سوال های مرتبط

مامان فراز قشنگم🥹🧸 مامان فراز قشنگم🥹🧸 ۲ ماهگی
پارت۲
تا خود صبح من هی زمان میگرفتم همینجور ادامه داشت تا ساعت ۳ دیگه دردا میگرفتن و زمانشون طولانی شده بود تقریبا به ۳۰ ثانیه و ۴۰ ثانیه و فاصله ی بینشون هم کم بود هر ۵ یا۷ دقیقه یبار،دیگه زنگ زدم با گریه به شوهرم که بیا بخدا بچه داره میاد خودش رو برای ۳ونیم رسوند خونه گفت پس ماما همراه چی میگفت وقتش نیست و اینا گفتم خیلی دردام زیاد شده یکم ماساژ داد و اینا دیدم درد آروم نمیشه ساعت ۵ رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۳ سانتی بستری نمی‌کنیم برو پیاده روی کن باز بشی باید بیشتر باشه ان اس تی هم گرفتن و من برگشتم تو حیاط بیمارستان هی قدم زدم به ماما همراه زنگ زدم بستری نمیکنن گفت برو بگو درد دارم نمیتونم پیاده روی کنم رفتم از درد به خودم میپیچیدم‌ ها ایندفعه پرستار دیگه بود گفت بخواب معاینه کنم ببینم معاینه کرد گفت ۲ونیم اصلا بستری نمی‌کنیم فعلا برو پیاده روی کن ساعت ۹بیا😐آقا دیگه سرتون رو درد نیارم من اومدم تو سالن زایشگاه و حیاط بیمارستان هی قدم بزن شوهرم گفت بریم دنبال مامانت بیاریم که پیشت باشه حرکت کردیم به سمت خونه ی مامانم اینا تقریبا نیم ساعت راه بود و برگشتیم خونه که ساک و اینارو برداریم و من یه دوش آبگرم بگیرم یعنی تو کل این زمان من داشتم درد میکشیدم ها دردامم‌ با تنفس کنترل میکردم خیلی کمک کننده بود،رسیدیم خونه و من رفتم زیر دوش آبگرم شوهرم اومد زیر دوش کمرم و دلم رو ماساژ داد و ساعت ۱۰ و ربع اینا شد دیگه تقریبا رسیدم بیمارستان رفتم معاینه کرد گفت ۴ سانتی برو پذیرش کارای بستری رو بکن
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
پارت ۱
سلام مامانای منتظر نینی🥹❤️
من اومدم تجربه زایمانمو بزارم ...به امید اینکه کمکی کنه تا استرس و نگرانی هاتون کمتر بشه ..😬🫡
.............
خب از اول اوش بخوام بگم....
اولین معاینه تحریکی رو ۳۸ هفته و ۱ روز انجام دادم روز سه شنبه هفته پیش انجام دادم....
اولش خودم ۱ و نیم بودم که با معاینه رسیدم به ۲ سانت
معاینه تحریکی بعدی روز یکشنبه همین هفته بود که خودم ۲ سانت بودم و یا معاینه شدم ۲ و نیم ۳ سانت ....
من کلا مدلم جوری یود که درد هارو کامل حس میکردم و تشخیص درد زایمان برام سخت بود...
بعد معاینه اول ۱ روز درد داشتم کمر درد و درد زیر شکم داشتم که می‌گرفت و ول می‌کرد و قابل تحمل بود
بعد معاینه دوم درد هام شدید تر بود و کمر دردش خیلیی بیشتر به چشم می‌اومد و درد اون زیاد بود برام....
خب یکشنبه بعد معاینه تحریکی ....من ۱ ساعت کلاس ورزش داشتم که ورزش کردم ...بعدش رفتم یکم‌پیاده روی و بعدش رفتم خونه و استراحت کردم فقط، چون درد داشتم....درد هام تقریبا هر ۱۰ دقیقه اینا بود ...
مامان کارن مامان کارن ۴ ماهگی
پارت ۲
رفتیم زایشگاه اونجا معاینه ام کردن خیلی وحشتناک معاینه کردن حس کردم دهانه رحمم زخم می‌شد 🥲
بهم گفتن نازک نارنجی ققط ۱ سانت باز شدی برو خونه ۴ سانت شدی برگرد 😑😒
این وسط من از کجا بفهمم ۴ سانت شدم؟؟؟؟🤦‍♀️😪
تا ساعت ۵ صبح زایشگاه بودم که ترخیص شدم وقتی داشتم بدمیگشتم گفتم از درد هم بمیرم زایشگاه بیمارستان شما نمیام 😅
رفتم خونه تا ساعت ۷ رفتم حموم زیر دوش آب گرم اسکات زدم و تو تشت آب گرم نشستم ایم وسط درد هام منظم می‌شد منم خیلی خوابم میومد هم خسته بودم هم شب نخابیده بودم بین درد هام که آروم میشدم حتی دو دقیقه میخابیدم بعد از درد بیدار میشدم 😅🥲
ساعت ۸ صبح بود که دیگه از درد حتی نفس کشیدن برام سخت بود با شوهرم رفتیم کرمانشاه بیمارستان امام حسین اونجا چون خصوصیه رسیدگی هاشون عالیه
همین که رفتم داخل دیدن از درد دارم به خودم میپیچم زودی برام تخت آوردن شهر خودمون میگن حتی اگه رو ب موت هم بودی باید با پای خودت بری سرد خونه😒🤣 و فرستادن زایشگاه .....
