پارت آخر تجربه زایمانم
متاسفانه دست پسرم حین زایمان آسیب دیده بود و اینو هیچکس تو بیمارستان متوجه نشد و نگفت ، چون دکتر اطفال خیلی سر سری معاینه کرده بود ، اول بردیمش اژفال عکس گرفتن و گفتن شکستگی یا در رفتگی نیست باید بری ارتوپد ، بردیم ارتوپد گفت بله احتمالا بچه عصب دستش آسیب دیده حین زایمان ، و اون لحظه برام بدترین حس دنیا بود کارم سده بود گریه تازه فهمیدم درد زایمان و بخیه و همورپئید در برابر ناراحتی بچم هییچه ، واقعا حاضرم برگردم عقلچب همه اون دردارو بکشم و ده بار سز بشم ولی دست بچم طوریش نشه ، اصلا شوکه بودم چرا اینطوری شده ، البته خداروشکر دکتر گفت آسیبش خفیفه چون حرکت داره ولی خب دستشو نمیتونه بیاره بالا سمت دهانش ، فعلا دستشو بستیم تا استراحت کنه یکماهگی مجدد باید ویزیت بشه ، خلاصه که تجربه زایمان برای من خیلی تلخ بود ،امبدوارم برای هبچکس اتفاق نیوفته ، ولی بازم خداروشکر اتفاق های خیلی بدتری نیوفتاد برای بچم ، اگر برمی گشتم عقب بیشتر پیاده روی میکردم و عجله نمیکردم و میذاشتم بچه هر موقع که براش بهتره به دنیا بیاد ، واقعا توصیه میکنم عجله نکنید ، اتفاقی که برای پسرم افتاد از هر 1000 زایمان ممکنه برای یکی اتفاق بیوفته پس اصلا بهش فکر نکنید

۱۱ پاسخ

واقعان ناراحت شدم خدا لعنتشون کنه

دستشون بشکنه الهی
باور میکنی من از ترس همین آسیب دیدن بچه از همون اول گفتم میرم سزارین

بیمارستان های خصوصی نمیتونن همچین غلطی بکنن و به بچه اسیب بزنن خواهش میکنم بچه هاتون رو بهداشت و مراکز درمانی ارزون و دولتی زیاد نبرید اونا از جلاد هم جلادترن یک بار برای همیشه هزینه کنید جای خوب ببرید مادر شدن و بچه دار شدن نعمت بزرگی هستش ساده و راحت از کنارش رد نشید
خوشحالم ک حال فرزندت خوبه خداروشکر

عزیزم این میخوام بگم ک دلت آروم بگیره پسرم ۶سالش بود ک از تب پاهاش و دستش عصبش از کار افتاد نتونست مچ دستش و انگشتاش رو صاف کنه نتونست راه بره خیلی بردم دکتر ۱۰روز بیمارستان بستری بود بعد ک مرخص شد گفتن ببر کاردرمانی و فیزیوتراپی ۷ماه تموم هر روز بردم فیزیوتراپی و کار درمانی تا اینکه شکر خدا خوب خوب شد مثل اولش برای همین میگم نگران نباش زود خوب میشه اینا همه میگذره اما شیر جوش ب بچت نده گناه داره منم در حین این ک پسرم رو می‌بردم دکتر یک پسر یکساله هم داشتم ک شیر میدادم بهش الان همش ناراحتم ک چرا ب بچم اینقدر شیر جوش دادم طفلکیا گناه دارن انشاا...امید ب خدا خیلی زود دستش خوب میشه مال بچه من خیلی حاد تر بود ک ۷ماه طول کشید اما خداروشکر مال بچه ی شما اونقدری نیست نگران نباش

خدا لعنتشون کنه انشاا... نگران نباش عزیزم انشاا...امید ب خدا هرچی زودتر دست بچت خوب میشه حال دلت هم خوب میشه

چند هفته زایمان کردی مگه ۳۹ هفته خوبه دیگع

بیمارستان کجا بودی دولتی بود؟

منم پسرم ۲۴ روزشه و دقیقا همین اتفاق براش افتاده
منم از روز زایمان تاحالا انگار دنیا روسرم خراب شده و دارم دیوونه میشم که چرا من که همه چیزم تا لحظه زایمان خوب بود،باید زایمان عذاب آوری داشته باشم و بچم اینطور بشه

عزیزم چه تجربه سختی داشتی🥺🥺انشالا دست کوچولوت زود خوب میشه🙏❤️

خداروشکر الان سالمه کنارته. ان شاالله زود دستش خوب بشه وحال دلت بهتر بشه عزیزم

ای وای چه تجربه سختی داشتی بعضی وقتا واقعا سزارین نعمته ایشالا که کوچولوت زودتر خوب بشه

سوال های مرتبط

مامان پسته پسر👶🏼🩵 مامان پسته پسر👶🏼🩵 ۳ ماهگی
تجربه زايمان طبيعي ٢

خلاصه وقتی ۹:۳۰ کفت بیا رو تخت برای معاینه چشمام سیاهی میرفت پیش خودم میگفتم بقیشو چجوری ادامه بدم و .. همین که دراز کشیدم گفت فول شدییی😳چشمام ۴ تا شد اصلا انگار دوباره امدم بیمارستان یا انگاری از خواب بیدار شدم دیگه هیچ خستگی نداشتم وقتی اینو شنیدم ( برای همین بود که همه ماما ها میگفتن از ۵ سانت تا ۱۰ سانت خیلی زود میگذره )تا ‎ پسرمم به دنیا بیاد ۱ ساعت زمان برد و چون اون ۱ ساعت میدونستم هر لحظه دارم به زایمان نزدیک میشم خیلی برام قشنگ بود و دردامو نادیده میگرفتم و همکاری میکردم با ماما ، بخیه ام خوردم ۵/۶ تا اما بازم خداروشکر بخیهام درد نمیکنه از روز اول فقط چون میدونم بخیه دارم یکم سختمه و معذبم اما اذیتی ندارن خداروشکر امیدوارم بعداام برای اتفاقی نیوفته و همین تجربه خوبی که دارم بمونه برام و در اخر اینکه واقعا زایمان طبیعی شرایط خوبی میخواد من مطمئنم اگه شوهرم و ماما همراه نبودن اصلا اصلا نمیتونستم چون با اینکه بیمارستان خصوصی بود اما بازم دل سوزی نمیکردن قطعا برای من و میزاشتن خودم با خودم درد بکشم تا بزاام حتی موقعی که بچه داشت میومد و باید زور میزدم به شوهرم گفتن برو بیرون حالت بد نشه من داد میزدم اگه بره بیرون دیگه زور نمیزنم🤣برای من خیلی قوت بود بودنش واقعا
مامان 🩷👧🏻ronisa مامان 🩷👧🏻ronisa ۷ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان نینی 🩵 مامان نینی 🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۹
دیگه سرمو با یه روسری محکم بستم و خوابیدم وقتی بیدار شدم نزدیکای شب بود ی سردردم به جای اینکه بهتر بشه بدتر شده بود طوری بودش که فقط تو حالت خوابیده دردش آروم بود ولی وقتی از جام پا می‌شدم انقدر سرم درد می‌کرد که اصلاً قابل تحمل نبود حتی نمی‌تونستم بشینم بچه رو شیر بدم دوباره پا شدیم رفتیم بیمارستان و اونجا دوباره منو حسابی معاینه کردن و گفتن هیچ مشکلی نداری ولی بهم یه سرم تزریق کردم که توش به نظرم بتامتازون بود سرم که تموم شد سردرد منم آروم شد دکتر بیهوشی که سر زایمان بالا سرم بود اومد و همون بین که دکتر بیهوشی که سر زایمان بالا سرم بود اومد و همون بین که مثلاً اومده بود برای معاینه ازم پرسید پمپ درد داشتی گفتم نه چون حالم خوب نبود گفت تو که موقع زایمان حالت خوب بود گفتم که منظورتون توی اتاق عمله گفتش بله در حالی که من فکر می‌کردم باید از قبل می‌گفتم گفت نه تو اتاق عمل اگر بهم می‌گفتی برات می‌ذاشتم خلاصه اینجوری شد پمپ درد هم نذاشتم
قبل از مرخص شدن از بیمارستان که دکتر اومده بود معاینم کنه بهم گفت موقع عمل متوجه شده لگنم از بالا تنگ بوده و از پایین اندازش خوب بوده برای همین موقع زایمان متوجه نشده بوده و فقط می‌دیده بچه به دنیا نمیاد به خطر همینم بچه توی کانال زایمان گیر کرده بود و سرش کشیده و خربزه‌ای شده بود ولی من هنوز هم ترجیحم روی زایمان طبیعیه چون بعد از زایمان سزارین با وجود اینکه حدود یک ماه گذشته هنوزم که هنوزه بخیه‌هام درد می‌کنه و اون سردرد بعد از زایمان رو مونده
پایان
مامان فندوق مامان فندوق ۲ ماهگی
ادامه تجربه زایمانم

من به خاطر معاینه های تحریکی زیاد که کمک کنه سر بچم بیاد پایین دچار ورم شدید شده بودم هم دهانه رحم و هم واژنم همین باعث شد اپی خیلی بدی بخورم و حدود چهل دقیقه بخیه زدن من طول کشید و من فقط خداروشکر میکردم سز نشدم و بچم سالمه تو اوج درد و ناراحتی قبل زایمانم یکی از ماماها گفت ناراحت نباش دعا کن خودت و بچت سالم باشین و منم از ته دل گفتم خدایا راضیم به رضای تو هر چی خیر و صلاحمه و دقیقا همون موقع سر بچه چرخید، و برای من مثل معجزه بود ، ولی خب من درد بخیه هام زیاد بود ورم و کبودی داشتم و از اون بدتر هموروئید گرفته بودم🥲 از بس زور زده بودم ، ولی خب با دیدن پسرم دردام یادم میرفت ، فرداش دکتر اطفال اومد پسرمو معاینه کرد در حد سی ثانیه و گفت خوبه ، پسرم از اول خیلی دست چپشو حرکت میداد و دائم تو صورتش بود ولی دست دیگشو نه ولی خب یک درصد فکر نکردیم شاید مشکلی باشه ، ما برگشتیم خونه و من بخیه ها و هموروئید واقعا اذیتم میکرد ، لذتی از بچه داری نمیبردم ، تا اینکه کم کم دست بچه خیلی منو به فکر برد واقعا خیلی کم حرکتش میداد با اینکه اکثرا خواب بود ولی خب مشخص بود عادی نیست
مامان جوجو 🐥 مامان جوجو 🐥 ۷ ماهگی
تجربه زایمان من:
من قرار بود طبیعی بچه رو به دنیا بیارم. ۳۸ هفته و ۳ روز بودم که رفتم ویزیت هفتگی پیش دکتر. بهش گفتم چندوقته لباس زیرم خیس میشه. دکتر گفت شاید نشتی کیسه آب داری و باید معاینه بشی. همونی که میترسیدم. رو تخت خوابیدم و آماده شدم برای معاینه که چشمتون روز بد نبینه. انقدرررر درد داشتم که نفسم گرفت. اخرشم دکتر گفت دست من اصلا داخل نرفت :/ گفت باید تست امینوشور بدی و احتمالا کیسه آبت نشتی داره. یه نامه هم داد ببرم اورژانس برای بستری و زایمان. منی که اصلا آماده نبودم، فقط خودمو فحش میدادم که چرا گفتم لباس زیرم خیس میشه :/ زنگ زدم شوهرم و مامانم و مادرشوهرم هم اومدن که اگر واقعا بستری شدم تنها نباشم. انقدر حالم از معاینه و دردش بد شده بود که همونجا وصیت نامه مو گذاشتم جلوی چشم تو گوشی :| چون میدونستم این دردی که معاینه داشت، زایمان خیلی ازش بدتره. مخصوصا که من درد زایمان نداشتم و مطمئنا باید با امپول فشار بچه رو به دنیا میاوردم....
ادامه در پست بعدی
مامان الینا مامان الینا ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
من هفته 37 رفتم دکتر برای معاینه لگن و دکتر گفت لگنت محدوده و برای زایمان طبیعی خیلی سخت میشه و فک میکنم نتونی اصلا
و پرسید که مامانم چجوری زایمانی داشته گفتم طبیعی ولی خیلی سخت
که گفت احتمالا توهم نتونی و سخت بشه
گفتم خب نامه بزنین برای سزارین گفت نمیشه فقط من بگم سزارین
و ماما های بیمارستان هم باید تایید کنن وگرنه میشه سزارین اختیاری
خلاصه بهم گفت که 15 شهریور برم بیمارستان و معاینه بشم اگه تایید دوتا ماما بود میاد برای سز
رفتم تریاژ و معاینه کرد و تایید کرد که لگن محدوده
و گفتن بستری بشم که مامای بخش زایمان هم تایید کنه
که گفت نه لگن خوبه و میتونی طبیعی😐
خلاصه زنگ زدن ب دکترم و گفتن باید طبیعی زایمان کنی
دکتر هم چون میدونستم واقعا نمیتونم و نمی‌تونست مستقیم بگه که نمیتونه گفت باید باز سونو بشه و نوار قلب بگیرین
