واقعاً مادر شدن خیلی کار بزرگیه
چجوری تونستم این تصمیم بزرگ رو بگیرم؟!
اونموقع در این حد درکش نمیکردم!
الان با پوست و گوشت و استخونام میفهمم که چقدر مسئولیت بزرگ و تصمیم بزرگیه🫠
خلاصه که این چندوقت ذهنم درگیره که چجوری با چ‌ دلی من تصمیم گرفتم که بچه دار شممم!!
چرا این ترس افتاده رو‌مغز و فکرم؟😑فک کنم علائم افسردگیم شدت یافته و این سوالای چرت و‌پرت و فکرای چرت و‌پرت میاد سراغم
واقعاً دلم میخواد پنج شش سال بگذره و چشمو واکنم ببینم تو اینده هستم و همه فکروخیالام تموم شده و به چیزایی ک میخوام رسیدم🥺
میشه برام دعاکنید و صلوات بفرستید🥺ممنون🫶🏻🎀🩷

من میدونستم سخته ولی ن تا این حد نمیدونم چرا میگن سخت ترین کار کار تو معدنه بخدا ک از مادر بودن سخت تر نداریم من نه درست میفهمم چجوری حمام میرم. ن راحت غذامو میذاره بخورم و طعمش بفهمم ن هیچی بنظرم ب اخلاق بچه شانس مادر هم ربط داره این فکرا

اره منم ساده گرفته بودمش ولی حالا که تجربه شو دارم تماممم رو میزارم واسش و سعی میکنم دیگه دلم هیچ موقع بچه دیگه ای نخواد