تجربه #زایمان #سزارین
بیمارستان #تخت_جمشید
دکتر میترا امینیان
پارت 1

اول اینکه من از استرس سه شب قبل از زایمانم خوابم نمیبرد
خیلی میترسیدم ولی در نهایت همه چی خیلی عالی بود 😍
برای کسایی که مثل منن با جزئیات میگم که بدونن قراره چی پیش بیاد....
طبق تایمی که دکتر اعلام کرد رفتم بیمارستان
تو بلوک زایمان مدارک و سونوهارو باهم چک کردن سونو اخر و سونوی ان تی رو ازم گرفتن
بعد
تعویض لباس،آنژیوکت،nst,و وقتی اعلام کردن بریم اتاق عمل سوند وصل کردن
سوند اصلا درد نداشت ،حتی سوزش هم نداشت
شبیه معاینه پزشک زنان ،تست پاپ اسمیر سوزشش خیلی بیشتر از سوند بود
از اتاق که در اومدم
دکترم حاضر بود باهام صحبت کرد گفت اصلا استرس و ترس نداشته باش همه چی قراره عالی پیش بره،
دلم گرم شد از حضورش کنار تختم ♥️
بردنم بالا اتاق عمل
دکتر بیهوشی اومد و سر کردن رو انجام داد
سوزش سوزن برای سر کردن شبیه سوزن ازمایش خون و سرم بود
خیلی خیلی کم
و درد آنچنانی نداشت !
و بعدش دکتر رفت و پاهام از همون لحظه شروع شد گرم شدن
دراز کشیدم
و شروع کردم دعا کردن و با خدا صحبت کردن که دکترم گفت دارم بتادین میزنم و هنوز شروع نکردم
اگر هنگام عمل حالت تهوع یا تنگی نفس بهت دست داد نترس این خیلی طبیعیه و ما همه اینجاییم تا زایمان تو عالی پیش بره و مانیتور میکنیم
برش و چاقو هیچی حس نکردم
فقط حالتی داشتم انگار یکی داره شکمم و اروم تکون میده
تقریبا ۷،۸ مبن بعد صدای گریه بچه ام رو شنیدم
میخواستم گریه کنم ولی اشکم نمیومد جز سر بودن شما یه نمه منگ هم میشید
حالت خواب و بیدار
آوردن پوست به پوست کردن با صورتم
یه جسم گرم و نرم 😍با اختلاف زیباترین حس دنیا 🥹

۲ پاسخ

یعنی کلا ده دقیقه بعد بچه به دنیا اومد؟!

😍

سوال های مرتبط

مامان 🩵🩶💙محمدرضا مامان 🩵🩶💙محمدرضا ۸ ماهگی
آنژیوکت رو بد جا زد و اولش از آرنج دستمو نمیتونستم خم کنم ، بعدشم که خم میشد خون برمیگشت تو سرم🤕
بعدش سوند رو آوردن، سوند هیچ دردی نداشت فقط یه سوزش کوچولو و یه حس بد که همش فکر میکنی میخواد دراد😑🤕
ساعت یه ربع به یازده با ویلچر اومدن ، بردنم اتاق عمل ، مامانم و خواهرم و خواهر شوهر موندن تو اتاق و ازم خدافظی کردن🥹 و همسرم تا در اتاق عمل اومد🥺 هیچ استرسی نداشتم ، شب نخوابیده بودم چون داشتم آشپزی میکردم برا چند روز ، حسابی خوابم میومد😴جلو در اتاق عمل هم باز فشارمو و ضربانمو چک کردن و چند تا سوال پرسیدن ، بعدش بردن اتاق عمل شماره ۱۱ ، نشستم رو تخت ، تا دکتر خودم بیاد ، دکتر بی حسی گفت خم شو جلو ، آمپول بی حسی رو زد به کمرم درد نداشت ولی باز یه حس خاصی داشت ، یه فشاری به کمرم میومد که یکم‌ ناخوشایند بود ، بلافاصله کمک کردن دراز بکشم و پاهام داغ شدن و دیگه نتونستم تکونشون بدم! دکترم اومد ، اول شروع کرد جای عملو ضدعفونی کردن و بهم‌گفت که نترسم داره ضدعفونی میکنه و متوجه میشم، بعدش گفت که میخوام عمل شروع کنم آماده ای؟ گفتم یس😁😎 از سقف نور چراغ یه جوری بود که دیده میشد دکتر داره چیکار میکنه😮😵‍💫
مامان 𝒹ℯ𝓁𝒾 🤍🌙 مامان 𝒹ℯ𝓁𝒾 🤍🌙 ۱ ماهگی
مامان هلو🍑(سامیارم) مامان هلو🍑(سامیارم) ۷ ماهگی
تجربه سزارین پارت سه

