۹ پاسخ

حتی بچه رو با باباشم تنها نزارین

نه اجازه نمیدم
جایی که من نیستم هانا هم نباید بره

افرین بهت هیچ جا نذار بره
من دیروز بچه م خودشو کشت که اجازه بدم با دومادمون تا پارکینگ بره ‌
نذاشتم
دومادمون مثل فرشته هاست اما اگه اجازه بدم بره، از فردا حریفش نمیشم و میخواد باهمه و همه جا بره

منم نمیزارم

نه منم حتی تو حیاط همسایه با بچه همسایه که دختر بود یه بار مامانم گذاشته بود بره گفتم اصلا و ابدا باباش اجازه نمیده.

منم نمیزارم

منم مثل شمام جایی دوس ندارم اصلا تنها بره انقد چیزای وحشتناک ادم شنیده دیگه به هیچکس اعتماد نمیشه کرد جلو خودمم کسی بغل اینا میکنه خیلی بادقت به رفتارای طرف مقابل توجه میکنم

نه من حتی کوچه هم بچه ها بازی میکنن پسرم گریه میکنه که دروباز کن برم نمیزارم نمیخوام عادت کنه

نه منم نمی ذارم خوشم نمیاد زمونه خراب شده

سوال های مرتبط

مامان شکلات 🍼🧑‍🍼🍫 مامان شکلات 🍼🧑‍🍼🍫 ۲ سالگی
مامانا
ما یه همسایه ای داریم که قبلاً رفت آمد داشتیم همیشه دخترشو می‌فرستاد خونه ما پیش دخترم تا بازی کنن (دخترش پنج سالشه)
وقتی میومد خونه ما من یه عالمه اسباب بازی میاوردم بازی کنن با همه ی اسباب بازی های دختر من بازی میکرد بعد می‌رفت خونشون بیشتر اون میومد خیلی کم پیش میومد ما بریم
یه روز منو دخترم رفتیم خونشون دختر من هر چیزی که بر می‌داشت ازش می‌گرفت (اون موقع دختر من یک سالش بود )
حتی کوچیک ترین چیزی که تو خونشون افتاد بود از دست دخترم می‌گرفت تا جیغش رو در بیاره اون روز اهمیت ندادم گفتم بچس دیگه
تا مامانش براش یه سه چرخه خرید بعد هر سری تو کوچه میدیدم همو حتی نمی‌گذاشت دختر من دست بزنه بهش چندین بار همین کارش رو تکرار کرد تا یه روز خیلی حوصله ام سر رفته بود دخترمو سوار کالسکه کردم بردمش تو کوچه اینام بیرون بودن مامانش گفت بیا پیش ما رفتم پیششون دخترم دخترمم گذاشتم پایین بازی کنه دختر این خانوم سوار کالسکه دختر من شده بود داشت بازی میکرد دختر منم رفت سوار سه چرخه ش شد تا دید دختر من سوار شده جیغ داد که پیاده بشه مامانشم اصلا نگفت که مامان مثلاً نی نیه بزار یکم سوار بشه توام داری با کالسکه اون بازی می‌کنی اصلا هیچی نگفت منم دخترمو گرفتم زوری پیاده اش کردم بچم غش کرده بود از گریه بغلش کردم بیارمش خونه دیدم دخترش زودتر از ما در خونه وایستاده که بیاد خونمون
بهش گفتم برو پیش مامانت بی ادب دختر من با تو بازی نمیکنه
بعد مامانش قهر کرده که چرا بچمو از خونه بیرون کرده
به جاریم گفته بود من نمی تونستم چیزی بگم به بچم اعتماد به نفس بچم میاد پایین
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
سلااام خانومااااا خسته نباشین
رایان از وقتی اومدیم شهرستان خیلی شده الان بیش از یک ماهه اینجاییم انگار اون پسر آروم تو خونمون نیست 🤣
هر چیزی که دم دستش باشه پرت می‌کنه تا باهاش بازی میکنیم اکی هست ولی یه دقیقه غافل بشیم همه چیزو پرت می‌کنه کلی وسیله شکونده
بی توجهی میکنم ، حرف میزنم باهاش میگم اسباب بازیات می‌شکنه نمیتونی بازی کنی ، چپ چپ نگاش میکنم ولی تاثیر ندارد 😑🤐😐
راهکاری دارین ؟؟؟
هر روز هم میخواد بره تو کوچه با بچه ها بازی کنه بچه ها حیاط اومدنی خوبه خیالم راحته تو حیاط بازی میکنن ولی اگه نیان این خودشو هلاک می‌کنه ک بره تو کوچه که اینطوری من و بابام هر روز اسیر کوچه هستم که مواظبش باشیم 😮‍💨 ی روز که بچه ها نباشن گریه گریه صداشونو می‌کنه که بیان بازی کنن 😆
باباش میگه زیاد کوچه نبرش عادت می‌کنه برگشتی خونه افسرده میشه تنهایی میگم چیکار کنم آخه ی روز نره قیامت راه میندازه 😑😑
خوابیدناش هم ب زور شده آنقدر که شیطونی می‌کنه سر ب سرش خاله اش می‌ذاره تا اشک خاله در بیاد 🥲😓
مامان پسری مامان پسری ۲ سالگی
مامانا خیلی دلم گرفته ...من اصلا نوزادی پسرم ، چند ماهگیش ، زیر دوسالگیش یادم نمیاد ...اصلا نمیدونم چی شد ...عکس هاش رو که نگاه میکنم دلم میسوزه فکر میکنم مادر بدی بودم بهش نرسیدم ...من افسردگی بعد از زایمان گرفتم و دارو میخوردم پسرم هم خیلی بد قلق بود اینکه میگم بد قلق تا کسی بچه بدقلق نداشته باشه متوجه نمیشه چی میگم ...هیچوقت هم به من وابسته نبود انگار من مامانش نبودم نمیدونم چرا عاشق باباش بود ، بعد بابای من ، بعد مامانم ...بعد من ...نمیدونم چرا دوسم نداشت ...چند بار کتکش زدم فقط همونا تو ذهنم مونده ...سعی میکردم باهاش بازی کنم ، براش کتاب میخوندم ، میبردمش بیرون ولی همیشه رفتن و امدن به گریه و شیون ختم میشد ‌...من قبلا سرکار میرفتم الان کاملا خونه نشین شدم من و پسرم از صبح تا شب تنهاییم تا شوهرم بیاد دلم میخواد باهم بریم بیرون ولی نمیتونم تنها کنترلش کنم ...دلم براش میسوزه ...دلم برای خودمم میسوزه ...اینروزا خیلی باهم بازی میکنیم ، کاردستی درست میکنیم ، نقاشی میکنیم بالاخره همش خونه ایم ولی نمیدونم مامان خوبی هستم یا نه ...بازم حس میکنم دوسم نداره