اینجاها قشنگ توهم می‌زد. شبا نمیخوابید. چند باز بلند شد منو بلند کرد گفت دزد اومده تو حیاط زنگ میزد بابام میومد. قبلش سره خونه گرفتن دعوامون شده بود سره اینکه بیا منو ببر خونه خودمون. داشتیم میرفتیم شب بود ماشینمون آتیش گرفت شیرم خشک شد. همون موقع ها داداشم داشت نامزد میکرد. شوهرم همش گریه میکرد ی چیزایی میگفت اصلا سر در نمیاوردم. میدونستم با کسی بوده میدونستم داره فرار میکنه از کارش اومد بیرون. ولی ن چیزی ازش می‌پرسیدم ن کاری باهاش داشتم قبلا حرفامو باهاش زده بودم گفته بودم بهش بیا بهم همه چیزو بگو خودت بهم بگو از جای دیگه نفهمم دیدم منو میپیچونه دیگ گفتم کاری باهات ندارم

چقدر بد

قرص چی میخورد؟؟؟

ژست نی نی فقط😙

قرصم یه نوع اعتیاد

میدونی آدم نمیتونه گدشته ای که درد کشیده فراموش کنه..

به نظرمیاد تهدیدش میکردن که اینقدر ترس و دلهره داشته توهمم‌ از همون بوده خونه عوض کردناشم بخاطر تهدید بوده

اعتیادداشت