طبیعیه از شوهرم بدم‌اومده و اصلا پیشش نمیخوابم حرف کم‌میزنم باهاش کلا 😂انگار دیگ واسم مهم نیس بس ک خستم

من به شدت حساس شدم روش ،روی کوچکترین کاراش حساس شدم مثلا اگه پیشم باشه سرش تو گوشی باشه باش قهر میکنم که چرا بهم توجه نمیکنه. یا بیچاره تا باهام شوخی میکنه گریه میکنم اصن خیلیی حساس و بد شدم تو این دوره🤦‍♀️

حالامن بیشترازقبل دوسش دارم

خدا عمرت بده🤣🤣
خوبه همون بنده خدا عامل بارداریت بوده🤣🤣

من نسیت به خانوادم اینطوری شدم😂 حوصله ی حرف زدن باهاشون ندارم کلافه هستم کلا این هفته های اخر

آره واقعا احساس نسبت بهش صفر شده

منکه دارم لحظه شماری میکنم این روزا تموم بشه چون خیلی بدنم خسته شده

من قبلا می‌تونستم چند روز ازش دور بمونم برم خونه مامانم ...‌اما الان اصلا نمیتونم ، حتی نمیتونم ازش دور بخوابم 😅 چند هفته رفتم خونه مامانم انقد گریه کردم مثل این دخترای لوس تازه نامزد میکنن ...اه اه ... تو نامزدی هر سه ماه یکبار میدیدمش واسمم مهم نبود.

طبیعیه

منم همینم

منم دوست ندارم پیشم بیاد. حوصله خودمو ندارم چه برسه به اون واقعا خیلی خستم. مغزم گیچ شده از استرس

بد ویاری به شوهر خیلی دیگه سخته

آره آره😂😂 منم از اول بارداری ازش بدم اومده😂😂 جدا خابیدم کلا😂