من همونجا خشک شدم موندم یعنی چی طبیعی🤯😩
بعد اینکه پرستار رف مامانم آرومم کرد گف خاک تو سرت یکم فکر کن ببین چرا دکترت میگه هیچی نخور حتما نمیخواد پرستارا بدونن که قراره سزارین اختیاری شی بعد یه ساعت دکترم اومد بالا سرم تا اونموقع هم من درد داشتم اومد باز ان اس تی وصل کرد قلب بچم نامیزان بود درد داشتم رحمم بسته بود یهو گف اتاق عملو حاضر کنین🫨
خدایا استرس داشت منو جر میداد خیلی میترسیدم یه پرستار اومد لباسمو درآوردن لباس بیمارستان تنم کردن سوند وصل کردن هیچی نفهمیدم ازش اصلا درد نداشت فقط مامانم از بغل میگف نفس فمیق بکش آروم باش بعد دیدم تموم شد یواش یواش سرم هارو وصل کردن یه پرستار خانوم اومد منو یردن اتاق عمل همه این اتفاقا فیلمشو دارم پرستار دوستمون ازم گرفته وقتی دارن میبرنم اتاق عمل تا لحظه خود عمل که دکتر پسرمو از شکمم درمیاره همشو فیلم گرفتن کلیپ درست کردم باهاش یادگاری بمونه رفتم تو دکتر بیهوشی اومد آمپول بیحسی رو زد ازونم هیچی حس نکردم سرمو مشغول کردن حرف زدن باهام بعد یهو دیدم پاهام داغ شد گفتن زود دراز بکش بعد پرده کشیدن جلو چشمم و عمل شروع شد...
مامان آریا مامان آریا ۱ ماهگی
تجربه من از عمل سزارین ☺️
ما صبح ساعت پنج رفتیم زایشگاه بابک ( تهران) اومدن
اول آزمایش دادیم بعد ان اس تی گرفتن بعدش سوند وصل کردن،
سوند اصلا درد نداشت ولی یه حس بدی داشت اما قابل تحمل بود ، البته من خودمو سفت گرفته بودم باید شل کنین تا لذت ببرید 🤣
بعدش که دیگه نوبتم شد رفتم داخل اتاق عمل ،خییییلی ترس داشتم از ترس مثل بید می‌لرزیدم ....
رفتم پرسنل و دکتر خیلی خوش اخلاق بودن ، صحبت میکردن ترسم از بین بره.
آمپول بی حسی که مبخواستن بزنن بهم گفتن شل بگیر تا به تزریق دوباره نرسه منم گوش دادم...اصلا درد نداشت ...هیچ دردی نداشت حتی از سوند وصل کردن راحتتر بود ، دراز کشیدم کم کم بدنم‌گرم شد و شروع کردن به کار چند تا پرستار هم بالا سرم هعی صحبت کردن ...
که یهودکتر گفت خییییلی اب داشت کیسه ات ، بچت هم اب خورده ، دستگاه انداختن آب توی دهنش کشیدن و من خیلی ترسیدم تا صدای گریه اش اومد....
باز پرستارا اومدن به شوخی و که شبیه توی و لباش شبیه توی و این حرفا ....
ادامه شو میزارم
مامان حلما🎀🩷 مامان حلما🎀🩷 ۳ ماهگی
پارت دوم سزارین من🫧💛
بلاخره انقدر به دکتر زنگ زدن جواب داد قضیه رو بهش گفتن اونم گفت ۱۰دقیقه دیگه خودشو میرسونه و به پرستارا گفت اماده اتاق عملش کنید تا من میرسم اماده باشه.سریع بهم اکسیژن وصل کرد و امدن سوند وصل کنن اصلا سوند وصل کردن درد نداشت من خیلی شنیدم میگفتن درد داره میترسیدم ولی اصلا درد نداشت بعدش فقط یذره سوزش امد بعدش دیگه هیچی.لباس هامو پوشیدمو منو گذاشتن رو ویلچر و بردن اتاق عمل وقتی اتاق عمل رو دیدم خیلی ترسیدم و استرس گرفتم دلم داشت کنده میشد میخواستم بگم نمیخوام زایمان کنم منو نبرید داخل ولی چاره ایی نداشتم دکتر بی هوشی امد منو بردن روی تخت با کمک همکارش سوزن و زدن سوزنش درد داشت و یکمم سوزش .بعد سوزن سریع منو خوابوندن رو تخت همون لحظه پاهام داغ شد و بدنم سِر شد.بقیه پرستارا امدن دوتا رگ گرفتن و سرم بهم وصل کرد با دستگاه فشار و اکسیژن و چیزای دیگه که اسمشون رو نمیدونم که دیدم دکترم امد جلومو یه پرده زدن من از بس استرس داشتم اصلا حالم خوب نبود داشتم سکته میکردم از بس میترسیدم.حرکت دستای دکتر و حس میکردم
مامان دلوین 🎀 مامان دلوین 🎀 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی که به سزارین اجباری ختم شد پارت۴
هی داره میره بالا چون از صبح ۶تا زایمان صدای جیغ و دادشونو شنیده اجازه معاینه میدین دکترم گفت نه اماده سزارینش کنید و ۱۱و نیم بفرستین پایین وایییییی که چقدر من از زایمان سزارین میترسیدم انقدر که تو همین گهواره راجبش بد خونده بودم به ماما گفتم بلند بشم ورزش کنم امپول فشار زدی ؟چرا معاینه نمیکنی و ... گفت دکتر دستور دادن دیگه اومدن لباسای زایمان طبیعی در اوردن لباسای اتاق عمل تنم کردن و سوند وصل کردن (سوند گذاشتن و برداشتن اصلا درد نداشت)گذاشتنم رو ویلچر همراهی هام از تعجب هنگ کرده بودن وقتی شرایطم دیدن همسرم بغل کردم کلی گریه کردم مامانمم کلی بغلم کرد و گریه کرد و من راهی اتاق عمل شدم
واقعا اتاق عمل برای اولین بار خیلی عجیب بود همه چی تمیز یه محیط سرد و استریل با استرس رفتم پایین اما تا دکترم دیدم انقدر اروم شدم که خدا میدونه دکترم واقعا بینظیر بود و حرفه ای نه گذاشت کسی معاینم کنه اخرین ویزیتم