مامانا از چالشهای ۳ سالگی بگید، دختر من امروز داشتیم از کلاس مادر و کودک میومدیم من کفشاشو از جا کفشی دادم بهش که بپوشه انقد خودشو زد زمین و گریه کرد فقط به خاطر اینکه میگفت به کفشام چرا دست زدی خودم میخواستم بردارم ، کار به جایی رسید که کفششو از پله ها پرت کرد پایین، واقعا چیکار باید کرد؟!!،

پسره منم اینجوری شدع لباسشم بلید خودش بپوشه فقط صبوری کن گلم

اره دقیقا تمامی کارا رو باید خودش انجام بده مثل زدن دکمه اسانسور کافیه حواسم نباشه خودم بزنم چنان جیغ و دادی راه میندازه توی راهرو که میگم الان همسایه میاد فحش میده بهمون😂😂

این یعنی مستقل شدن بزار خودش انجام بده تشویقش هم بکن

اوففف پسر من ک بحران هاش خیلی عجیب و خنده داره رفته دستشویی جیش کنه خودش جای همیشگی ک میشینه نشسته نه که من بگم اینجا بشین بعد ک کارش تموم شده یادش اومده جیغ و داد و آبروریزی راه انداخته ک من میخواستم اینجا بشینم . یا دیروز کفش هاش رو خودش پوشیده چپه پا کرده اومدم میگم مامان چپه است یک داد و بیدادی راه انداخت ک نگو و نپرس. میگذره فقط باید صبر کنی

دقیقا پسر منم
اب میخواد حتما باید خودش از یخچال برداره
خودش سرش و باز کنه
و اب بریزه
مثلامن سرش و باز کنم چنان گریه ای میکنه که چرا تو باز کردی
منم میبندم میدم دستش
الانم داره با خودش بازی میکنه میگه من بزرگ شدم🤣🤣

وااای
بحران ۲ تموم نشده ۳ میاد

من یه چیزی میگم اینجور وقتا حواسش پرت میشه. مثلا گربه خیلی دوست داره زودی میگم مامان گربه کفش بچه گربه رو پاشون کرد ولی کفشش پاره بود پیشی گریه کرد و الباقی قصه