۱۱ پاسخ

من دارم دیونه میشم کی این دوماه تموم بشه بغل بگیرمش هزار فکر ب سرم میاد نکنه بچم نمیبینم خداروشکر کن ک دوتاتون صحیح سالمین وبچت بغلته🤲

🤣🤣🤣اینجوری پیش بره همش باید گریه کنی که

اخی عزیزم

عزیزم عادیه
الان خیلی هورمونی بهم ریختی خیلی عادیه همه حسهای مختلفو همزمان داشته باشی

خدایا اینا رو بی نوبت شفا بده🤲

عزیزم از الانش لذت ببر هر روزش ی جور شیرینه حاملگی ک سر تا پاش استرسه

ای بابا چقدمریضی های جدید زیادشده😂😂😂😂😂😂😂

اونوقت من نشستم فکر میکنم کی میشه زایمان کنم زودتر ببینمش

خدا شفا بده😂

خدایاااا دستاشووووو🫠😍😍😍😍

منم همینم😭 هفته پیش این موقع تو شکمم بود

سوال های مرتبط

مامان ایران خانم✨️ مامان ایران خانم✨️ روزهای ابتدایی تولد
نمیدونم این افسردگی بعد زایمان محسوب میشه یا نه ولی خیلی حس بدیه.‌.
هر ثانیه به ایران نگاه میکنم با ذوق ازش کلی عکس میگیرم و وسواس گونه فکر میکنم که هر ثانیه داره بزرگ تر میشه و ازین دوران درمیاد. طوری فکر میکنم که الان بچه رو نگاه میکنم مثلا سی سالگی بچم جلو چشممه و همش دارم گریه میکنم که چرا داره زود بزرگ میشه.
اصلا دوست ندارم از بغلم زمین بذارمش طوری که مچ دستم دیگه صاف نمیشه و گردنم تیر میکشه انقدر تو بغلم بوده.
وقتی کسی بچمو بغل میکنه حس میکنم جیگرم میخواد پاره بشه دوست ندارم کسی بجز خودم بغلش کنه حس میکنم میخوان ازم بگیرنش.
شکممو نگاه میکنم یادم میاد دیگه چیزی اون داخل نیست غصم میگیره..انگار همین چند ساعت پیش بود که منتظر ساعت ۱۲شب بودم تا روزم عوض بشه انگار همین چند روز پیش بود که منتظر سه شنبه ها بودم تا هفتم عوض بشه حتی زمانی که میرفتم ان اس تی میگرفتم...
همش حس میکنم بچه تو شکمم یه طوریش شده که تکون نمیخوره.
انقدر این روزا دارم گریه میکنم بخاطر این مسائل چشمام و صورتم از روز زایمانم پفکی تر و ورمی تر شده.
حس میکنم مثل قبل باید مدام از شکم قلنبه باردارم عکس بگیرم و وسواس گونه یادم میاد دیگه باردار نیستم پس چرا شکمم هنوز مثل بارداریه و باز با شکم بند سفت به جون خودم میفتم طوری که از درد به خودم میام که چیکار میکنی زن!

شما با روزای بعد زایمانتون و این احساسات عجیب غریبتون چیکار کردین؟ درچه حالین؟