داده پارت ۳
مامان °•فندق🧸•° مامان °•فندق🧸•° ۱ ماهگی
تجربه زایمانم 1
روز جمعه 25ام بود که تو خاب حس خیسی کردم بیدار شدم دیدم بالشت لای پام کلا خیسه
دیگ منم رفتم لباسمو عوض کردم و شوهرم گف بریم یکم پیاده روی اگر بازم اومد بریم بیمارستان
تا اینکه ده دقیقه ی رب رفتیم پارک روبرو خونه دور زدیم که دیدم خیسم
بعدش رفتیم بیمارستان معاینه کرد گف کیسه آبت نیس و فلان...
بعد معاینه خیلی دلدرد و کمر درد شدم
که تا شب خوب شد
شنبه 26ام شوهرم میخاست بره ماموریت دوروزه به دلم خورده بود دوباره دردم میگیره و زایمان میکنم گفتم نرو
گفت نه هیچی نمیشه میرم میام😬
تا اینکه رفت بعدازظهر ساعتای 4ونیم بود رفتم حموم تا بعدش برم خونه بابام
همین که از حموم اومدم دیدم باز دردام شروع داره میشه
اولش خیلی خیلی خفیف بود
بعد نیم ساعت یکم بیشتر حس میشد دقیقه گرفتم دیدم هر چهار دقیقه منظم درد دارم
تا اینکه به بابام زنگ زدم بیاد دنبالم
تا بابام بیاد دردا هی بیشتر میشد
همینکه بابام اومد تو ماشین تا خونشون فقط کریه کردم از درد(منی که طاقتم خیلی زیاده)
همین که رسیدم مامانم اینا جمع کردیم وسایل و رفتیم ازینور به شوهرم گفتیم خودشو برسونه
رفتم دوباره معاینه کردن گفتن نههه تو هنوز یکسانتی ما بستریت نمیکنیم با اینکه داشتم از درد میمردم برگشتیم خونه
ولی تا صب خابم نبرد از درد و هر یکساعت میرفتم حموم زیر دوش ابگرم تا اروم شم و اسکات میزدم...
مامان محمدعلی مامان محمدعلی ۳ ماهگی
سلام مامانا
تجربه من از زایمان (سزارین-زایمان دوم)
زایمان اولم طبیعی بود

من پنجشنبه ظهر خیلی یهویی تونستم پیش دکتر طیبه قاسمی معاینه بشم و ازش نامه بستری بگیرم. (قبل از اون دکترم یکی دیگه بود که فقط برای بیمارستان ولی‌عصر نامه میداد و منم نمی‌خواستم برم اونجا) همون روز دکتر قاسمی برام معاینه تحریکی هم انجام داد و گفت هر موقع درد داشتی یا کیسه آب پاره شد برو بیمارستان و تاکید کرد زیاد ورزش کن که اگه کیسه آب پاره شد مشکلی پیش نیاد
خلاصه منم رفتم خونه دوش گرفتم ورزش کردم کارهامو انجام دادم بعدشم دو سه ساعتی خوابیدم تا غروب😁 دوباره غروب بلند شدم، داشتم شام درست میکردم دیدم دخترم نیاز فوری به حموم رفتن داره😵‍💫 برداشتم بردمش حموم از همون موقع دردم شروع شد
فکر کنم ساعت ۷ و نیم یا ۸ بود
خلاصه تا جایی که میتونستم درد ها رو تحمل کردم بعدش زنگ زدم به ماماهمراهم. شرح حال دادم اونم گفت هر موقع انقباض هات تند تر و شدید تر شد برو بیمارستان.
دیگه کم کم ساعت ۱۲ بود که انقباض های کوتاه ولی فوق‌العاده دردناک و تندی داشتم با فاصله منظم. ساعت ۱ رسیدیم بیمارستان و معاینه کردن ۴ سانت بودم. بستری شدم و ماماهمراهم ساعت ۲ رسید بالا سرم
ادامه دارد...
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
پارت ۷
تقریبا ساعت پنج و نیم بود که من داشتم اه و ناله میکردم ماماهمراهم اومد و می‌گفت چیه چیه این صدای کیه....پاشو ببینم که سریع زایمان کنی...
من اسمشو میگفتم و ناله میکردم ....🥲😂
خب خب ...ماماهمراهم رفت جکوزی رو آب کرد...
منم رفتم داخل جکوزی...یه سر دوش هم داشت که من ورزش میکردم و ماماهمراهم آب گرم و با سر دوش روی کمرم گرفته بود...(اها قبل اینکه برم تو جکوزی معاینه کردن و گفتن که شدم ۴ ..۵ سانت🙂)
یعنی واقعا حالم خیلی بهتر شده بود...من با تمام توانم واقعا ورزش هایی که می‌گفت رو انجام می‌دادم...یه سری ها توی درد بودن که واقعا حالمو بهتر میکردن ...یه سری هام برای فاصله درد ها که پیشرفت کنم
تو ابن فاصله ماماهمراهم توپک خرمایی ..آب‌میوه و شربت میداد بهم که اگه نمیخوردم واقعا فشارم می‌افتاد..من اصرار میکردم که نمیخوام و به زور بهم میداد( اینم بگم که خرما نبرید چون سخته بخوای تو اون حالت ها هسته در بیاری...توپک برای خودتو درست کنید که هم مقوی تره هم خوش خوراک تر..ماماهمراهم خوشش اومده بود از کارم😁😉*)
تقریبا یه ساعت ورزش کردیم و ساعت ۱۸ و نیم ماما اومد گفت باز ان اس تی 🥲😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫
مامان ریحانه 🍓✨ مامان ریحانه 🍓✨ ۲ ماهگی
با کلی تاخیر سلام 😅☺️من خیلی درگیر و مشغول دختر کوچولومون شدم
متاسفانه یکی از بخیه هام باز شده و اذیتم
🎈پارت چهارم

به مامانم زنگ زدم که درد دارم ممکنه که برم بیمارستان، به شوهرمم پیام دادم که بیاد خونه که دردام زیاده
حالا تو این شرایط من که مادر شوهرمم میدونه من درد دارم
با پدر شوهرم رفتن تو اتاق درم نمیان
یه نهارم درست نکرد😑 حتی نمیاد بگه چیزی میخوای یا نه؟!
حالا من پیام دادم به ماما شرایطمو گفتم
گفت برو بیمارستان
منم دیدم خبری نیست نمیاد حالی بپرسه
اومدم وسایلمو به چیدن و سبدمو حاظر کردم با اون شرایط
حالا شوهرم اومد خونه عصبانی که تو با همه هماهنگ میکنی الان ما
😕البته از شب قبل یه بحثایی داشتیم باهم
😅بگذریم از درد و دل
اومدن به نهار خوردن ولی من نهار نخوردم چون برنجی بود و به مامانم گفته بودم سوپ ماهیچه بزاره برام بیاره
⭕️نکته: به هیچ وجه بدون نهار نرید برای زایمان چون واقعا تمام جون و قوت ادم گرفته میشه
مخصوصا اگر گاز، اپیدرال یا مسکن بزنن برای ادم
با همون عصبانیت شوهرم با مادر پدرشوهرم رفتیم سمت بیمارستان (علی بن ابی طالب)
حانیه حانیه قصد بارداری
تجربه زایمانم پارت اول

۴ اردیبهشت ساعت نه صبح درد پریودی داشتم می‌گرفت ول میکرد ولی کم بود منم بیخیال شدم چون ماه آخر ماه درده منم ۳۸ هفته و ۶ روز بودم وقتش نبود که بخوام نگران بشم بیخیال شدم خوابیدم تا ۱۱ بیدار شدم صبحونه خوردم دیدم نه دردام داره بیشتر میشه فاصلش هم ۲ دقیقه بود دیگه مطمئن شدم پاشدم گفتم ورزش کنم که زودتر دهانه رحمم باز بشه البته چند روز پیشش معاینه شدم گفتن یک سانتی خلاصه یه نیم ساعتی ورزش کردمو گفتم برم حموم به مامانمم زنگ زدم اومد پیشم
ترشح غلیظ همراه با خون قهوه‌ای هم دیدم که گفتم یا اباالفضللللل دیگه وقت رفتنه😂😂
تا ساعت ۴ تونستم تو خونه تحمل کنم بعدش با شوهرم و مامانم رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۳ سانتی انقباض شدید هم داری بستری میشی
تا بستری شدم ساعت پنج شد رفتم تو یه اتاقی شانس من اون ساعت همه دانشجو بودن
۴ تا دانشجو بالاسرمن بودن با مثلاً استادشون
دوباره معاینه کردن بعدش زنه بجای اینکه خودش انجام بده به این دانشجوها میگفت اومد برای من آنژیو وصل کنه بلد نبود دیگه اینو هی میزد درمی‌آورد تا بعد از اینکه رگ منو پاره کرد تونست اومد سرم وصل کنه بهش پیچ آنژیو رو باز کرد هرچی خون بود اومد حالا هول کرده بود نمیدونست چکار کنه😂😂
خلااااصه
اینا هی میومدن معاینه میکردن با درد یعنی درد معاینه برای من بیشتر از درد خود زایمان بود
کیسه آبم هنوز سالم بود تا ساعت ۷:۳۰ گفتن ۵ سانتی
دکتر شیفت اومد بالاسرم گفت ضربان قلب جنین نامنظمه چند نفر اومدن بالاسرم یکی پاهامو جم میکرد تو شکمم فشار میداد دکتر هم تو دردی که میگرفتم معاینه میکرد که بزور دهانه رحمو باز کنه بعدش کیسه آبمو سوراخ کرد و درد واقعی تازه شروع شددد