مگه کدوم شهر بودی که هیچ امکاناتی نداشت یه بیمارستان؟!!!
ادامه اشم بزار🧐
خیلی دیگه خلاصه بود🤣🤣🤣 بقیه ش کووو؟
اسم خوشگل خانوم چی گذاشتی؟
اگه خونریزیت خیلی شدیده حتما برو وکتر
به سلامتی عزیزم، قدم دخترت مبارک، کدوم شهری؟
زايمان چندم بود عزيزم؟
که به کمک ماما پرستار ازجام بلند شدم من بردن روی یک اتاق دیگه خوابوندن روی تخت اما خونریزیم خیلی زیاد بود تا پنج ساعت خونریزی خیلی شدید داشتم همش می اومدن شکمم فشار میدادن هریک ساعت تا هشت ساعت کامل شد پرستار اومد گفت متاسفانه تو بیمارستان دکتراطفال نداریم که بیاد بچه رو نگاه کنه منم واقعا حالم بدبود بخاطر اینکه هیچ امکاناتی نبود نه دکتر نه دارو نه چیز دیگه ای گفتم رضایت نامه بدین میخوام امضاکنم برم که اونها هم بدون معطلی سریع برگه اوردن امضاگرفتن ترخیصم کردن😂🤣 اومدم خونه اما هنوزم خونریزی دارم ،😔😐
تا نزدیک عصر شد دردام بیشتر بیشتر شد تمام شب تحمل کردم تا صبح که دیدم لکه قهوه ای روی لباسم هست دردامم دیگه خیلی شدید وحشتناک بودن اصلا نمیتونستم طاقت بیارم به شوهرم گفتم مادرم شوهرم سریع آماده شدن رفتیم بیمارستان کن بستریم کردن پرستار اومد معاینه کرد گفت ازکی درد داری برای چی نیومدی داری فول میشی اون لحظه دیگه واقعا دردام خیلی شدید بود شب قبلش بخاطر دردا نتونستم شام بخورم صبحانه هم همینطور ناهار هم که نخورده بودم ازیک طرف درد داشتم طرف دیگه ضعف خیلی شدید تمام بدنم مثل بید میلرزید فشارم چک کردم که روی هفت بود باز معاینه شدم که ماما تشویقم میکرد که زوربزنم هرچی زور میزدم میگفت بیشتر بزن تا بچه ات بدنیابیاد بدحال نشه سریع تامیتونی زور بزن بااون دردای شدید ضعفی که داشتم مجبور بودم باتمام نفس زور بزنم تا اینکه آخرین زورم زدم دیگه چشمام سیاهی رفت انگار هیچی نمیدیدم نمی شنیدم که با صدای پرستار گفت آفرین مامان خوب بیا دخترت به دنیا اومد سرحال باش تا نگاهش کنی منم هنوز درد هم داشتم با لرز شدید انگار تمام بدن میلرزید بی اختیار که پرستار دختر گذاشت روی شکمم گفت سریع به همراهیش بگید خوراکی شیرین براش بیاره که افت فشار داره فشارش خیلی پایین ازحال میره
تقریبا طرفهای ظهربود ساعت یک یا یک نیم اومدم ناهارازقبل اماده کرده بوده باشوهرم بچه هام چند لقمه خوردم اما همش دردداشتم البته خیلی شدید نبود اما میگرفتم شکمم سفت سفت میشد باز ویل میکرد یکم استراحت کردم عصر باز دوباره شروع کردم پیاده روی تا اذان مغرب پیاده روی کردم دردام مثل قبل بود بیشترنشد روز بعدش هم همینطور دردام مثل قبل بود منم تاوقت میکردم شروع میکردم به پیاده روی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.