سلام ،دیشب ۳تا پارک رفتیم و دوید و بازی کرد برگشتیم خونه طرفای ۱۱و نیم بود تو خونه هم باهاش بازی کردم تا ساعت ۱ونیم نخوابید که نخوابید با هیچ روشی نخوابید گریه که بریم تو کوچه،باباش بردش تو کوچه و توپ بازی ساعت ۱و نیم شب تا ۲ برگشت تو خونه بازم گریه و نخوابید یه گریه هایی آدم دلش کباب میشد آخرشم دوتامون رو خسته کرد بازم شکست خوردم شیرش دادم و خوابید ،من حس میکنم اصلا نشه از شیر گرفتش به هیچ روشی نه تدریجی نه یهویی

من هنوز دخترم رو از شیر نگرفتم دلم نمیاد گناه داره .میگم بزاز تا ۲سالگیش بخوره 🥰

باید تحمل کنی و صبور باشی خیلی سخته منم دخترم بعد از دو هفته هنوز میگه ایشی میخوام حتی اگه قرار شد ی شب تا صبح نخوابه باید باهاش راه بیای بزاری رو پا براش لالایی بخون کمرشو بخارون دست بکش یا پاهاشو ماساژ بده. بغلش کن راه برو بزارش سر شونت. من برای اینکه دختر نگه ایشی حتی موقع خوابیدن هم باید حواسشو پرت کنم مثلا میگم ببین کدوم از این لالایی هارو دوست داری بعضی شبا لالایی گوشی گذاشتم یا خودم شعر جدید که تا حالا نشنیده براش میخونم که حواسش بره سمت چیزای دیگه باورت میشه دوشب پیش یکسره میگفت ایش دیگه آخراش میگفت یه ذره ایشی میخوام دلم خیلی درد میگیره کلی هم گریه میکنم ولی چاره ای نیس. میگن اولین غمی که بچه حس میکنه همینه اميدوارم خدا به هردوتون صبر بده دل دخترتم آروم کنه. دعا کن براش و از خدا کمک بگیر براش آیت الکرسی بخون. انشالله ی جوری از از شیر دل بکنه که خودتم متوجه نشی که‌‌ چی شد.

سلام عزیزم
اندازه پسرمن هیشکی وابسته شیرنبود من بالاخره گرفتمش توهم پس میتونی ناامیدنباش الان خودش شباخابش میگیره میگه بریم‌لالا که قبلا حتمابایدشیرمیخورمخابید

من دو روز اول شب ساعت ۸,۹در حد چند قطره کوریزان میدادم بهش

من خودم شیشه را میخاستم بگیرم‌چسی مشکی زدم صبح گفتم وای مامان اه اوخ شده بندازش سطل شب باز میخاست گفتم برو سطل بیین اه اوخ شده