۴ پاسخ

مال پیاده رویه. اشکال نداره دیگه هفتت بالاست، امکانش هست درد زایمان بگیری دیگه.

۳۷ هفته ای شاید میخوای زایمان کنی

پیاده رویی دراز بکش

عزیزم یکم استراحت کن بهتر میشی ان‌شالله

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مامان 🌸پسته کوچولو🌸 مامان 🌸پسته کوچولو🌸 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی
۳۹هفته ۶روزم بود ک رفتم برای مامای همراه قرارداد بستم.شبش بهش زنگ زدم گفتم من درد ندارم.گفت برات چندتا حرکت و خوراکی میفرستم ک انجام بده.ساعت ۸بود تقریبا.ساعت ۹ونیم رفتیم پیاده روی تا ۱۱.تو راه هی حس کمردرد و درد زیر دل داشتم.شک کردم ک دردام شروع شده.از صبحشم کمرم درد میکرد.دیگه رسیدیم خونه شام خوردیم دیدم هی میگیره هی ول میکنه.ساعت ۲ بود خوابیدم ولی هر بار دردم می‌گرفت بیدار میشدم دیگه از ۴و نیم خوابم برد شروع کردم ب یاد داشت کردن تایم ها.میدیم هر ۱۰دقیقه یک دقیقه درددارم.بازم ب روی خودم نیاوردم.دیگه تا ۶ ونیم بود ک رفتم حموم اومدم بیرون. رفتم تایم گرفتم دیدم دردام هر ۶ دقیقه یا ۵ دقیقه شده .زنگ زدم مامای همراهم گفت برو سریع زایشگاه ک نزدیک زایمانته بچه دوم زودتر زایمان میکنی.منم زنگ زدم ب مامانم گفتم حاضر شو درد دارم.شوهرمو بیدار کردم اول باورش نشد تا دردم گرفت یک جیغ کشیدم پا شد.کاچی خوردم یکم ب زور و شوهر بهم آناناس داد.رفتیم دنبال مامانم و رفتیم بيمارستان.تو راه هر ۴ دقیقه دردم می‌گرفت.