امشب دلم خیلی شکست از دست شوهرم...
من یه دختر فوق العاده بدقلق و یک پسر هفت ماهه دارم که تازه اضطراب جدایی گرفته و یک لحظه نمیتونم بزارمش زمین .میگه بغلم کن.
منم شب ها که بقیه میخوابن به کارهای خونه میرسم که معمولا تا سه صبح طول میکشه.
شوهرم صبح ساعت ۸ میره سرکار و بعدازظهر که میاد میخوابه تا ساعت ۹ یا ۱۰ شب.
موقع پهن کردن یا جمع کردن سفره پسرم میدم بغلش که نگه داره من بتونم سفره جمع کنم(ظرفارم نمیشورم) یا وقتی میخوایم جایی بریم پسرم میدم نگه داره تا لباس بپوشم.یا دخترمو ببرم حمام.
امشب دخترمو بردم حمام.شوهرم کلی دعوام کرد که چرا من بچه نگه دارم؟از این خونه خسته شدم.دلم نمیخواد بیام خونه و ماشین بخرم فقط برای خواب میام خونه و از دست غرغرهای دخترم خسته شدم و....

خیلی دلم شکسته...من ۲۴ ساعته دارم دوتا بچه رو بزرگ میکنم.کلی زجر میکشم.تاپیک های قبلی رو ببینید متوجه میشین.اونوقت شوهرم به جای این که کمک حال من باشه یا حداقل غر نزنه این حرفا رو بارم کرد
شوهرتون چقدر کمک میکنه توی بچه داری؟

۱۴ پاسخ

عزیزم قبول دارم مردا اونم با سنی که الان ازدواج باب شده شخصیتشون کامل شکل گرفتس که وارد زندگی میشن ولی بنظرم شاید با گفتن یا حتی ابراز ناراحتی یا حتی بیخیال این غرغرهاش و کمک خاستن دوباره بهتر بتونی مشکل رو حل کنی
ببخشیدها ولی منم اگر یبار غر میزدم و میدیدم به هدف خورده بارهای بعدهم زیربار هیچ کمکی نمیرفتم مثل الان که نوشتی بار بعد بمیرمم کمک نمیخام این یعنی تسلیم و اجازه تکرار این موضوع رو دادن.... بعدم واقعا میگم چرا شما که از اولین زایمانتون رفتارش رو دیدین بعدی رو آوردین؟؟ قبول دارم مردا همه یجورن همه پرتوقع و خودشیفتن ولی رفتار شماهم نیدان میده به این قضیه هااااا

همشون همینن خداشاهده یادم نمیاد حداقل ۲ساعت دخترمو نگه داره بگه یکم نفس بکش از بچگیایی دخترم تا الان دوبار بتهم رفتن بیرون خانه بازی همین .همشون همینن اشتباه رو مامیکنیم نسلشون رو زیاد میکنیم

تا جایی که تونسته کمکم کرده

معذرت میخوام پس غلط کرده بچه ی دوم اورده وقتی بلد نیست خونه زندگی رو مدیریت کنع برای چی بچه دار میشه؟؟؟ شما اشتباه کردی هیچی نگفتی نمیگم دعوا کن ولی از حق خودت دفاع کن اون پدرع شما مادر بچه برای هرجفتتونه تازه چقدر هم وقت ازاد داره

میشه بپرسم شوهرت چن سالشه

وای این همه شما زحمت میکشی بگو نیا بود و نبودت هیچ فرقی نداره مثلا اومده به گفته خودتون جز خوردن و خوابیدن چه کار مفیدی میکنه

گلم باید مسولیت شمارو قبول کرده همه رو گردن بگیره سریع عکس العمل نشون بده بگو منم خسته م غذا درس نمیکنم خونه پاک نمیکنم بچه بزرگ نمیکنم و همه هم تو قانون وظیفه تو یکی ببین بیاد همه رو انجام بده من لطف کردم ندیدی الان بعد این هیچی نکن در حد خودت که گشنه نمونی ولش کنید این نفهمارو پرو نکنید بچه رو بنداز سرش زور هم بگو ببین چجوری موس موس میکنه

واسه همین چیزا تک فرزندی رو انتخاب کردم
اونا راحت غذا بخورن حموم برن بیرون برن
من بشینم 24 ساعت با بچه سروکله بزنم اعصاب برام نمونه
خیلی تلاش کرد برای بچه دوم
ولی اصلا و ابدا راضی نشدم و قانع شد

بعضی مردا فک میکنن فقط تولید مثل باید کنن! ولی دریغ از نگه داری!

شوهر منم اصلا کمک حالم نیست.

شوهر من از همون اول همه جوره کمکم کرد امروز 6 صبح بیدار شد رفت 8 شب اومد ولی با دخترم کلی بازی کرد البته ما همین یه دخترو داریم و منم دیگه نمیتونم باردار بشم ولی به شوهرت بگو شریک زندگی هم شدیم و همونقدر که بچه های منن بچه های تو هم هستن

من سه تا بچه دارم ب خدا شوهرم هیچ کمکی بهم نکرده وقتی هم حامله بودم تنها بودم همیشه تنها میرفتم دکتر تنها میرفتم سونو گرافی وقتی بچه سومم ب دنیا اومد شوهرم انتطار داشت غذا درست کنم بهش زنگ بزنم بیا غذا بخور در حالی ک سزارینی بودم ی روز دیر بهش پیام دادم بیا خونه نهار بخوریم گفت فکر کردی منتظر پیام توم بعد ی عکس از واتساپ فرستاد تو رستوران داشت ماهی میخورد 😔 هی یادم نمیره

شوهرمنم هیچ کاری نمیکنه همیشه هم طلبکاره به قدری کمرم درد میکنه تازه باردار هستم چندبار خونریزی و جفت اوند پایین اصلا حالیش نبست دلم میخواد بره برنگرده بسکه وقتی هست باید صدبرابر کار کنم و حرص بخورم

همشون همینن بخدا

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم
مامان فندوق مامان فندوق ۴ سالگی
ای خدا🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️😭

صبح مادرشوهرم زنگ زده به شوهرم که امشب میاین خونمون؟ اگه میاین شام بذارم شوهرمم زنگ زد یه من گفت بریم یا نه گفتم خب بریم تا رفتیم دیدم داره سرفه میکنه گفت دکتر بودم گفتم چرا گفت یکم گلوم درد میکنه مال هواست دیدم همه داروهایی که دکتر بهش داده دارو سرماخوردگی بعد قبلش با من دست و روبوسی کرد همشم پسرمو بغل میکرد بوس میکرد خیلی ناراحت شدم چون هروقت مریض میشدن خودش میگفت نیاین بعد ایندفعه اینجوری کرد
منم قبل از اینکه برم خونشون خربزه خوردیم با پسرم همینکه خوردم چون آلرژی شدید دارم گلوم شروع که به خارش و سوزش حالا وقتی از اونجا برگشتیم هی توهم سرماخوردگی دارم به پسرمم قبل خواب گفتم مامان گلوت درد میکنه گفت آره گفتم کجاش دست گذاشت رو گلوش گفت این وسطش حالا نمیدونم واسه خربزه که خوردیم اینجوری شدیم یا از مادرشوهرم گرفتیم😭
من تا رسیدم قرص سرماخوردگی و ویتامین دی خوردم به شوهرمم گفتم ویتامین سی بخره بخورم
پسرمو نمیدونم چیکار کنم😭😔