که بیدار میشه دل و روده خونه رو میکشه بیرون
خسته ام و عصبی خییییلی
نمیدونم چیکار کتم، روزی ده بار به وضعیتی میرسم که دیگه نمیتونن تحمل کنم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر