۱۰ پاسخ

خیلی خوبه.. پسر من همیشه میگه نی نی دوست داره یکی باشه باهاش بازی کنه جای میریم بچه باشه میره سریع پیشش بهش میگه بازی. گناه دارن واقعا بچه های الان.. زمان ماکه همیشه تو کوچه بودیم بازی میکرذیم با بقیه بچه ها.. بیچاره بچه های الان

چه عمه خوبی داره پسر منم با دختر عمش فاصلش کم بود چشم دیدن بچه منو ندارن

چه عمه خوبی داره والا خونه ما برعکسه میان بچه رو میزارن میرن ما جراعت نداریم بچه رو بزاریم خونه اونا

خب دسشویی کنه چی؟ کی عوضش کنع

وای چقد خوب میره مهمونی مثلاااا😁😁😁😁😁

خوبه من هیچکس نزدیک ندارم

من و جاریم بچه هامون ۶ ماه فرقشونه
ولی بچه من آرومه بچه ی اون خیلی شره اصلا قابل کنترل نیس بعد تا حواستم نباشه کتک میزنه.
دوس ندارم ماه تا ماه ببینمش چه برسه به هرروز

خیلی خوبه هم اینکه همبازی داره هم اینکه دورش شلوغه حرف زدن یاد میگیره

خیلی خوبه فکر خوبیه دو سر سود

وقتی هم میره با خودش اسباب بازی می‌بره اونجا که با هم دعواشون نشه 😂😂

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ سالگی
تو این سن دیگه کم کم به بچه ها نوبتی انجام دادن بازی ها رو آموزش میدیم‌
اینطوری تو بازی با بچه های دیگه، صبرشون میره بالاتر.
من خودم همیشه نقش هم بازی دیگه ش بودم‌
توپ بازی که میکردیم میگفتم‌الان نوبت مامانه.
ولی تو این سن که خیلی با وسیله های بازیشون ارتباط بیشتری میگیرن و دنبال نقش دادن بهشون هستن،
از اسباب بازی هاش کمک میگیرم.
مثلا وقتی داریم خاله بازی میکنیم، خرسی هم میشینه یه گوشه تا نوبتش بشه،
اول رز برای عروسکاش غذا و چای درست میکنه، بهشون میده.
بعد یه تایمی بهش میگم الان نوبت خرسیه.
وخرسی میاد جلو قابلمه رو از رز میگیره و شروع میکنه به آشپزی میکنه.
اولین بار که اینکاررو کردیم رز گفت نه.
بهش گفتم مامان تو بازی کرد و نوبت خرسیه.
با اکراه داد وسیله هاشو.
بعد بازی ازش تشکر کردم که منتظر بود بازی خرسی تموم بشه.
امروز اما وقتی بهش گفتم نوبت خرسیه با ذوق داد وسیله هاشو و کمک هم میکرد، انگور میداد بهش که به عروسکاش بده.
یادتون باشه که بچه ها از بازی کردن همه چیز رو یاد میگیرن❤️
تایم کیفیمون بود و عکس نداریم ازش
عوضش عکس خودم🤣
مامان آقا پسری🧒🏻 مامان آقا پسری🧒🏻 ۱ سالگی
عاقا من اومدم بگم حس میکنم تو شیرین ترین سن پسرم هستم❤🥲مامانایی که بچه بزرگتر دارین بیاین بگین درست فکر میکنم یا لحظات شیرین تری در انتظارمه 🥲
با اینکه خیلی دلم برای اون بوی نوزادیش و شیرخوردنش تنگ میشه ولی الان یه جور خاصی شیرینه 🥲
حس میکنم هم هنوز نی نی ه هم بزرگ شده،حرفا و دستورا رو متوجه میشه منظورشو دست و پا شکسته میرسونه اسباب بازیاشو خودش میره از اتاقش میاره بازی میکنه و تمام روز شاهد راه رفتن یک موجود نیم وجبی تو خونه م که خودش حس میکنه خیلی بزرگه و برا خودش کسیه😅😭😭❤❤
یه سری کلمات جدید هرروز داره یاد میگیره و یه جوری میگشون که میخوام براش بمییرم🥺❤️
مهرو پدربزرگشو میاره میگه الله به داییش یاد گرفته میگه علی🤭
امروز تا ازخواب که بیدار شد (همیشه از پنجره روبه توتو ها رو تماشا میکنه)گفت ماما توتو دویید سمت پنجره،بعد دید نیستن گفتم مامان توتو خوابیده با دستش شماره گرفت گذاشت کنار گوشش زنگ زد به توتو😭بعد گفت توتووو(با یه لحن سوالی)واای خدایا دیگه نمیتانم😭❤️
کِک(کیک)،جااو(جارو) ،نون، ابگو(ابگوشت)،مُبَع(مربع) اینا رو که میگه من و باباش پخش زمین میشیم از ذوق❤🥲
انقد اینجا ازم غر دیدین یه کمم ذوقمو ببینین😅