خلاصه رفتم سونو و وزن بچه 3800 بود و دیگ قطعا من طبیعی نمیتونسم
که از اونجا دیگ گفتن برو برای عمل ,🤗
مامان جوجه رنگی🐣🐦 مامان جوجه رنگی🐣🐦 ۴ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۸
۴۰ هفته ۵ روز زایمان کردم
بچم ۳۵۰۰ وزنش بود
ناخن هاشم بلند بود چون تا آخرین هفته مونده بود
یه شب بیمارستان خوابیدم بعدش مرخص شدیم
الان که به زایمانم فکر میکنم میبینم با اون همه دردی که کشیدم ارزشش رو داشت که زایمان طبیعی رو تجربه کردم حتی اگه یه زمانی زایمان بعدیم سزارین باشه بازم پشیمون نیستم که زایمان طبیعی رو تجربه کردم وقتی بچمو دیدم بدن داغشو حس کردم خیلی خوب بود یه حسیه نمیشه توصیف کرد 🥹
درد طبیعی همون لحظه که بچه بیاد درد تموم میشه ولی سزارین بهوش که میای شکمت ۷ لایه پاره شده ولی بازم هر دو تا زایمان بخیه ها درد دارن
تخت کناریم سزارین کرده بود سه تا سرم بهش وصل بود که یکیش پمپ درد بود هر چند ساعتم هی میومدن براش شیاف مسکن میزدن
منم درد داشتم ولی فقط روز اول شیاف میذاشتم بعدش دردم آنچنانی نبود فقط بخیه هام حس میکردم که سفت بودن که خودشون یکی یکی افتادن
خداروشکر میکنم که زایمانم یه خاطره خوب شد برام
زایمان چه سزارین باشه چه طبیعی هر دوتاش درد و عوارض داره و دست خودمونه کدوم راه رو بریم
و البته بدن با بدن هم فرق می‌کنه بعضیا فقط یه نوع زایمان براشون راحته
مامان کنجد مامان کنجد روزهای ابتدایی تولد
.تجربه زایمان طبیعی پارت 3
دیگه جیغم میزدم و گفتن باید تو اون اوج درد تو حالت دستشویی زور میزدم وای زور زدن تو اون حالت اونم با انقباض 9 فینگر فراتر از تحمل آدم بود بعد 10دقیق گفتن بازم بخواب ببینیم سرش اومده یا نه که اصلا نیومد بود. به من گفتن برو حالت سجده و کمرتو تکون بده شاید اینجوری اومد اونم شاید 20دقیقه طول کشید و تقریبا 50دقیقه من تو این حالت بودم که گفتن تو دردا زور بزن قبل اون اجازه زور زدن نداشتم یه 5 دقیقه زور زدم سرش اومد تو کانال زایمان و انگاری دنیا رو بهم دادن انقباض ها واقعا دردش خیلی بیشتر از خوده زایمانه زایمان و خروج بچه حس سوزش و فشار داره و خیلی بهتر از انقباض هاست . بعد چند دقیقه زور سرش تقریبا اومد که با برش پرینه بچه به دنیا اومد و ساعت ودوازده بیست دقیقه به دنیا اومد . من ماساژ شکمی هم داشتم چون زیاد لخته خون تو رحمم بود که اونم مقداری اذییت کننده بود بخیه ام زیاد نبود ولی به دلیل اینکه من تا روز خود زایمان استفراغ داشتم و بدنم ضعیف بود و بدنم پروتئین کم داشت به جای 10دقیقه بخیه زدم یا ساعت یا شاید بیشتر شد هی بخیه میزد و سوزن هی خراب میشد .و من از اون روز از شدت درد بدون بالشت اصلا نمیتونم بشینم و بالشت دوناتی خریدم و رون و پاهامم چون چون یه ساعت برای بخیه و مابقی برای زایمان رو به بالا رو تخت بود از اون موقع عین ورزش کارا که میگیره عضله شون منم گرفته من تجربه دوم زایمانم بود ولی زایمان اولم خیلی راحت تر از الان بود .پس حتی تو یک نفر زایمان با دیگری متفاوته .
اگه سوال بود بعدا جواب میدم انشالله شما زایمان راحتی داشته باشید.
من از گاز هم استفاده کردم واقعا یا من دردهام زیاد بود یا اصلا تاثیرش رو متوجه نشدم .و بهم اجازه استفاده زیاد نمیدادن.