دخترم دو شبه ساعت ۱۰ میخوابه صبح به سختی پا میشه و بی حاله،
منم تحملم خیلی کم شده تا آمادش میکنم و صبحونه دهنش میزارم و راهی مدرسه میشه کلافه میشم فقط دوست دارم زودتر بره
طفلی غری چیزی هم نمیزنه ولی همین که همه کاراشو باید انجام بدم حالم خیلی گرفته میشه انگار مشکل خیلی بزرگی افتاده باشه تو زندگیم با خودم میگم نکنه افسردگی دارم آخه یه مدت اینجوری بودم الان یه مدته بهترم
اینم بگم وقتی زود میخوابه اصلا اذیت نمیکنه سرحال بلند میشه و زودم آماده میشه
بیشتر بحث رو خودمه که چرا با به چیز کوچیک به هم می ریزم

بقران عین منی فقط من صبربالاس واسه اماده کردنش مگه دیگه کلی دیربشه صبرم لبریزشه
نیم ساعت بیدارشدنشه ازاینوربه اونورمیپره خودشوبه زمین میزنه میخوابه
بعد10دیقه دستشویی دندون صورت شستنه
بعدتوخواب صبحونه خوردن خلاصه یه بساطی داریم ماکه نگوخیلی اذیتم اماچه میشه کرد

باید صبرتو ببری بالا
منم پسرم کلاس پنجمه بعدازظهرا نمیخوابه شبا زود میخوابه
دیگه ساعت ۹ خاموشی میزنم دیگه تا ده خوابش میبره..
سعی کن بعدازظهرا نخوابه شبا ۹ بخوابه.
بعدم یاد بچگیا خودمون بکن ببین چقدر سختمون بود بیدار بشیم از زیر پتو گرم ونرم بریم بیرون.این طفلیا هم چه سیر خواب باشن چه نباشن سختشونه..
خودتم شبا زود بخواب تا سر حال پاشی.
اینو همیشه با خودت تکرار کن که من یک مادرم باید شاد باشم.باید پر انرژی باشم وقتی بچتو با لبخند راهی میکنی اونم با روحیه شاد میره مدرسه

اول راهیم هنوز عزیزم منم کامل خودم آمادش میکنم دیشب 9ونیم خوابید اما صبح غر میزد حاضر نمیشد کلی داستان داشتم آخرم سرویس نرفت .. منظور اینکه به آیندش فک کن همه ما این روزا رو گذروندیم و حالا هم در نقش مادر باید صدمونو بزاریم تا ان شالله موفق باشند و مفید برای جامعه

عزیزم باید صبور باشی بچه هامون خیلی کوچیکن تا عادت کنن زمان میبره
شبها زودتر خاموشی بزن برو کنار رختخواب صداش بزن بیاد تا زودتر بخوابه من هشت و نیم خاموشی میزنم دیگه تا ۹ خوابه