مامانا من اصلا حالم خوب نیست. از زندگی سیرم همش به خودکشی فکر میکنم از طرف شوهرم ساپورت عاطفی نمیشم بچه داری سخته بااین ک مامانم بنده خدا هفتاد درصد کارای بچه ها رو میکنه ولی بازم نمیتونم درد دارم خودم بچه هم نق میزنه از خودمو همه چی بیزار میشم همش توفکرم مامانم بره من چ جوری میخوام اینارو جمع کنم من نمیتونم واقعا همش باخودم میگم این چه گهی بود خوردم اخه خدایا خودت ته دلمو میدونی ک ناشکری نمیکنم فقط حالم خیلی بده خیلی
کسی بوده اینجوری باشه بهتر شه؟ میترسم یهو بزنم خودمو بکشم 😭😭😭😭

عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردین؟
با کدوم دکتر؟
هزینش چقد شد؟
راضی هستین ؟

الهی آمین 😭

چرا اینا درک ندارن چرا فقط درد خانواده خودشونو میبینن بخدا منو ک حتی نزاشتن دو روز خودمو بندازم من از لحظه اومدن از بیمارستان شروع به کار کردم بر خودم منو حتی نمیزارن ک برم پیش مامانم ک بلکه کمی حالم خوب بشه میگن زن باید خونه شوهرش باشه منو ک کلا برده دیدن

بخدا بخاطر بچه هم نمیتونم حرف دلمو ب خانواده خودم بگم من خیلی کم شانسم بچه هم شیر خودمو نمیخوره بخاطر شیرخشک هم من کلی منت گوش میکنم ک بر بچه میگیرن و همش منو تعنه میدن بخدا دیگه خسته شدم

افسردگی بعد زایمان داری قشنگم. مراقب سلامتیت باش و یه مشاوره برو

منم مث تو هستم عزیزم شوهرم اصلا منو درک نمیکنه همش خودم مواظب بچه هستم روز دوم زایمان منو تازه از بیمارستان اوردن در حالی ک فشار بعد حاملگی هم گرفته بودم منو گفت پاشو کاراتو بکن هرچند خاهرشم مثلا اومده بود که کمک حالم بشه الان من ۲۴ روزه ک شب و روز گریه میکنم اصلا ب حرف من نیست براش مهم نیستم میگه زایمان فقط خاهرم کرده ک سزارین شده طبیعی ک راحته الکی بهانه نیار جا بخیه هام هم بدجور عفونت کرده من ک انداختم بر خدا عزیزم

عزیزم افسردگی گرفتی بخاطر هرموناته منم یه مدت همینجوری شدم ولی خیلی زیاد حالم بد نبود نیاز به مشاور داشته باشم
تو برو مشاور بزار اروم بشی بچت هم با تو اروم میشه اینجوری اونم اذیته

منم اولش همش میگفتم چه غلطی بود کردم بچه آوردم. با شوهرم حسابی درگیر شدیم جفتمون عصبی شده بودیم. الان تازه بعد ۲۰ روز داریم روی روال میفتیم و کنار میایم. ما بچمون زردی داشت دستگاه آورده بودیم خونه نه روز نه شب خواب نداشتیم کسی هم نبود کمکمون کنه خودمون دوتا بودیم. خودم تو بیمارستان هم دو روز و دو شب نخوابیده بودم بعد مرخصی هم درگیر زردی بچه بودیم دیگه اعصاب نداشتم.
الان خوب شده عادت کردیم گرچه هنوزم سخته ولی بچه خودش انقدر ناز و شیرینه که جبران میشه

یه بسته قرص اسهال بریز غذای شوهرت جوری دلدرد شه که بمونه خونه. شامپوشوهم پودر موبر بریز . یه لگدم بزن تخماش نیمرو شن بنداز آشغالی . چرا خودتو میخای بکشی وقتی مصبب این دردا شاد بگرده حقشه بترکونیش

بایه مشاور صحبت کن نذار این افکار از پادرت بیاره

منم همین بودم اما بهتر شدم یک ماهی زمان میبره

اصلا به این چیزا فکر نکن هورمونا بهم ریختس برا همین اذیتی به کوچولوهات فکر کن که سالمو سلامت کنارتن ♥️

عزیزم هممون روزای اول همینیم مخصوصا بچه ی اول که نمیدونیم چجوری بزرگش کنیم.خودمون ضعیف هم شدیم بخاطر همینه .خودتو نباز که افسردگی بعد از زایمان نگیری.زیاد اذیت میشی با یه روانشناس یا مشاور صحبت کن

اره احتمالا به خاطر افسردگی بعد از زایمانه که میگن اکثریت بهش دچار میشن ،و به خاطر تغییر هورمون ها ،حتما برو مشاور یا تلفنی یا حضوری ،اگه با همسرت بری بیشتر کمکت میکنه

عزیزمممم
ازت یه خواهش دارم حتما با یه مشاور صحبت کن
خدایی نکرده شروع افسردگی بعد از زایمان نباشه. آخه هورمون خیلی به هم میریزه
این روزها پر از چالشه
خدا بهت توان و صبر چند برابر بده

حتما با همسرت از حس و‌ حالت حرف بزن و ازش بخواه بیشتر هوات داشته باشه

ببین حق داری ، یهو دو تا کوچولو وارد زندگیت شده ، درک نمیکنه کسی اینو !
من خودم مامانم از روز ۵ ام رفته ، شوهرمم از امروز داره میره ماموریت یک ماه دیگه میاد ، تنها ، با یه بچه کوچیک 🥲 میدونم سخته

عزیزم صبور باش اللن بخاطر افسردگی زایمانه هممون قراره اینا رو تجربه کنیم به ایندشون ب اینک بت میگن مامان ب اولین قدماشون ب خزیدناشون ب لباسا رنگی شون فکر کن فقط به تمام چیزای قشنگگگ بیخیال شوهرت اونو نمیتونی تغییر بدی فقط بفکر خودتونباش

عزیزم حتما با مشاور حرف بزن و اصلا سرسری نگیر هورمون ها خیلی بهم ریخته هست و واقعا سخته