شام درست کردم و انقدر خسته شدم و شکمم و کمرم درد گرفت و بچه خودشو سفت کرد نشستم کلی گریه کردم به حال خودم🥲
خسته شدم از اینهمه گشنگی و خستگی و تنهایی😣 حالا نمیدونم بخاطر ایناست یا هورمانای ماه آخره..
حالا نه صبونه درست کرده بودم نه نهار، شوهرم درست کرده بود.
قبلا آشپز کمکی میاوردم ولی الان دلم بیشتر میانوعده و غذای تازه میخواد، شماها در چه حالین؟ میتونین خودتون انجام بدین؟
غصه‌ی بعد زایمانم دارم مطمئنم شرایط بدتره...

من بیشتر کارهام خودم انجام میدم
با تمام ویار های وحشتناکی که داشتم خودم از اول غذا درست میکردم.
کارهایی که خیلی خم و راست شدن داره میدم دخترم انجام بده.

به خاطر بچه هام مجبورم خودم همیشه غذا درست میکنم

عزیزم
زندگی همینه دیگه
با بارداری نمیشه بقیه زندگی و رها کرد که...
من کارهای خونه خودم هست
تازه خونه بابامم میرم چون مامانم از دنیا رفته اونجا هم کلی کار دارم.
نمیشه ولی کاری کرد
مجبورم کنار بیام.
از دلتنگی نبودن مامانم پیشم گریه کردم
ولی از اینکه کارم زیاده نه...

منم اصلا نمیتونم غذا درست کنم همشم غذا های جدید دلم میخواد🥲

من چند روزه هنش بغض دارم همش دلم آشوبه میخوام گریه کنم سر کوچیکترین چیز .غذا هم درست میکنم ب سختی ب زور ظرف میشورم و کارای خونه رو انجام میدم دیگه جون برام نمیمونه جارو کنم الان ی هفته خونه رو جارو نزدم

من تا اواسط ماه شش همه کار خودم‌میکردم .فقط دست شویی نمیشستم. ظرف اشپزی تمیزکاری همه و همه خودم... ولی الان یک ماهه نمیتونم. خیلی درد میگیره رحم م حس میکنم بچه م داره میاد بیرون دراز میکشم. مامانم غذا میفرسته

منم دو روزه حالم خوب نیس و گریه میکنم

من صبحا نمیتونم ...
روزا گریه میکنم به حال خودم 🤣👌🏻