۸ پاسخ

منم چندروز پیش این اوضاعم بود خواهر خیلی سخته دست تنها توی شهرغریب 😔😔

هعییی عاره خیلی سخته واقن کشبدم این دردو

آره واقعا بی حوصله میشه آدم بعد باید بچرو هم نگه داری

مام با هم مریض شدیم...ازین ویروس جدیدا...دست تنهام بودم...پدرم درومد...شاید باورتون نشه ولی من یه قدرتی گرفته بودم ک نگو ‌نپرس...مریض بودما ولی تا مریضی پسرم خوب شدو خیالم راحت شد تازه مریضیم بدتر شد...خیلی روزای سختی بود

تاب دادن رو هی تکرار کنین بیچارە میشین اونوقت دو نفر علاف میشن

چقد شرایطامون سخته دو نفر تصمیم میگیرن بچه دار بشن ولی همه بدبختیها برای مادر بدبختع

منم تجربه شو دارم ماه پیش به اضافه اینکه پسر بزرگمم با ما مریض بود و مجبور بودم قید خودمو بزنم بهش سوپو اشو اینا درست کنم ...اصلا از وقتی ک بچه دومم بدنیا اومده خونمون رنگ تمیزی بخودش ندیده همیشه بهم ریختس کلافم منم

وای ک چقد سخته
درکت میکنم
خداکنه زودی خوب بشین

سوال های مرتبط

مامان آرشینا مامان آرشینا ۱۳ ماهگی
امروز به معنای واقعی سکته زدم نهار خونه مادر شوهرم طبقه پایین بودیم دخترم بالا خوابونده بودم هر ۱۰ دقیقه گوشش می‌دادیم که صداش گریه ش میاد چون تو رختخواب خونه خودمون راحت تر تایم بیشتر میخوابه خلاصه بعد نهار داشتم طرف میشستم شوهرم به پسرم که ۷ ساله ش گفت از پشت در گوش بده ببین صدای خواهری میاد نگو اومده بالا دیده بیداره پیچیده به پتوش از ۱۲ تا پله اوردتش پایین .🤯یدفعه دیدم شوهرم مادر شوهرم بلند شدن دویدن سمت در گفتم ببینم چی شده نگاه کردم دیدم پسرم خواهرش بغلش پتو هم دورش .همون با دستکش کفی افتادم وسط آشپزخانه هیچ مادر شوهرم همسرم نمیدونستن بیان سمت من حالم بد شده یا بچه رو از پسرم بگیرن
یعنی از ظهر تا الان صد تا آیت الکرسی صلوات خوندم صدقه دادم که خدا بچه هام حفظ کرده اتفاقی براشون نیوفتاده .یا صاحب زمان اون همه پله جور تونسته بچه بغل بیاد. مثل چشم از خواهرش مراقبت میکنه بازیش میده گریه کنه نگرانش میشه مریض بسه اصلا نزدیکیش نمیاد تا خواهرش هم نگیره نمیدونم این چه کاری بود کرده واقا بچه س .نمیشه اعتماد کرد.