۱۴ پاسخ

ماما منم توی بهداشت خوش اخلاقه فقط خیلی زنگ میزنه حوصلشو ندارم😐

منم ۳۲ هفته رفتم الان زنگ میزنن بیا برای مراقبت دوباره گفتم شمال هستم خونه مادرم
ول کن نیستن سری قبل ترش ب شوهرم زنگ زده بودن همسرم گفته بود بهش میگم بیاد
من میرم همش ناامیدم میکنن

من ماما بهداشتی که میرم خیلی روانیه متاسفانه بی ادبو گستاخ حیف نمیشه کاریش کرد

کار خوبی کردی رفتی بنظر منم اصلا سخت نبود اتفاقا خیلی اوکیو مهربون بودن

واجبه یعنی؟؟حتما باید بهداشت رو بری پرونده باز کنی؟؟

من کلا دوبار رفتم بار اول رفتم که فقط پرونده داشته باشم دیروز رفتم انقدر غرزدن سرم که نگم برات
گفت دیگه باهات کاری نداریم فقط یادت باشه روز ۳ام تولدبیا ابنجا
اونم البته اگر یادت نرفت🤣

واسه منم خوش اخلاقه ها
فقط حوصلشونو ندارم😂

والا خوب موقعی رفتی وگرنه اینا هی زنگ‌میزدن زخم میکردن ادمو

من ک رفتم گفت تو ک میری دکتر متخصص بهداشت نمیخواد بیای
بارداری رو ثبت کرد و گفت برو زایمان کردی برا واکسن نوزاد بیا

منم بهداشت ازاول پرونده دارم خیلی خوش برخوردهستن باادم وپیگیرهست وحتاداروهامم میدن بهم وگفت اگه بعدزایمان چون اینجاپرونده داری بعدزایمان شیرنداشته باشی بهت شیرخشک هم میدیم ولی من دوستدارم شیر خودمو فقط به نی نیم بدم

منم هفته ي پيش براي اولين بار رفتم بهداشت تشكيل پرونده دادم چون بايد واكسن كزاز ميزدم ولي وگفت دير اومدي، در كل بهداشت فقط براي واكسن هاي بچه مهمه

منکه از یه ماهو نیم پیش دیگه نرفتم از بس هرروز یه ازمایش میبندن به خیک ادم در صورتی که دکتر خودم میگفت همه چی خوبه این همش استرس میداد ک وزنت بالاس رشد بچت عقبه و فلان

والا منم از بهداشت راضیم
خیلی خوش برخوردن
فقط خیلی پیگیرن که بیا مراقبتته😂

سلام عزیزم
مگه چند هفته باید رفت؟

منم ۲۴ هفتمه هنوز نرفتم.

سوال های مرتبط

مامان کایا و داداشی👶 مامان کایا و داداشی👶 روزهای ابتدایی تولد
کایا پسر خیلی باکمالاتیه باباش که میاد خونه دیگه
کلیه ی امورات شخصیش اعم از بازی و سرویس و خواب و خوراک و ....رو از باباش مطالبه می کنه فقط😁منم این وسط محض خالی نبودن عریضه یه دو تا تعارف الکی می زنم که مامان من بیام انجام بدم بچمم بادرک بالاش محکم میگه نه بابا بیاد😁 تو این فقره من خیلی شانسم‌و‌به استراحتم می پردازم.
دیشب در حالی که باباش می خواست بخوابونتش و خیلی هم خستش بود کایا گفت بابا برام تعریف کن امروز چیکار کردی؟باباش خندید گفت یا خدا مامانت کم بود تو هم اضاف شدی😂بعد طبق علاقه فرزندش به ماشین آلات گفت بابایی یه تریلی اومد شرکت یه قطعه ای رو سوار کرد رفت!حالا بیا بخوابیم
پسرپرسیدقطعه چیه؟-یه وسیله
پسر باز پرسید وسیله چیه؟-یه دستگاه
بعد هی پرسید و پرسید و پرسید که دستگاه چیه؟دستگاه چیکار می کنه؟صدای چی میده؟چه رنگیه؟کی می برتش؟چرا می برتش؟چجوری می برن؟کی ساختتش؟چجوری ساختتش؟
من هی داشتم جلو خندم رو‌می‌گرفتم باباش هم خیلی حوصله به خرج داد انصافا و وقتی که کل جواب سوال هاش رو داد یهو کایا گفت بابا شما دوباره قصه تریلی رو بگو که اومد شرکتتون 😁باباش براش باز تعریف کرد دوباره گفت حالا میشه قصه ی جرثقیل رو هم بگی چجپری اومد کمکش کرد!!!😂😂بعد هی وسط قصه تعریف کردن باباش کلی سوال میومد تو ذهنش و می پرسید بابا چرا بردنش؟ الان کجاست؟داره چیکار می کنه؟کجا رفت بنزین زد؟
پدر مظلوم هم درحالی که همه رو جواب می داد و قصش هم تموم شد یهو پرسید بابا شما چشم هات چه رنگیه؟چرا این رنگیه😂🤣🤣😂
ادامه کامنت